دنیا
دنیا مؤنث ادنی است. اگر آن را از دنی و دنائت بگیریم. به معنی پستتر است و اگر از دنوّ به حساب آوریم به معنی نزدیکتر باشد و آن پیوسته و صفت است و احتیاج به موصوف دارد. مثل حیات دنیا، عذاب دنیا، سعادت دنیا؛ و زندگی دنیا را دنیا میگوییم، یا به این جهت که نسبت به زندگی آخرت پستتر و ناچیزتر است یا از این حیث که این زندگی آخرت به ما نزدیکتر است. از آیات استفاده میشود که به معنای دوم و اصل آن دنوّ است؛ زیرا که در آیات زیادی با آخرت مقابل افتاده است. مثل «ربّنا آتنا فِي الدّنیا حَسنةً و فِي الآخرةِ حسنةً» (بقره ۲۰۱) و «حَبطَت أعمالَهُم فِي الدّنیا و الآخرة» (آلعمران ۲۲) و «قُل مَتاعُ الدّنیا قَلیلٌ و الآخرةُ خیرٌ لِمَن اتّقیٰ» (نساء ۷۷)
دنیا ۱۱۵ مرتبه در قرآن آمده و در تمام آنها صفت زندگی کنونی است مگر در چهار مورد که صفت آسمان و کنار و بیابان آمده است؛ مانند (صافات ۶) و (فصّلت ۱۲) و (انفال ۴۲) و (ملک ۵)
دنیا به علّت نزدیک بودنش دنیا نامیده میشود و دنیا نقیض آخرت است و اینکه دنیا اسم این زندگی که آخرت از آن دور است.
چیست دنیا؟ از خدا غافل بُدن **** نی قُماش و نقره و میزان و زن (مثنوی)
منظور از دنیا متاع و اسباب خانه و ثروت و کسب و کار و زن و فرزند نیست بلکه دنیا، غافل شدن از خداوند است. غفلت چه در امور دنیوی و چه در امور معنوی مانند عُجب در عبادت که مصداق دنیادوستی است، بد است. پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «چه نیکوست مال شایسته برای بنده شایسته»
در مثنوی آمده: اگر آب درون کشتی بیاید، کشتی را غرق میکند و اگر آن در زیر کشتی جریان داشته باشد، حامی اهل کشتی خواهد بود:
آب در کشتی، هلاکِ کشتی است **** آب، اندر زیرِ کشتی، پُشتی است
همینطور اگر دنیادوستی در قلب بیاید، آن را غرق میکند و اگر بهعنوان ابزار ضروری به کار گرفته شود بسی نیکوست. مگر نشنیدهای که سلیمان علیهالسلام حبّ مال و ملک دنیا را از دلش زدوده بود و خود را مسکین و بینوا بنامید. در واقع با همه دارایی و سلطنت به دنیا تعلّق خاطر نداشت.
مواهب دنیا همه نعمتهای خداوند متعال است و وجودش در عالم خلقت حتمی و ضروری است و اگر بهعنوان وسیلهای برای تکامل معنوی انسان به کار گرفته شود ممدوح و امّا بهعنوان هدف مورد توجّه انسان قرار گیرد و سبب تعلّق و دلبستگی به آن شود مذموم است که نتیجهاش سرکشی و غرور و ظلم و ستم و … آدمی گردد.
پس آنچه برای زندگی دنیا خرج میشود یا به کار گرفته میشود و در راه صحیح مصرفت میگردد، پسندیده بوده و صاحب آن مانند مجاهد در راه خداست. تا جایی که سفر کردن برای طلب رزق را خداوند دوست میدارد و از جانب امامان به ما رسیده کسی که کار نمیکند دعایش مستجاب نمیشود.
امّا اگر انسان به دوستی دنیا گرایش پیدا کند، به لهو و لعب روی آورد و آرزویش دراز میشود و حقوق واجبه را هم نمیپردازد. چون دوستی دنیا در دل جای گرفت، رذایل مانند بخل، تکبّر، عجب، حسادت و… یکییکی رسوخ میکنند.
