وبلاگ

خدای زیر پای!

چون ابومسلم خراسانی به مرو رسید، مرویان را گفت: در شهر شما حکیمی هست؟ گفتند: آری! حکیمی زرتشتی، گفت: او را نزد من آورید. چون بیامد ابومسلم او را گفت: چرا خویش را حکیم خوانی؟ گفت: زیرا مرا خدایی است که هر صبح او را زیر پای خویش نهم. ابومسلم گفت: شمشیر بیاورید! حکیم گفت: ای امیر! مگر شما در کتاب خویش نخوانده‌اید (دیدی حال آن‌کس را که هوای نفس خود را خدای خویش ساخت ءَارایتَ مَن اتَّخذ الهَهُ هَویه) (فرقان: 43) گفت: بلی، زرتشتی گفت: من هوای نفس زیر پا نهاده‌ام که مبادا بر من پیروز گردد! ابومسلم گفت: آنچه گفتی حق است.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.