سلوک و جذبه
مسافرین الی الله در اسفار اربعه، با تکیه بر ارکان آن یعنی مشارطه، مراقبه، محاسبه و معاتبه سلوک میکنند و به علمالیقین یا عینالیقین یا حق الیقین میرسند. ایشان یا سلاک مطلق، یا مجذوب سالک، یا سالک مجذوب و یا مجذوب مطلق هستند.
خداوند فرمود: «من مخصوص دوستانم هستم». اگر جذبهای از جذبات رحمانی (که معادل عمل جنّ و انس است) دامن کسی را گرفت (همانند اویس قرنی که حضرت رسولالله صلیالله علیه و آله را ندیده عاشق و مجذوب بود)، وی جزء دستهای میشود که مراقبه یار و همراهشان است و در سلوک استوار و موفق هستند.
بیرنج طلب گنجِ بقا یافتهاند **** بیعلم و عمل از و عطا یافتهاند
مجذوباند، بس لطیف و نمکین **** لطفی به کمال از خدا یافتهاند
لکن سلوک آنانی که در اوایل یا اواسط سلوک هستند به خاطر عاری و بعید بودن از جذبه، بدون مراقبه محال است. در سالک مطلق، خواطر غیر رحمانی میآید که با مراقبه قلبی میتوان آن را دفع کرد.
در مجذوب مطلق، خواطر شیطانی جایگاهی ندارند، لکن داشتن مقام جذبه (نه حال جذبه) حصن حصین است و اغیار راه ندارند و به اصطلاح در مقام سُکریٰ هستند و تکلیفی که دیگران دارند، اینان همانند آنان ندارند. چه آنکه ذات و روش باطنی آنان به خلاف دیگران، یک زیادت و یک غلبه شوقی و یک غیرت خاصی دارد. لکن اگر به سالکی گاهی حال جذبه دست دهد، چون در مقام جذبه نیست، مراقبه لازم دارد. چون روزنههای نفس در تیررس اغیار قرار میگیرد، لذا بعضی اکابر قائلاند که مجذوبِ صِرف نتواند مقتدا شود و دستگیری نماید. چه آنکه مراقبات با سلوک تواند بود و مجذوب بدون سلوک طی منازل نکرده و صرف دارایی دلیل بر اقتدای او نتواند شد. سلوک باید بر مبنا باشد و مجذوب، مبنای درونش از عشق و شوق است که بر این پایه کارهایش پیش میرود. کسی میتواند پیشوا و مقتدا شود و سالکان را هدایت کند و تشخیص مراحل و منازل ترقّی و نزول آنها را دهد که مجذوب بوده و به سلوک پرداخته و به معاینات رسیده باشد. چه آنکه هم از عطایای خاص برخوردار بوده و هم از سلوک و مراقبات آن باخبر و خود اجرا کرده است و از کمینگاهها و نوع نگهبانیها و واردات و صادرات مطّلع شده و مهمتر آنکه به مقام مشاهده و معاینه رسیده است.
عنوان این مبحث هم در جهت اقتدایی و هم در جهت تلمیذی آن مفید و قابل توجّه است. چه آنکه صدق عنوان با الفاظ نیست، بلکه جهت عملی آن مهم است که تحقق میگیرد.