شیخ فضلالله نوری
آخوند سجاسی گفت: سیدی در زنجان همیشه به شیخ فضلالله نوری (که در مشروطیت او را اعدام کردند) بد میگفت. تا اینکه شبی در خواب پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله را دید که مرحوم آخوند ملّا قربان علی زنجانی در کنارش ایستاده است. در این وقت کسی وارد بر پیامبر میشود و عرض میکند: شیخ فضلالله نوری اجازه ورود میطلبد. اجازه صادر میشود. وقتی شیخ وارد میشوند، پیامبر میفرمایند: چرا دیر آمدی؟ او دستمال از گردن رد میکند و درحالیکه جای طناب اعدام را نشان میدهد عرض میکند: یا رسولالله ببین امت تو در حق من چه جفا کردند! پیامبر میفرماید: صبر کن، صبر که این امت در حق ما هم چنین ظلمهای فراوان کردند. آن سید بعد از این رؤیا دیگر در حق شیخ جسارت نمیکرد.
* نکته مهم و دقیق آن است که: مرحوم شهید فضلالله نوری هنگامیکه او را به دار کشیدند، میفرمود: من دیشب پیامبر را در خواب دیدم و به من فرمود: فردا شب میهمان ما هستی.