حواس، اسیر عقل
حس وقتی از قید محسوسات آزاد میشود که از مرتبه حواس به مرتبه عقل برسد و عقل هم اسیر روح است. حس همانند رعیت و عقل همانند وزیر و روح بهمنزله پادشاه است. چون عقل بالاتر از حس است، اگر غالب شود، ترقّی میکند و الاّ نفس امّاره او را مقید میکند.
روح، عقل را مقید و دست بسته را باز میکند و میگشاید. روح همانند آب صاف است و مدرکات حسی همانند خس و خاشاک روی آب مینشینند و مانع میشوند که چشم عقل، عالم روح را مشاهده کند. حباب روی آب همان حجاب است که روز به روز اسیری عقل و روح را بیشتر میکند، پس نفس امّاره میخندد و عقل میگرید.
تنها تقوی است که آن را مغلوب کند و دست عقل باز شود و از قید محسوسات رهیده گردد تا شهود معانی و اسرار بر روح مکشوف شود.