حقیقت
تا وقتی هوا برای انسان، همانند شب تاریک است و در جستجوی قبله است و سعی و تلاش میکند تا برای نماز، قبله را بیابد، همینکه قبله را یافت، از جستجوی بازمیماند. تا زمانی که انسان در خیال و گمان است، حقیقت برایش مجهول است. چون به حقیقت رسید، پردهٔ خیال از بین میرود. بهعبارتدیگر تا چیزی غایب و مستور است، افکار پراکنده نسبت به آن چیز زیاد است؛ اما وقتی آن مقصود حاضر باشد و به عینه آن را ببیند، دیگر اندیشههای مختلف دست نمیدهد. قیامت و برزخ الآن غایب هستند و کسی چون آن روز برملا شدن اسرار و حقایق را ندیده و هم یقین صد در صد ندارد و هم به خیال و گمان تصوراتی دارد که معلوم نیست چقدر آن درست باشد. چون قیامت برپا شود، دیگر جای عبادت و عمل و گمان نیست، جای دیدن نتیجه و نمره است، پس وقتی نمرهٔ قبولی و مردودی معلوم میشود، تمام افکار ناموزون و ناصواب، حقیقتش را میبیند.