دوئیت

دوئیت، اختلاف و جدایی است.

در آن موقع که دوئی حکم‌فرماست من و ما و تویی بسیار، نفاق و حسد و کینه و مکر و تدبیر و … بسیار، حتّی دوست هم دشمن می‌شود. امّا هنگامی‌که آن دویی به یگانگی تبدیل شد این دشمنی‌ها و غرض‌ها منقضی گردد؛ زیرا هیچ‌کس نمی‌توانند با خود دشمنی ورزد.

بحر وحدان است، جفت و زوج نیست **** گوهر و ماهیش غیر موج نیست

چونکه جفتِ اَحولانیم ای شَمَن! **** لازم آید مشرکانه دَم زدن (مثنوی)

شمس تبریزی در بیانی برای تفهیم گفت: «اگر مرا دید، خود را چه بینی؟ اگر ذکر من می‌کنی، ذکر خود چه کنی؟ اگر مرا می‌شناسی و مرا دیدی، ناخوشی را چرا یاد کنی؟ اگر با منی، چگونه با خودی؟ اگر دوست منی، چگونه دوست خودی؟»

شخصی آمد و درِ خانهٔ معشوق خود را زد. معشوق از درونِ خانه پرسید: کیستی؟ گفت: «منم». معشوق گفت: برگرد که تو هنوز خامی و دَم از «من» می‌زنی با آن که مدّتی است عاشق هم هستی. آن شخص بازگشت و یک سال در فراق یار، شهر و دیار خود را رها کرد و رفت. پس از یک سال به درِ خانهٔ معشوق آمد و در زد. معشوق از درون خانه پرسید: کیستی؟ گفت: کسی که پشت در خانه هم ایستاده تویی!

بانگ زد یارش که: بر در کیست آن؟ **** گفت: بر در هم تویی‌ای دلستان

گفت: اکنون چون منی، ای من درآ **** نیست گنجای دو من را در سرا (مثنوی)

معشوق گفت: حالا که تو «من» هستی، داخل شو؛ زیرا که از خودِ خویشتن دست شسته‌ای و وجودت را در وجود من فانی کرده‌ای، پس در این سرا وارد شو!

در سرای محبوب حقیقی نیز دوئیت و دوگانگی نیست بلکه یک وجود است و با توحید و اسقاط اضافات می‌توان بدان راه یافت.

جناب حضرت حق را دویی نیست **** در آن حضرت، من و ما و تویی نیست (شبستری)

آنکه در حق فانی شود، از هرگونه شرک و دویی و ما و تویی رها گشته و در دریای توحید غوطه‌ور گردد.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.