عجیب
روزی به منزل استاد مشرف شدم و دیدم اهل دانشی از بیت یکی از مراجع آن زمان نشسته و مشغول صحبت است. صحبتش در این زمینه بود که فلان مؤسسه مرا دعوت کردند و حقوق کلانی میدهند. فلان دانشگاه از من برای تدریس دعوت کردند و گفتند برایت چنین و چنان میکنیم و …
آنچه او از تعاریف میگفت، استاد فقط میفرمود عجیب، یا عجیب است! و حرف دیگری نمیزد.
بعد از سالهای سال (قریب ۱۴ سال) همان شخص به بالاترین مقامات جاه و کرسی منصب رسمی رسیده است.
توضیح: توای خواننده با ذوق! از کلمه «عجیب» استاد متوجه شدی که منظور استاد چه بوده که نه تأیید بود نه تکذیب. مخاطب هم فکر میکرد استاد حرفش را قبول کرده. درحالیکه منظور استاد این نبوده و اگر استاد زنده بود وی را از ریاست به خصوص این کرسی و مقامی که گرفته، نهی میکرده است.