سخنان دشوار
امیرالمؤمنین علیهالسلام در مسجد نشسته بود و عدهای از اصحابش در خدمتش بودند. عرضه داشتند: یا امیرالمؤمنین علیهالسلام برای ما سخن بگو! فرمودند: سخن دشوار است، دشوار شمرده میشود، جز دانایان کسی آن را درک نمیکند. اصحاب اصرار کردند که امام سخن بگوید. فرمودند: برخیزید! پس داخل خانه شد و فرمود: من آنم که برتری یافتم پس آنگاه مقهور ساختم. منم آنکه زنده میکنم و میمیرانم، منم اول و آخر ظاهر و باطن. اصحاب خشمگین شدند و گفتند: او کفر ورزید و برخاستند. امام به درب خانه فرمود: ای درب بر آنها بسته باش، پس در بسته شد. فرمود: نگفتم که سخنم دشوار است و جز دانایان کسی آن را درک نمیکند؟ بیایید برایتان تفسیر کنم؛ اما گفتم: یافتم و مقهور ساختم، من با این شمشیر بر شما برتری یافتم مقهورتان نمودم تا اینکه به خدا و رسولش ایمان آوردید؛ اما گفتم: من زنده میکنم و میمیرانم یعنی سنّت را زنده میکنم و بدعت را میمیرانم؛ اما گفتم: من اوّلم، من اولین کسی هستم که به خدا ایمان آوردم و مسلمان شدم؛ اما گفتم: من آخرم من آخرین کسی هستم که جامه بر پیغمبر صلیاللهعلیهوآله پوشیدم و او را دفن کردم؛ اما گفتم: ظاهر و باطن منم، یعنی علم ظاهر و باطن نزد من است.