وبلاگ

سید جعفر قزوینی

عالم ربانی صاحب کرامات شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی (م 1361) در شهرضا (قمشهٔ اصفهان) به خدمت سید جعفر حسینی قزوینی رسید، که از اوتاد و مجذوبان روزگار و دریایی موّاج از علوم ظاهری و باطنی بود. شیخ فرمود: به او گفتم با این مایه از علوم، چرا خلوت گزیده و به انزوا نشسته‌اید؟ فرمود: پس از کسب اجازه اجتهاد از مراجع علمی نجف اشرف، به ایران بازمی‌گشتم، به دوست خود گفتم: از این پس تنها عالم بلندپایه قزوین من خواهم بود!

دوستم گفت: نه چنین است. تو را با یک حمال قزوینی تفاوتی نیست. اگر در رهگذری مردی به تو و یک حمال جاهل از پشت سر دستی بزند، هر دو محتاجید که برای شناسایی صاحب دست، سر بگردانید، درحالی‌که سی سال درس خواندی و دست زننده پشت سر را نمی‌شناسی. این سخن در دلم چنان اثر کرد که یکسره از خلق کناره گرفته و در انزوا به تزکیه نفس و تصفیه روح خود سرگرم شدم. مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی درباره حالات استادش مطالبی نقل کرده که دلیل بر قدرت نفس و مجذوب بودن او دارد. ازجمله، استادم فرمود: برای من گاه‌گاه حالتی عارض می‌شود که از خود بی‌خود می‌شوم و سر به بیابان‌ها می‌گذارم و در کوه و صحراهای بی‌آب و علف در حالت جذبه راه می‌سپرم. لیکن در وقت نماز، به خود می‌آیم و باز پس از انجام فرایض، به حالت نخستین می‌افتم و گاهی این احوال تا بیست روز به طول می‌انجامد. چون قصد مراجعت به شهر می‌کنم، متوجه می‌شوم که از ضعف گرسنگی و تشنگی در اعضایم، قوت بازگشت نیست. دست به دعا برمی‌دارم در حال از غیب گرده نانی و سبوی آبی ظاهر می‌شود که با تناول آن نیرویی به دست می‌آورم، سپاس حق می‌گزارم و به آبادی بازمی‌گردم. مرحوم شیخ گفت: وقتی دست استاد شکسته بود و به دستور طبیب زفت (دوای شکسته‌بند و زخم استخوان) بر آن نهاده و تا موعد مقرّر 14 روز نباید آن را جدا کند. به استادم گفتم: در دست شما (14 روز) زفت بود پس برای وضو چه می‌کردید؟ فرمود: از سوی آفریننده گیتی به طبیعت من امر آمد که عمل نکند

پس خواب به چشمم ننشست و به اراده حضرت حق در این مدت هیچ مبطلی (برای وضو) عارضم نگشت.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.