خلوت
خلوت، اجتناب از مخالفت خلق و منقطع شدن از اغیار است.
خلوت، اختیار کردن محلّ خالی از اغیار است. سالک در خلوت میکوشد که ظاهر و باطن خود را برای خدا خالص سازد. بدین معنی که از حول و قوّه خود بیرون آید و در ظاهر و باطن به حق تسلیم باشد.
کسی که از نفس خودش مطمئن نباشد که مخالطه با مردم آن را فاسد نسازد و از رفت و آمد ایشان، اخلاق ردیّهای برای او ایجاد نشود، خلوت و تنهایی برای او افضل است تا نفس خود را به اخلاق حسنه بیاراید و از مفاسد اختلاط با مردم ایمن شود.
در خلوت انسان به دیگران طمع نمیکند و طمع دیگران نیز از او بریده میشود و از مشاهده افراد نااهل آسوده میشود.
انسان در خلوت برای عبادت و فکر و انس و مناجات آرامش بیشتری دارد و از آنچه باعث هلاکت او میشود مثل غیبت و ریا و تکبّر و کینه و حسد و … نجات مییابد.
امام صادق علیهالسلام به هشام بن حکم فرمود: «صبر بر تنهایی نشانهٔ نیروی عقل است. هرکه عاقل باشد، از اهل دنیا و دنیاپرستان کناره میگیرد و به آنچه نزد خداست رغبت میورزد. خداوند انیس و او در وحشت و همنشین او در تنهایی و عزیز کنندهٔ او بدون عشیره و فامیل است.»
قعر چه بگزید هرکه عاقل است **** زانکه در خلوت، صفاهای دل است (مثنوی)
ظلمتِ چه، بِه که ظلمتهای خلق **** سر نَبُرد آنکس که گیرد پای خلق
شخصی به عارفی گفت: کی میتوانم از خلق کنارهگیری کنم؟ گفت: «هرگاه توانستی از نفس خود کنارهگیری کنی.»
کسی که به مقام انس برسد، دوستی خلوت و عزلت و دوری از مردم بر دل او غالب میشود که آمیزش و مصاحبت با مردم، سبب اشتغال است و دل را از توجّه تامّ به حق بازمیدارد.
خلوتگزیده را به تماشا چه حاجت است **** چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است (حافظ)
سالک برای مراقبه و حضور قلب خود، به مکان خلوت، حواس جمع و دور از نفوس موذیّه احتیاج دارد. چه آنکه حضور اغیار گاهی مراقبه را به هم میزند. چون خلوت و دوری از اغیار آمده، مراقبهٔ قلب کارساز خواهد بود.
در مراقبهٔ اعمال و نیّات، از عزلت و گوشهگیری و خلوت میتوان بهره برد. چه وقتی حریم دل در خلوت کمکم از اغیار پاک شد و در ظاهر رفت و آمدها و قیلوقالها و هویها به حداقل رسید، تجلّی حق در حریم دل به ظهور میرسد.
در خلوت برای سالک فتوحاتی دست دهد.
اصحاب خلوت بر سه طبقهاند:
طبقه اوّل، آنکه نیّت ایشان در عزلت و خلوت اجتناب از شرّ انام و اتقاء از ضرر خواص و عوام باشد.
طبقه دوم، آنکه نیّت ایشان اجتناب از آن است که شرّ ایشان متعدّی به غیر نباشد و این گروه از گروه اوّل بالاترند؛ زیرا در گروه اوّل بدگمانی به مردم وجود دارد و در گروه دوم بدگمانی به نفس خود که به نفس خود شناساتری.
طبقه سوم، آنکه نیّت ایشان در عزلت و تنهایی صحبت حق است به صحبت خلق.
خلوت برای اهل سلوک ممدوح است و موضوعیّت دارد. عزلت و خلوت باید به امر استاد باشد تا با رذایل بجنگد و تحصیل فضایل کند. چراکه در خلوت گاهی شیطان نفس از درون بتی بسازد و شخص را بهتر از دیگران جلوه بدهد. بهترین خلوت، خلوت از اغیار است یعنی دنیاپرستان و دارندگان (صاحبان) رذایل، امّا عارفان بهمنزلهٔ بهارند و غیر ایشان افراد زمستانی و طالح (فاسد) اَند و پوستین خلوت باید پوشید تا از گزند ایشان در امان ماند.
خلوت از اغیار باشد نه ز یار **** پوستین بهر دِی آمد نه بهار (مثنوی)
بعضی برآنند که خلوت و عزلت مترادفاند و بعضی دیگر بر آنند خلوت از غیر باشد و آن دوری از صحبت خلق است و رمیدن از مجالست ایشان و عزلت از خویش و اصل عزلت در حبس حواس است.
و جملگی انبیاء در بدایت حال، خلوت داشتهاند تا به مقصود رسیدهاند.