ذکر و مراقبه
همه در طول شبانهروز (مختصراً یا تفصیلاً) به اوراد یا اذکاری مشغولاند. گرچه تفاوتی در بین است و آن اینکه «ورد» به لفظ و زبان است و ذکر به قلب که البته عموماً اطلاق ورد را «ذکر» میگویند.
آنکه به زبان ذاکر است، اگر از مذکور غافل و فقط حرکت لسانی داشته باشد، گرچه ثواب و نصیبی میبرد، لکن تأثیر کلّی ندارد. امّا وقتی ذاکر توجّه به مذکور داشت، یعنی ذکرش همراه با مراقبه قلبی بود، برایش آثار وضعی و اخروی دارد. حتی خودِ قلب هم ذکر میگوید. چنانکه بعضی اکابر به چنین مقامی رسیده بودند.
ذکر با مراقبه، وسوسه شیطانی را که خارج از قلب است از بین میبرد. اهل ذکر را حالتی میباشد که در عرفِ عرفان آن را «وقوف قلبی» میگویند و آن، مراعات قلب است که نظر بصیرت در ذکر گفتن و اهتمام به آن داشتن و آگاهی در زمان را گویند. البته توجّه به امر واحد احد، جمعیت و موجب اندفاع خواطر متفرقه است.
افرادی که بی مراقبه ذاکر بودند، نوعاً به جایی نرسیدند و ترقیّات معنوی کاملی نداشتند. علّت آن بود که پوست را گرفته و از مغز غافل بودند یا بهصورت توجّه داشتند و به سیرت و باطنِ ذکر ملاحظه و توجّهی نداشتند. یا مقصودِ ذاکر حوائج دنیوی است، نه حق!
گویند بزرگی مجنون را موعظه میکرد که این توجّه تو به لیلی فایدهای ندارد و او زیبا نیست و… ولی مجنون مدام میگفت: لیلی! لیلی!
آری! این نوع توجّه و مراقبه به مذکور شیرین و ارزشمند است. عدّهای «الله! الله!» گویند و قدرت خواهند. عدّهای «قل هو الله» خوانند و طیّ الارض خواهند. گروهی «یا حیّ و یا قیّوم» به زبان جاری کنند و کشف خواهند و بالاخره قلیلی همینها را خوانند، لکن خدا را خواهند و بس. در این جهت ذکر قلبی آثارش بیشتر از ذکر لفظی است. اگرچه جنبه اخلاص آن اصول طریق را نگه میدارد، لکن مراقبه در خلوت از مراقبه در جلوت بهتر است. لذا برای بعضی اذکار در اسحار همانند استغفار و نمازِ شب موضوعیت دارد.