وبلاگ

بیان (حالات عارفان)

نجوی (احوال) عارفان بر سه اصل استوار است: خوف (ترس) و رجاء (امید) و حبّ (دوستی).

اما خوف، فرع (شاخه) علم؛ رجاء، فرع یقین و محبت، فرع معرفت است.

نشانهٔ خوف، فرار از معاصی است و نشانهٔ امیدواری، طلب و خواستن است و نشانهٔ محبت، برگزیدن محبوب بر هرچه غیر اوست.

وقتی علم به عظمت حق در سینهٔ عارف جای گرفت، به همان اندازه بیم و خوف برایش حاصل می‌شود. هرگاه ترس از حق در دل بیاید، از غیر حق و معاصی گریزان شود و چون گریزان شد، از مهالک و خطرات نجات پیدا کند. هرگاه نور یقین در قلب تابید، فضیلت و نور آن را مشاهده کند. بعد از رسوخ یقین در دل، امید رسیدن به حق برایش ممکن شود. آن زمان که لذّت امیدواری را چشید، به طلب آن شود و چون توفیق طلب نصیبش شد، مطلوب و مقصود خود را دریابد.

هرگاه روشنایی معرفت، در باطن قلب جلوه‌گر شد، نسیم محبت الهی وزیدن گیرد و چون بوی محبت وزیدن گیرد، در سایهٔ محبوب حقیقی آرام و انس یابد و محبوب را بر غیر او ترجیح دهد. با شوق، اوامرش را امتثال و نواهی را ترک کند، با این وصف اگر محبوب در خوانِ انسِ او نشست، به حقیقتِ مناجات و [قرب] او واصل شود.

مثال اصول سه‌گانهٔ خوف، رجاء و محبت، مانند حرم و مسجدالحرام و کعبه است.

صاحب خوف به‌منزلهٔ کسی است که داخل حرم شده و از آزار و اذیت خلق ایمن گشته است؛ صاحب رجاء مانند کسی است که داخل مسجدالحرام شده و اعضا و جوارحش از ارتکاب معاصی ایمن گشته است؛ و صاحب محبت، همانند کسی است که داخل خود کعبه شده و قلبش از غیر ذکر خداوند در امان مانده است.

پس ای مؤمن واقعی! به نفس خویش بنگر، اگر حالت را این‌طور یافتی که راضی به مردن خود هستی، پس شکر خدای را به جای آور که تو را توفیق داده و حفظ نموده است. اگر حالت این‌گونه نبود، باید با عزم جدی حال خویش را به حالتی درست منتقل کنی؛ و از اعمال گذشته که در غفلت بودی پشیمان شو و از خداوند، استمداد بجوی تا تو را در پاک کردن ظاهرت از ارتکاب گناهان و پاکیزه نمودن باطنت از عیوب موفق گرداند.

پس غفلت‌ها را از دل جدا کن و آتشِ شهوتِ نفس خویش را خاموش نما.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.