داروی گناهان

روزی امیرالمؤمنین علیه‌السلام در یکی از کوچه‌های بصره می‌گذشت، جمعیت فراوانی را دید، نزدیک رفت و دید میان جمعیت، جوان خوش‌رویی با لباس پاک و آراسته با متانت و هیبت روی چهارپایه‌ای نشسته و مردم برای اینکه از او استفاده کنند از هم نوبت می‌گیرند؛ در میان مراجعین کسانی بودند که شیشه‌هایی به دست داشتند و بر او عرضه می‌کردند؛ میان شیشه‌ها خون یا ادرار و امثالهم بود؛ طبیب به آن شیشه‌ها نگاه می‌کرد و برای صاحب هر یک بر حسب آنچه می‌فهمید دارو یا دستوری را صادر می‌کرد.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام، جلو رفت و سلام کرد و فرمود: خدایت رحمت کند! آیا برای درد گناه، دارویی همراه آورده‌ای؟ طبیب گفت: مگر گناه، درد یا بیماری است؟ فرمود: آری! گناه بیماری است که مردم را به زحمت انداخته است.

طبیب مدتی سر به زیر انداخت و ساکت ماند و به فکر فرو رفت؛ امام سؤال را دوباره تکرار کرد و او ساکت بود، بعد از ساعتی سر بلند کرد و گفت: قربانت! من که چیزی نمی‌دانم آیا شما داروی گناه را می‌شناسید؟ فرمود: داروی گناهان را می‌شناسم و معالجه می‌کنم؛ طبیب گفت: ممکن است برای ما توصیف بفرمایید؟

امام فرمود: بلی! از اینجا برخیز و به بوستان ایمان برو، چون وارد شدی مقداری از ریشهٔ درخت نیت و دانه‌های پشیمانی و قدری از برگ تدبر و تخم ورع و میوهٔ فهم بردار، اندازه‌ای از شاخه‌های یقین و مغز اخلاص و پوست اجتهاد و قدری هم از ساقه‌های انابه و زهر برگردان تواضع گرفته، همه را با حواس جمع با دلی متوجه و فهمی سرشار با انگشتان تصدیق و کف توفیق میان طشت تحقیق می‌ریزی و با آب چشم‌هایت شستشو می‌دهی و آنگاه تمام را در میان دیگ امید ریخته و به آتش اشتیاق می‌جوشانی، آن قدر تا مواد زائد جدا شود و عصارهٔ حکمت به دست بیاید، سپس آن را گرفته در بشقاب رضا ریخته و نسیم استغفار بر آن می‌دهی تا بیشتر از آنکه فاسد شود خنک گردد؛ و این شربت گوارا می‌شود و در جایی که آدمی نباشد و فقط خدا تو را بیند می‌نوشی؛ این است دارویی که درد گناهان را ساکن کرده، جراحات معصیت را التیام می‌بخشد، به‌طوری‌که اثری از آن باقی نمی‌ماند. طبیب از شنیدن این کلمات، ادب و عجز و اخلاص خود را نسبت به امیرالمؤمنین تقدیم نمود. (روضة الریاحین یافعی، ص 42- طب الکبیر)

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.