صبر
صبر آنچه در باطن بندگان از نور و صفاست را ظاهر میکند و جزع (بیتابی) آنچه از ظلمت و وحشت در باطن است را ظاهر میکند.
همه ادعای صبر داشتن را میکنند و جزع را منکرند ولی فقط اهل اطمینان صابرند، بیتابی در هنگام نزول محنت و مصیبت بر اهل نفاق آشکارتر است، آن وقت راستگو از دروغگو معلوم میگردد.
تفسیر صبر آن است که تلخی آن همیشگی است و آنچه همراه اضطراب باشد، صبر نمینامند.
تفسیر جزع آن است که قلب اضطراب داشته و شخص محزون شود و رنگش تغییر کند و حالش متغیر گردد.
هر مصیبتی که در اولش اطمینان و انابه به خدا نباشد، صاحب آن بیتاب و صابر نباشد.
صبر برای عدهای اولش تلخ و پایانش شیرین است. برای گروهی اول و آخرش شیرین است. کسی که وارد صبر و نظر به نتیجهٔ آن دارد، صابر است، انگار از اول در صبر بوده است. کسی که وارد صبر شود و نظر به اولش (تلخی آن) دارد، از صابران به شمار نیاید. هر که قدر صبر را شناخت، از نزول چیزی که بر او وارد میشود، صبر میکند. خداوند در قضیهٔ حضرت موسی و خضر میفرماید: «چگونه میتوانی بر آنچه علم نداری شکیبا باشی». (کهف: ۶۸)
هرکس از روی کراهت صبر کند و به خلق شکایت نکند و بیتابی ننماید و پردهٔ ستر درونش را ندرد و بر مرتبهٔ صابر عام است و نصیبش همان است که خدا فرموده: «و صابرین را بشارت ده به بهشت و مغفرت». (بقره: ۱۵۵)
اما کسی که بلا را با خوشحالی استقبال کند و با سکینه و وقار صبر نماید، در مرتبهٔ صابر خاص است و نصیبش آن است که خدا فرموده: «خداوند با صابران است». (بقره: ۱۵۳)