وبلاگ

شطری از توصیف اساتید عرفان

در این موضوع اشاراتی به احوالات باطنیه و سپس شیوهٔ تدریس و مشرب شاگرد پروری و شطری به مکانت اخلاقی و عرفانی بعضی اساتید سده اخیر می‌شود تا ذائقه شائقان طریقت را شیرین افتد.

۱. سید علی شوشتری (متوفی ۱۲۸۱ هـ. ق):

در توصیف عارف بالله، عالم ربّانی، استاد همه اساتید اخلاقی بیش از یک‌صد سال، سید علی شوشتری نوشته‌اند: «به زهد و ریاضات شرعیه و مخالفت مشهور بود و در جرگه رؤسای مذهب، از کسانی معدود می‌گردد که صیت علوّ مقامش تا همه جا رسیده، تا جایی که شیخ مرتضی انصاری، مرجع کل، در درس اخلاق او شرکت می‌کرده و در مقام ارادت او بوده است.» (المأثر و الآثار، ص ۱۴۵)

دیگری نوشته «او صاحب کرامات متواتره و از زهّاد علماء محسوب می‌شد و شیخ انصاری با آن نهایت زهد و ورع و کرامات، نهایت ارادت را نسبت به او داشته است.» (لؤلؤ الصدف)

شیخ محمود عراقی نوشته: او سلمان عصر و مقداد دهر بود… بعد از وفات شیخ انصاری، امور خلق به او راجع بود. بر اعتکاف مسجد سهله و کوفه بسیار مواظبت می‌کرد و مردم را در حق او چنان گمان بود که خدمت امام زمان علیه‌السلام شرفیاب می‌شود و معروف به کرامات بود. (دارالسلام، ص ۵۵۰)

آخوند ملّا حسینقلی همدانی چگونگی راه یابی به درس اخلاق او را چنین می‌گوید:

در نجف پس از مدت‌ها دریافتم که استاد فقه ام، آیت‌الله شیخ انصاری روزهای چهارشنبه به منزل آقا سید علی شوشتری می‌رود.

روزی من هم رفتم، دیدم سید به هیئت استاد و شیخ به هیئت شاگردی نشسته و سید مطالبی می‌فرمود: در دل گذراندم که من نیز علی‌الدوام بدین حضرت شوم و چون برخاستم، سید با من فرمود: اگر خواستی همی آی؛ و از آن روز بدان حضرت بار یافتم. (تاریخ حکماء صدوقی سها ص ۱۳۳)

آقا سید علی، شاگرد اخلاقی سید صدرالدین کاشف دزفولی، متوفی ۱۲۵۸ بوده که بر اثر واقعه‌ای از شخصی به نام جولا (طرائق الحقائق ۳/۴۶۶) هجرت به نجف اشرف نمود و حاصل نَفَس قدسی او تربیت شاگردانی مانند ملّا حسینقلی همدانی، ملّا فتح‌الله وفایی، شیخ عبدالرحیم شوشتری، محمدعلی معلم حبیب‌آبادی و … بوده است.

۲. آخوند ملّا حسینقلی همدانی (متوفی ۱۳۱۱ ق):

بعد از وفات جناب شوشتری، آخوند همدانی به دستور استادش به تعلیم و القاء اخلاق و عرفان به نفوس مستعده پرداخت که در صده اخیر همانندش ظهور ننموده است.

شیخ آقا بزرگ تهرانی درباره وی می‌نویسد: «او در علم اخلاق بزرگ بود که به توصیف نیاید. مدت‌های بسیاری گذشت و زمان به مانند او را در علم اخلاق و تهذیب نفوس ندید. انگار به او این فن ختم گردید و کسی مانندش نیامد.» (نقباء البشر ۲/۶۷۵)

آخوند همدانی شاگردان زیادی در فنّ اخلاق پرورید که هر یک ستارگان فروزانی بودند که زینت آسمان علم و فضیلت و محور تقوا و فضیلت به حساب می‌آمدند. من اگر چه او را درک نکردم، ولی گروه زیادی از شاگردانش را درک کردم که در اثر تربیت او به خوبی در سیمایشان نمایان بود.

