عشق زلیخایی
شنیدی که در قصص انبیاء نوشتهاند: زلیخا هیجده سال بر فراق یوسف گریست تا آنکه دو چشمش کور شد و موهایش سفید و پشتش خمیده شد و همهٔ آشنایانش او را رها کردند. روزی در راه، اتّفاقی، یوسف علیهالسلام زلیخا را دید و فرمود الآن چه تقاضایی داری؟ گفت: عشق تو را در دل دارم، کاش چشمانم بینا بود و میتوانستم رویت را ببینم. یوسف دعا کرد و چشمان او بینا شد و جوانیاش به او بازگشت و همسر حضرت یوسف علیهالسلام شد.(۱)
ای خواننده! آیا ما با همهٔ کارهای ناصواب، در دلمان بویی از عشق زلیخایی نسبت به یوسف زهرا علیهالسلام هست؛ تا شاید روزی مولا بر ما گذر کند و دامنش را بگیریم و به عنایتش مهدوی شویم.