دهر
دهر به معنی زمان و آن را زمان طویل گفتهاند و همچنین گذشتن شب و روز که همان زمان باشد.
دهر در اصل نام مدّت عالم است از اوّل تا آخر، سپس هر مدّت کثیر را گفتهاند و آن برخلاف زمان است که زمان بر قلیل و کثیر است.
دهر به معنی زمان ممتد و طولانی و بدون است؛ یعنی زمانی که نه اوّل آن مشخّص است و نه آخرش.
دهر در اصل اسمی است برای عمر جهان از آغاز وجود و پیدایش آن تا پایانش.
در سوره انسان ۱ فرمود: «هَل آتیَ عَلَی الْانسان حینٌ مِنَ الدَّهر لَمْ یکن شیئاً مذکورا»
بیا تا در مِی صافیت راز دهر بنمایم **** به شرط آنکه ننمایی به کج طبعان و دلِ کورَش (حافظ)
بیا تا در آینهٔ مِی محبّت، اسرار دهر و روزگار برای تو آشکار کنم، امّا به شرط آنکه آن را برای کجطبعان منکر و کوردلان بیان نکنی.
مردم دوران جاهلیّت حوادث و بلاها را به دهر نسبت میدادند. در سوره جاثیه ۲۴ به آن اشاره شده: «وَ قالوا ما هِیَ اِلّا حَیاتُنا الدّنیا نَموتُ وَ نحْیا وَ ما یُهْلِکُنا اِلّا الدَّهْر: و گفتند زندگانی نیست مگر همین زندگانی دنیا، میمیریم و میزییم و هلاک نمیکند ما را مگر روزگار» و آنان به دهر دشنام میدادند.
رسول خدا صلیالله علیه و آله در روایتی فرمود: «لا تَسَبّوا الدّهر فَانّ الله هُو الدّهر: به دهر دشنام ندهید به درستی که خداوند همان دهر است.»
حضرت فرمود تمام امور به دست خداوند است و او فاعل و مدبّر امور است. دهر، آفریدهٔ خدا است و افعالی که شما به روزگار حوالت میکنید، افعال خداوند است از مرگ و زندگی، بیماری و تندرستی، فقر و بینیازی … خدا مدبّر الدّهر و مصرّف الدّهر است نه اینکه دهر خود حوادث و رویدادها را پدید آورد.
جرجانی از دهر به باطن زمان تعبیر کرده و آن را امر دانسته که از پرتو آن ازل و ابد متّحد میگردند و حکیم سبزواری نسبت دهر را به زمان مانند نسبت روح به بدن تعبیر کرده است.
بعضی دهر را از اسماء الله دانستهاند.