دهشت
دهشت به معنی سرگشتگی و حیرت و نیز شگفتی و اضطراب است و نیز به معنی خوف و ترس هم آمده.
کسی که در حضور شخصی از اکابر دنیا که او را فیالجمله شوکتی باشد قرار گیرد، در اوّل و آخر به نوعی انفعال و دهشت از برای او حاصل میشود که از خود غافل میگردد و جمیع حواس خود را متوجّه و ملتفت او میگرداند.
مکن از ظلمت پر وحشت فقر و فنا دهشت
نظر چون خضر بر سرچشمهٔ آب بقا بگشا (صائب تبریزی)
دهشت، سطوت خاصی است که خرد محب را از جهت هیبت محبوب خود مصدوم کند.
دهشت حالتی است که از فانی شدن در دریای آب زندگانی (علم کلّی) پدید میآید که از حال حیرت و معرفت خود غافل است امّا از وجود خود غافل نیست.
دهشت، غرق شدن در دریای حیرت است به هنگام تجلّی معارف الهیّه و اسرار ربوبیّه؛ زیرا وقتیکه وجد حقیقی بر سالک غلبه کرد، حال دهشت بر او رخ میدهد و عقل او از بین میرود و قدرت تعقّل وی زایل میگردد و در این حال با مرکب عزم، قدم در دریای حیرت میگذارد. پس گر از حال و معرفت خود غفلت پیدا نمود از نابود شدن در دریای حیرت ایمن گردد.
دهشت حالتی است که در اثر ورود امری عظیم به سالک دست میدهد و ناگهان علم و عقل و صبرش را از کف میدهد و بر سه درجه است:
دهشت مرید که در وقت غلبه حال بر علم، و وجد بر طاقت و کشف بر همّت وی دست میدهد.
دهشت سالک هنگام غلبه جمع بر رسم و سبقت بر وقت و مشاهده بر روح دست میدهد.
(دهشت سالک وقتی بر او غالب شود حالی پیدا میکند شبیه به جذبه؛ مجذوب گاهی در خودش نیست گاهی سرگشته و گاهی آشفته است و گاهی حوصله کسی را ندارد.)
دهشت محبّ در زمانی است که اتّصال بر لطف عطیّه چیره شود و قرب بر عطف غلبه کند و شوق دیدگی بر شوق گفتگی غالب آید.
همانطور که معرفت جمال الهی موجب محبّت میگردد، ادراک عظمت و جلال او نیز باعث خوف و دهشت میشود و هرکه را مدرک بیشتر و عقل کاملتر است حیرت و سرگردانی بیشتر و عظمت و جلال او شناساتر و دهشت او افزونتر است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «اَلْمَعرِفة دَهَشٌّ وَ الخُلُوُّ مِنْها غَطَش: معرفت حیرانی است و خالی بودن از آن شبکوری است.»
یعنی اگر کسی میخواهد به معرفت حقتعالی برسد حق معرفت او ادا نمیشود جز اینکه در شناخت ذات و اسماء و صفات و افعال خداوند حیران و واله میشود؛ و اگر هم دنبال معرفت نرود شب کور است. پس باید هر مقداری که ممکن است در تحصیل معرفت بکوشد.