جوز پوسیده است دنیا ای امین! **** امتحانش کم کن، از دورش ببین (مثنوی)
دنیا مانند صورتی است که سرش کبر، چشمش حرص، گوشش طمع، زبانش ریا، دستش شهوت، پایش عجب، قلبش غفلت، رنگش فنا و حاصلش زوال است. پس دنیا آن کس را که دوست بدارد به کبر میرساند و هرکس از دنیا خوشش بیاید به خود حریص میکند و هرکس طلب دنیا کرده او را به طمع میکشاند. کسی که دنیا را مدح کند لباس ریا به تن او بپوشاند و هرکه ارادهاش دنیا باشد عجب را در دل او جای دهد و هرکس به دنیا اعتماد کرد غفلت او را میگیرد. کسی که متاع دنیا را پسندید در معرض امتحان و آشوب درآید و چیزی در دستش باقی نمیماند. کسی که در پی جمع دنیا برآید و بخل ورزد، دنیا او را به قرارگاهش در آتش خواهد برد.
هست دنیا قهرخانهٔ کردگار **** قهر بین چون قهر کردی اختیار (مثنوی)
روزی بهلول را دیدند که با کندهٔ درختی گلاویز شده است. گاهی یک سر آن را بلند میکند و سپس رهایش کرده و سر دیگر آن را بلند میکند. از او پرسیدند: چه میکنی؟ گفت: «دنیا را گرفتم، آخرتم رها شد. آخرت را دریافتم، دنیایم رها شد. خواستم دنیا و آخرت را با هم داشته باشم، قدرتم نرسید. وقتی خوب اندیشیدم، به این نتیجه رسیدم که باید دنیا را با اهلش رها کنم به امیدی که رستگار شوم.
دنیا جز دوستی غیر خدا نیست و تمام مهلکات باطنی در آن داخل است و در روایت است: «دنیا و آنچه در آن است معلون است مگر چیزهایی برای خدا باشد» و نیز «دنیا کشتزار آخرت است.»
چون شرک و کفر مردم به خاطر دلبستگی آنان به دنیا بود از این جهت از پیامبر صلیالله علیه و آله خواستند کوههای مکّه را طلا کند و یا گنجی برای آنها آورد. خداوند به دنیاخواهان فرمود: «هرکس زندگی دنیا و زینت آن را خواهد؛ ۱- در دنیا جزای اعمالش را تمام و بدون کاستن میدهم. ۲- اینان در آخرت جز دوزخ بهرهای ندارند. ۳- اعمالشان حبط میگردد. ۴- و کارهای (به خیال خوبشان) باطل میگردد.» (هود ۱۴ و ۱۵)
نقل است امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: وقتی فدک به فاطمه رسید، در بعضی مزارع فدک با بیلی به کشاورزی مشغول بودم. ناگاه (به کشف) زنی را دیدم در نهایت جمال و غایت دلربایی که او را تشبیه به بَثینه نمودم. (زنی در جمال ضربالمثل عرب بود) گفت: ای پسر ابوطالب، مرا همسر خود کن تا خزینههای زمین را به تو بنمایم تا دارای ملک شوی و پس از خودت فرزندانت ملکدار شوند. گفتم: تو کیستی تا از اهلت تو را خواستگار کنم؟ گفت: منم دنیا. گفتم: بازگرد شوهر دیگری بجوی. پس حضرت در این هنگام اشعاری سرود از جمله فرمود: ای دنیا غیر علی را بفریب که به آنچه در توست من راغب نیستم.
ملک دنیا تن پرستان را حلال **** ما غلام ملک عشق بیزوال (مثنوی)
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرموده است: ای مردم داستان شما به الاغی میماند که چشمان او را بسته و او را در آسیابی بستهاند، شب و روز را در آنچه سود اندک و رنج دراز دارد دور میزند و با این حال پندارد که مراحلی را پیموده و به منازلی رسیده است تا وقتیکه چشمانش را باز کنند جای خود را مشاهده میکند و میبیند که از جایش تکان نخورده است دوباره به کار قبلی ادامه داده و به حال اوّل بازمیگردد؛ بنابراین به زیان کننده ترین مردم از نظر عمل ملحق میشود؛ یعنی: «آنان که تلاشهایشان در زندگی دنیا گم و نابود شده با این حال گمان میکنند که کار نیک انجام میدهند.» (کهف ۱۰۴) قرنهای گذشته بر همین منوال گذشت و آینده نیز بر همینگونه. پس خدا رحمت کند مردی را که برای خود توشه فراهم کند و آمادهٔ قبر خود باشد و بداند از کجاست و به کجا خواهد رفت.