استادش سید علی شوشتری از لیاقت و استعداد ذاتی او خبر داشت و امید داشت که وی افراد زیادی را تربیت و به راه سعادت راهنمایی کند، عنایت زیادی به او داشت. (همان ۲/۶۷۴)

آقا سید حسن صدر، شاگردش می‌نویسد:

او دائم المراقبه بود به‌طوری‌که چه‌بسا در اثنای درس از ترس این‌که مبادا از خداوند سبحان غافل شود ساکت می‌شد.

وی شیوه‌ای همانند سید بن طاووس داشت و در اثر مجاهدت‌ها و ریاضت‌هایش، انوار ملکوت بر او تابیدن گرفت. (فوائد الرضویه ص ۱۴۸)

کسی از دیگر شاگردش، شیخ علی زاهد قمی درباره آخوند سؤال کرد که استاد شما شاگردان را به چه چیز تربیت می‌کرد؟ فرمود: به ذکر موت و به بعضی ارادتمندان خود ذکر یونسیه را دستور می‌دادند. (تاریخ حکماء و عرفا ص ۱۳۳)

سید محسن امین عاملی چنین می‌نویسد: اوائل دورانی که ما به نجف رفتیم (۱۳۰۸ ق) آخوند، همسایه ما بود و روزهایی چند به درس اخلاقش شدم ولی به دلیل اشتغال به کارهای مهم‌تر نتوانستم ادامه دهم و اینک بر این امر افسوس می‌خورم. او از زرق و برق دنیا و ریاست پرهیز می‌کرد و حتّی نماز جماعت را با برخی از خواص در منزلش می‌خواند.

در زمان او و قبل از او به سال‌هایی و بعد از او، مانندش در علم اخلاق و تهذیب نفوس نبوده است. (عیان الشیعه ۶/۱۳۶)

روش تدریس اخلاقی ایشان این نوع بود که بعضی را بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب و عده‌ای را از طلوع آفتاب تا مقداری از برآمدن روز؛ همچنین بعضی‌ها را در اول شب و برخی را در آخر شب تعلیم و القاء می‌نمود. (یادنامه علامه طباطبایی ص ۹۹)

از شاگردان اخلاقی او شیخ محمد بهاری، سید احمد کربلایی، میرزا جواد ملکی تبریزی و … بوده‌اند.

۳. شیخ محمد بهاری (۱۳۲۵ ق):

او در سال (۱۲۹۷ ق) درحالی‌که مجتهد بود به نجف اشرف وارد شد و تلمیذ اخلاقی آخوند ملّا حسینقلی همدانی شد و قریب ۱۴ سال در سفر و حضر همراه بوده تا این‌که میان سیصد هزار نفر از شاگردان استادش وصی او شد و آخوند به سال (۱۳۱۱ ق) به رضوان الهی پیوست.

بعد از وفات آخوند، او قریب ۱۱ سال بر کرسی تربیت نفوس مستعده پرداخت. بعد بیمار شد و به پیشنهاد پزشکان برای معالجه به ایران آمد و در سال ۱۳۲۵ قمری در سن ۶۰ سالگی در بهار همدان به لقاء الهی واصل شد.

آخوند او را به «حکیم اصحاب» ملقّب گردانید. عارف الهی سید احمد کربلایی فرمودند: «ما پیوسته در خدمت استاد بودیم و صد در صد برای ما بود. همین‌که آقای بهاری با آخوند ارتباط پیدا کرد، استاد بیش‌تر با وی مراوده داشت و در واقع آخوند را از ما گرفت.»

شیخ آقا بزرگ تهرانی می‌نویسد: شیخ محمد بهاری جلیل‌تر و بزرگ‌ترین شاگردان آخوند همدانی بود. (نقباء البشر ۲۰/۶۷۷)

سید محسن امین عاملی می‌نویسد: او از عالمان ربّانی و سالکی مراقب بود و دارای صفات والا و مقامات بلند بود و همیشه مشغول به دانش و دائم حال مراقبه داشت و وجودش را آثار ارجمندی بود. (اعیان الشیعه ۹/۴۰۲)

بسیار از بزرگان دینی با جنابش مراوده و محبت داشتند عالم ربّانی شیخ حسنعلی نخودکی (متوفی ۱۳۶۱ ق) که با وی مودت و ارادت داشته و فرمود: چند روز در نجف اشرف در خدمتشان بودم و نسبت به حقیر مرحمت و لطف ویژه‌ای عنایت فرمود. (نشان از بی‌نشان‌ها ۱/۵۳۰) آیت‌الله میرزا مهدی اصفهانی (متوفی ۱۳۶۵ ق) با ایشان آشنا و مأنوس بوده است.

