شاهد و مشهود
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «خدا بر آنچه عمل میکنید و بر هر چیزی آگاه و گواه است».
مراقبه که ارتباط کامل با آگاهی دارد، صفتی است که از شاهد و شهید بهخوبی استفاده میشود. شاهد حقیقی بر جان و سرّ انسان، حق است. پس آنچه در دل بیاید اگر جنبه رحمانی داشته باشد، شاهد او بوده و حق است و آنچه جنبه شیطانی داشته باشد، شاهد توست و غیر حق است.
چون حق بر دل تجلّی کند، مشهود تو باشد و تو شاهد او و در تمام مظاهر، ظهور و حضور، حق است و غیبت و حضور برایش یکسان است و تمام عوالم به کلّی مشهود اویند. حال اگر سالک در دلش حق بیاید، شاهدِ حق است و حق، مشهود او. وقتی به مراقبت دل برخیزد، باید حق غالب باشد که مشهود او شود. اگر ظهور از شاهد شد، همه جا منوّر به اوست. چنانکه شیخ عطار فرمود:
چه شاهدی است که با ماست در میان امشب **** که روشن است ز رویش همه جهان امشب
در واقع و در معنا مشهودی غیر او نیست و همهجا جلوه فروغ و تجلّی و انوار فیض رحمت اوست. لکن معاینه این نکته مهم است که با بصیرت و بدون حجاب دیده شود، نه به گفتن و دانستن. ما در محضر حقّیم و او حاضر و ناظر است. وقتی در محضر او بودیم، خود او گواه بر ما و آگاه به افعال و کردار ماست و ما مشهود اوییم. اگر ظهور جمال و جلال او در اعیان ممکنه و مظاهر برای کسی از بصیرت معاینه شد، او مشهود است. پس جدّ و جهدِ سالکِ مراقب این ثمرهٔ کافی و وافی را دارد که جام جهاننمای دل را مصفّا به تصفیه و تزکیه کند و (حق) مشهود او شود. به قول حافظ «به عالمی نفروشیم، مویی از سر دوست»؛ و همه اوقات و احوال، سالک در منظر و توجّه خاص او قرار میگیرد که به قول حافظ: «اوقاتِ خوش آن بود که با دوست به سر شد». حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام نیز میفرماید: «چیزی را ندیدم مگر آنکه قبل و بعد و در آن، خدا را دیدم».
با این نظر مشهود غیر حق نیست و از آنجایی که خدا به رسولش فرمود: «من علی را بیشتر از شما دوست دارم». مشهود خدا، علی علیهالسلام است.
اینجاست که جنبه اتّصال و ربط ظهور پیدا میکند. فرق شهود ائمه و دیگران در این است که آنان همیشه دلشان شاهد و مشهود است و لب فروبستهاند لکن بعضی که ظرفشان کوچک است، ادّعا میکنند که دیدم و شنیدم، با اینکه به شهود ندیدهاند. پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «لی مَعَ الله وقتٌ لٰا یَسَعنی فیه مَلکٌ مُقربٌ وَ لا نبیّ مُرسل: مرا با خدا وقت و حالی حاصل میشود که هیچ فرشته مقرّبی و نه پیامبر فرستاده شدهای آن را ندارد»؛ و نیز میفرماید: «من رَاٰنی فَقَد راٰی الحقَ: هر که مرا ببیند خدا را دیده است.»
آری! نقطه اوّل، واحدیت مطلق واجبالوجود است؛ و آخر نقطه، انسان است. وقتی انسان به بقا برسد و غیریّتی نباشد و همانند قطره به دریا متصّل شود، آنگاه شاهد و مشهود را و مشهود شاهد را به وحدت برساند و از دوئیّت خارج شود. چه آنکه انسان کامل، حضرت رسول علیهالسلام جامع و مظهر تمام اسماء و صفات است و مقام جمعالجمعی دارد.
مقصود این است که سالکِ مراقب اگر مجاهدت کرد، درهای آفاقی و انفسی برایش باز میشود و مجرّد خواهد گشت. آنگاه به رسم، گاهی شاهد و گاهی مشهود میشود.
تویی تو، نسخه نقش الهی **** بجو از خویش، هر چیزی که خواهی