خوف و رجاء
خوف و رجاء به مثابه دو قدم هستند که ساکنان طریق را بدان قطع منازل و مراحل کنند. به قدم خوف از مهالک وقوف میگذرند و گاهی به قدم رجاء از یأس راه به در میبرند. علّت خوف، نفس و علّت رجاء، حق است.
خائف، خوف دارد که مبادا تکالیفی که به عهدهی اوست خوب نتواند انجام دهد و به عذاب دچار شود. ولی راجی، فقط به کرم خدا امید و طمع دارد. بعضی خوف را به تجلیات جلالی و رجاءِ را به تجلیات جمالی نسبت دادهاند. امّا در مقام کمال، خوف باقی نمیماند. خوف به هیبت اجلال مبدّل میشود. اگر بگوییم علّتِ خوف، جلال حق است و عظمت و قدرت موجب خوفِ سالک بوده، لازمهاش این است که هر قدر سالک رو به کمال رود، باید خائفتر گردد و حال آنکه چنین نیست.
رجاءِ حرارت خوف را فرو می نشاند و سبب میگردد که سالک به ناامیدی گرفتار نشود. حدّ رجاءِ تا سر حدّ لقاءِ است، چون لقاءِ حاصل شود، رجاءِ زایل میگردد. پس خوف و رجاء دو بال در راه سلوک هستند که سالک با آن دو حرکت میکند. اگر به فنای نفس برسد، دیگر این دو بال، انگار شکسته خواهد شد. (مقامات معنوی، ج 1، ص 129) البته این نکته ضروری است که قالبهای ذاتی نفوس در این دو صفت هم منحصر به فرد است. چنانکه حضرت یحیی علیهالسلام، خوفی و حضرت عیسی علیهالسلام رجائی بود.