شیوه تربیتی جناب بهاری، عمدتاً شفاهی بود و جواب نامه‌های سلوکی را می‌داد و دستورالعمل به سائلان و سالکان را کتبی و شفاهی می‌نوشته و می‌فرموده (که در کتاب تذکره المتقین نمونه‌اش موجود است)

مشرب ایشان محبتی و خراباتی بوده و سبطش غالب و حلمش زبانزد و در برخوردها با کمال گشاده‌رویی افراد را ارشاد و هدایت می‌نمود. نفوذ کلامش بسیار و از جدال بر کنار بود و قیافه‌ای دل‌نشین داشت.

از شاگردان اخلاقی او آیت‌الله سید جمال گلپایگانی (م ۱۳۷۹)، شیخ اسماعیل تائب تبریزی (م ۱۳۷۴)، آیت‌الله شیخ مرتضی آشتیانی (م ۱۳۶۵ هـ. ق)، آیت‌الله شیخ علی گنبدی (م ۱۳۶۴)، آیت‌الله ابوالقاسم لواسانی، شیخ لطیف بهاری و … را می‌توان نام برد.

* بیشترین اطلاعات ما از نوشته‌هایی است که استاد محترم آقای سید علی‌اکبر صداقت درباره بهاری تهیه کرده‌اند که در پائیز ۱۳۸۹ به‌صورت کتاب جامع از چاپ خارج شد و دسترس خوانندگان قرار گرفت.

۴. میرزا جواد ملکی تبریزی (متوفی ۱۳۴۳ ق):

او چهارده سال از سال (۱۲۹۷ ق تا ۱۳۱۱ ق) از محضر آخوند ملّا حسینقلی همدانی استفاده کرد و سپس با هجرت به ایران در تبریز و بعد در قم ساکن شد و مشغول تدریس و تعلیم اخلاق شد.

وی دو جلسه اخلاق یکی در منزل برای خواصّ و دیگر در مدرسه فیضیّه برای عموم داشت.

در مقام او همین بس که فقیه نامدار، آیت‌الله شیخ محمدحسین اصفهانی معروف به کمپانی (متوفی ۱۳۶۵ قمری) با ایشان رابطه دوستی داشته و از او دستورالعمل می‌طلبد و آقای ملکی در نامه‌ای برای ایشان مطالب و دستورالعمل می‌نویسد و ارسال می‌دارد. (سیمای فرزانگان ص ۶۴)

«مرحوم آیت‌الله سید مصطفی خوانساری فرمودند: مرحوم میرزا جواد ملکی، بحثی خصوصی داشت که امام خمینی جزو شرکت‌کنندگان در آن بحث بود. در آن درس حدود ده، دوازده نفر شرکت می‌کردند و عصرهای جمعه هم به مدرسه می‌آمدند و درس اخلاق می‌گفتند و بعضی از بازاری‌ها هم در این جلسات شرکت می‌کردند.» (طبیب دل‌ها ص ۲۰۷)

از شاگردان اخلاقی او می‌توان امام خمینی رحمه‌الله علیه، حاج‌آقا حسین فاطمی قمی، حجةالاسلام سید محمود یزدی، شیخ اسماعیل تائب، ملّا علی همدانی، حاج شیخ عباس تهرانی، میرزا عبدالله شالچی و … نام برد.

۵- سید احمد کربلایی (متوفی ۱۳۳۲ هـ. ق):

او طهرانی الاصل بود و در کربلا متولد شد. او از شاگردان اخلاقی آخوند ملّا حسینقلی همدانی بود و پس از درگذشت استادش به تربیت نفوس و تعلیم مکارم اخلاقی پرداخت با اینکه در علم یگانه بود اما میلش به تدریس اخلاق بود.

بسیاری از بزرگان به یَمن تربیت و تکمیل او قدم به دایره کمال گذاشته که از آن جمله است عارف بی‌نظیر سید علی آقا قاضی.

شیخ آقا بزرگ تهرانی می‌نویسد: «سیّد در جاهای خلوت نماز می‌خواند و از اقتدای مردم به او دوری می‌جست و کثیر البکاء بود؛ به‌طوری‌که حتی در نماز نمی‌توانست از گریه خودداری کند.

