درویش مآبان
خواجه عبدالله انصاری دربارهی درویش مَآبانِ فارغ از حقایق گوید: «اکنون جمعی درویشان پیدا شدهاند که ایشان را رنگی و بنگی بیش نیست. خانه و مانی، دانه و دامی، شمعی و قندیلی، زرقی و زنبیلی، ترنّم بم و زیری، توقی و چوگانی (سرایی و دکّانی)، سفره و سماعی، حجره و اجتماعی، صومعه و خانقاهی (ایوان و بارگاهی).
بعضی صوف پوشیدهاند. گروهی موی تراشیده و دلِ هزار کَس خراشیده، آستین کوتاه چون اهل راز کرده و دست به مناهی دراز کردهاند. روز تا شب کرامات گفته و شب تا روز خفتهاند … . تو پنداری (اینان) صوفیانند؟ نی نی عنید و لافیانند. به صورت، شمعِ عشّاقند و به سیرت، جمع فسّاقند. اندیشهی ایشان انباشتن شکم و پیشهی ایشان بگذاشتن حکم است». (زاد العارفین، ص 20- شرح مثنوی، کریم زمانی، ج 1، ص 810)