عاشقی

از زاری دل پیدا می‌شود و بیماری مهم، بیماری دل است. تن عاشق سالم است، ولی گرفتار دل است که نزد معشوق است. عشق مانند اسطرلاب، شمس و سنجش ستارگان است. اسرار شمس حقیقت دل‌ها را نشان دهد. عشق چه حقیقی و یا مجازی، بالاخره انسان را به‌سوی حضرت حق هدایت می‌نماید و هر چه از عشق سخن گفته و توضیح داده شود، چون به حقیقت و ذات عشق برسیم، خجل و شرمگین شویم. گرچه تفسیر آن روشن کننده است، ولی عشق چیزی نیست که به زبان در آید و در سرّ و باطن او روشن‌تر است. قلم، کتابت هر چیزی را تند تند می‌نویسد، ولی به موضوع عشق که می‌رسد درمانده می‌شود و بر خود می‌شکافد. عقل در شرح عشق، همچون خری که در گِل و لای گیر کند را می‌ماند، شرح عشق و عاشقی را هم عشق آشکار می‌کند. آفتاب وقتی آمد، دلیلش همراه اوست و ظهورش سبب می‌شود که ما از بیان درباره او مستغنی شویم. دلیل عشق موجودات، همراه اویند و از بیان کردن درباره‌اش، ما عاجزیم. حکایت گوئی شبانه، انسان را به خواب فرو می‌برد و سایه استدلال، انسان را به غفلت می‌اندازد؛ چون عشق بتابد، ماه عقل زایل گردد و جذابیت خود را از دست می‌دهد.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.