چند سال به این فیض نائل شدم که همسایه‌اش بودم و منزلم نزدیک منزلش بود و در آن مدت از او اموری را مشاهده کردم که ذکرش به طول می‌انجامد.» (نقباء البشر ۱/۸۸)

سید محسن امین عاملی درباره او می‌نویسد: «او استاد ماست و از علم و اخلاق او بهره بردیم، عالمی بود فاضل، کامل، باتقوا، مرتاض و مهذب النفس.» (اعیان الشیعه ۲ ۴۷۲)

از شاگردان اخلاقی او می‌توان عارف بی‌بدیل سید علی آقا قاضی، آیت‌الله سید ابوالقاسم لواسانی، سید کاظم عصّار، سید جمال‌الدین گلپایگانی، سید محسن امین عاملی و … را نام برد.

۶. سید علی آقا قاضی (متوفی ۱۳۶۶):

او ابتدا شاگرد پدرش مرحوم آقا سید حسین قاضی بود (که او تلمیذ امام قلی نخجوانی بود) و در نجف شاگرد سید احمد کربلایی بود و یگانه استاد اخلاق و سیر و سلوک در حوزه نجف بود، چه آن‌که نوع شاگردان ملّا حسینقلی همدانی یا وفات کرده بودند و یا از نجف هجرت کردند و یا در وادی تعلیم و تربیت توحیدی به سبک ایشان نبودند.

مرحوم علامه طباطبایی فرمودند: ما هر چه در این مورد داریم از مرحوم قاضی داریم، چه آنچه را که در حیاتش از او تعلیم گرفتیم و از محضرش استفاده کردیم و چه طریقی که خودمان داریم را از مرحوم قاضی گرفته‌ایم. (یادنامه علامه طباطبایی ص ۶۲)

به شاگردانش هر یک طبق موازین با رعایت آداب باطنی و حضور قلب، دستورات اخلاقی می‌دادند و شاگردان خود را نیز مانند خود توصیه می‌کردند که بعضی از شب‌ها به عبادت در مسجد کوفه یا مسجد سهله بیتوته کنند. در دهه اول و دوم ماه رمضان مجالس تعلیم و انس در شب‌ها بوده و در حدود چهار ساعت از شب گذشته شاگردان به محضر ایشان می‌رفته‌اند و دو ساعت مجلس طول می‌کشید و در دهه سوم مجلس نبود و خودش هم معلوم نبود کجا بوده است. (مهر تابان ص ۱۹ – ۱۷)

یکی از شاگردان مرحوم قاضی شب‌ها مجلس اخلاق داشتند (و گاهی) چراغ روشن نمی‌کردند و به همان تاریکی، بعضی از علمای نجف که اهل باطن بودند به آن مجلس حاضر می‌شدند و غالباً صحبت در معرفت نفس، تهذیب اخلاق و عرفان بود.

ولیکن بیشتر در همان معرفت انسان و خودشناسی بود. اگر ناشناسی وارد می‌شد صحبت را تغییر می‌دادند و درباره زیارت سید الشهداء علیه‌السلام صحبت می‌فرمودند و می‌گفتند: استعدادات مختلف است، هر حرفی را به هر کسی نمی‌شود گفت. (تاریخ حکماء و عرفا ص ۱۴۱)

شیخ آقا بزرگ تهرانی می‌نویسد: سید میرزا علی آقا قاضی عالمی بود مجتهد، متقی با ورع، اخلاقی و فاضل… از رجال اخلاق به شمار می‌آمد و بین اهل علم به این ویژگی معروف بود و در این موضوع نیز تدریس می‌کرد و شاگردان و مریدان و ملازمانی داشت. ازآنجا که هجرت من و او به نجف در یک سال (۱۳۱۳ ق) اتفاق افتاد از قدیم الایام او را می‌شناختم و از همان هنگام با او ارتباط داشتم و دوستی ما ده‌ها سال همچنان ادامه داشت.

او در سیره و روش خود مستقیم و دارای خلقی کریم و ذاتاً مردی شریف بود. (نقباء البشر ۴/۱۵۶۵)

یکی از دوستان آقای قاضی حجره‌ای در مدرسهٔ هندی داشت و آقای قاضی از آن حجره استفاده می‌کرد. روزها نزدیک مغرب می‌آمدند دران حجره و رفقای ایشان می‌آمدند و نماز جماعتی برپا می‌کردند.

مجموع شاگردان هفت تا ده نفر بودند و بعد از نماز تا دو ساعت از شب گذشته می‌نشستند و مذاکراتی می‌شد و به سؤالات تلامذه جواب می‌دادند. (مهر تابان ص ۱۳۷)

از شاگردان اخلاق ایشان می‌توان از سید احمد کشمیری، علامه طباطبایی، شیخ عباس قوچانی، سید حسن مسقطی، سید حسن الهی طباطبایی، محمدتقی بهجت، سید هاشم رضوی هندی، سید عبدالکریم کشمیری و … نام برد. (در موضوع «شطری از توصیف اساتید عرفان» از کتاب سیمای فرزانگان ص ۹۵-۴۶ بحث استاد اخلاق و سیر و سلوک مطالبی استخراج گردیده و همچنین از دوره ۶ جلدی گلشن ابرار و سند عرفان و طبیب دل‌ها و حکماء و عرفا متأخرین صدر المتألهین و … بهره‌مند شدیم.)

۷. سید عبدالکریم کشمیری (متوفی ۱۳۷۸ شمسی):

ایشان در هفت‌سالگی مورد نظر شیخ مرتضی طالقانی قرار گرفت و تا ۱۹ سالگی از ایشان استفاده کرد و سپس با اساتید اخلاقی و عرفانی بسیاری مربوط شدند از جمله ارتباط پنج‌ساله با عارف بالله سید علی آقا قاضی که در وجودش کیمیایی اثر گذاشت.

استاد در سال ۱۳۵۹ شمسی به دلیل فشار حکومتی بعثی صدام به ایران آمدند و در قم ساکن شدند و به تربیت مستعدین پرداخت.

در قم هیچ تدریس علوم و یا امامتی و … نداشتند، خودش مشغول ذکر و فکر بودند و عده‌ای قلیل از تلامذه خاص از او استفاده می‌کردند.

تا آن زمان که سلامتی جسمانی داشتند در رساندن حقایق و تعالیم اخلاقی لطفی کریمانه داشتند و به اندازه قابلیت آنان افاضه فیض می‌کردند.

بعد از کسالت جسمانی، دائم در سکوت بودند و گاهی صحبتی مختصر اما کافی و شافی می‌نمودند. اگر شاگردان پرسشی داشتند جواب می‌دادند.

مجلس ایشان انس و لقاء و وحدت و سکوت بوده است و بسیار سفارش می‌کردند به ذکر، فکر، ریاضت، توسل، زیارت و می‌فرمودند: مراقبه نفس از واجبات است (به همین سبب شد تلمیذ ایشان کتاب مراقبه سالکین را نوشتند و در دسترس سالکان قرار دادند.)

ایشان می‌فرمود: کار کنید، زحمت بکشید، توسلات زاد همیشگی سالکان است و خلاصه سلوک، ترک ما سوی الله است. (بنگرید ۱۰۰ کلمات قصار استاد را در کتاب صحبت جانان ص ۱۲۴ – ۱۱۷)

سیره دیگر ایشان به تلامذه خاص اظهار محبت بود. حتی اگر شاگردی به مسافرت می‌رفت و برمی‌گشت می‌فرمود: به یادت بودم یا جلوی چشمم بودی!

اما جواب ایشان بر غیر شاگردان خاص نوع الانواعی بوده است.

گاهی جواب مختصر می‌دادند، وقتی می‌فرمودند نمی‌دانم چه بگویم، زمانی سر تکان می‌دادند، بعضی‌اوقات سکوت می‌کردند، گاهی تأیید و تکذیب حرف گویندگان را نمی‌کردند، کلمه عجیب را به کار می‌بردند که تمام این نوع جواب‌ها بر سائلین و متکلمین مشتبه می‌شد و به قول مولانا:

هر کسی از ظن خود شد یار من **** وز درون من نجست اسرار من

خوانندگان برای دست‌یابی به شرح احوال آیت الحق سید عبدالکریم کشمیری به کتاب آفتاب خوبان، روح و ریحان، صحبت جانان و میناگر دل و مژده دلدار مراجعه کنند.

ارزش معلم (آموزگار، استاد) (این فصل از حکمت نامه پیامبر اعظم تألیف آقای محمدی ری‌شهری ج ۱ ص ۴۵۶ – ۴۴۸ برگرفته شده است.)

۱. پیامبر صلّی الله علیه و آله: خدایا! آموزگاران را ببخشای – سه بار (فرمودند) – و عمرشان را طولانی کن و کسب و کارشان را رونق بخش. (تاریخ بغداد ۳/۶۴)

۲. پیامبر صلّی الله علیه و آله: دنیا نفرین شده و آنچه در آن است نیز نفرین شده است، مگر یاد خدا و آنچه در آن ردیف است یا آموزگار و یا شاگرد. (سنن ابن ماجه ۲/۱۳۷۷)

۳. پیامبر صلّی الله علیه و آله: هنگامی‌که آموزگار به کودک بگوید؛ بگو «بسم‌الله الرحمن الرحیم» و کودک بگوید «بسم‌الله الرحمن الرحیم» خداوند دوری از آتش را برای کودک و پدر و مادرش و آموزگار می‌نویسد. (جامع الاخبار ص ۱۱۹)

۴. پیامبر صلی‌الله علیه و آله: خداوند، هر دل فروتن اندوهگین مهربان را که به مردم نیکی می‌آموزد و به اطاعت خدا می‌خواند، دوست دارد. (الفردوس ۱/۱۵۸)

۵. پیامبر صلی‌الله علیه و آله: ای علی! از ویژگی‌های مؤمن است که … به غافل یادآور می‌شود آموزگار جاهل (نادان) است. (التمحیص ص ۷۴)

۶. روزی پیامبر خدا از یکی از حجره‌های خود بیرون آمد و داخل مسجد شد و با دو حلقه روبرو شد، یک حلقه قرآن می‌خواندند و خدا را یاد می‌کردند و حلقه دیگر به یاد گرفتن و یاد دادن، سرگرم بودند.

فرمود: همه این‌ها در کار خیرند. اینان به تلاوت قرآن مشغول‌اند و دعا می‌کنند. اگر خدا بخواهد به ایشان عطا می‌کند و اگر بخواهد بازمی‌دارد و آنان به آموختن و فراگرفتن سرگرم‌اند و من آموزگار برانگیخته شده‌ام؛ پس با آنان نشست. (سنن ابن ماجه ۱/۸۳)

۷. پیامبر صلی‌الله علیه و آله: همه آفریدگان حتی ماهیان دریا بر آموزگار نیکی درود می‌فرستند. (فردوس الاخبار ۲/۳۱۹)

۸. پیامبر صلی‌الله علیه و آله: خداوند و فرشتگان و اهل آسمان‌ها و زمین‌هایش و ماهی در دریا بر کسانی که به مردم نیکی می‌آموزند، درود می‌فرستند. (عوالی اللالی ۱/۳۵۹)

۹. پیامبر خدا بر دو گروه در مسجدش گذشت و فرمود: هر دو در کار خیرند؛ ولی یکی بر دیگری برتری دارد. اینان خدا را می‌خوانند و به او رغبت می‌ورزند پس اگر خدا بخواهد، بدانان عطا می‌کند و اگر بخواهد بازمی‌دارد.

ولی گروه دیگر فقه و دانش فرامی‌گیرند و به کسی که نمی‌داند می‌آموزند، پس اینان برترند و من آموزگار برانگیخته شده‌ام پس در میان آنان نشست. (سنن الدارمی ۱/۱۰۵)

۱۰. پیامبر صلی‌الله علیه و آله: آموزگاران بهترین مردم‌اند. هرگاه یاد (خدا) کهنه می‌شود، تجدیدش می‌کنند. به آنان عطا کنید ولی آن‌ها را به مزدوری نگیرید که بر آنان سخت می‌آید؛ زیرا آموزگار، آنگاه که به کودک می‌گوید «بسم‌الله الرحمن الرحیم» و او بگوید خداوند رهایی از آتش را برای کودک و آموزگار و پدر و مادر کودک می‌نویسد. (الفردوس ۴/۱۹۳)

۱۱. پیامبر صلی‌الله علیه و آله: جنبندگان زمین و ماهیان دریا و هر جانداری در هوا و همه اهل آسمان و زمین برای آموزگار نیکی آمرزش می‌خواهند. (بصائر الدرجات ص ۳)

۱۲. پیامبر صلی‌الله علیه و آله: همه چیز حتی ماهیان دریا برای آموزگار نیکی آمرزش می‌طلبند. (الفردوس ۴/۱۵۸)

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.