غوغای نفس

در قرآن نفس را سه گونه نام برده است:

1- نفس مطمئنه: آرمیده قرار گرفته. (فجر: 27)
2- نفس لوامه: ملامت گر. (قیامت: 2)
3- نفس اماره: امر کننده به بدی‌ها. (یوسف: 53)

نفس مطمئنه عالی و نفس لوامه نیکو و نفس اماره شرور است.

حافظ درباره غوغاگری درون می‌فرماید:

در اندرون من خسته‌دل ندانم کیست؟ *** که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

تضاد درون آگاهی می‌خواهد و شکایت از نفس و سخن با او بسیار رشته درازی دارد. ابوسعید ابوالخیر درباره خودکاوی خویشتن چنین عرضه می‌دارد:

گاهی چو ملائکم، سر بندگی است *** گه چون حیوان به خواب و خور و زندگی است

گاهم چو بهائم، سر درندگی است *** سبحان‌الله این چه پراکندگی است

عطار نیشابوری از نفس اماره به نام سگ نافرمان نفس یاد می‌کند و می‌گوید:

یافت مردی گورکن عمری دراز *** سائلی گفتا که چیزی گوی باز

گفت: این دیدم عجب برحسب حال *** کین سگ نفسم همی هفتادسال

گور کندن دید و یک ساعت نمرد *** یک دمم فرمان یک طاعت نبرد

نجم الدین کبری (م 618) به بخش سرکش طبع نام دیو درون می‌دهد و می‌گوید:

دیویست درون من که پنهانی نیست *** برداشتن سرش، به آسانی نیست

ایمانش هزار باره تلقین کردم *** آن کافر را، سر مسلمانی نیست

مولانا در دیوان شمس هزار بار از تضاد درونی خویش می‌گوید:

کشاکش‌هاست، در جانم *** کشنده کیست می‌دانم

دمی خواهم بیاسایم *** ولیکن نیست آن امکان

به هر روزم جنون آرد *** دگرباره برون آرد

که من بازیچه اویم *** ز بازی‌های او حیران

و در جای دیگر گوید:

اگر یکدم بیاسایم *** روان من نیاساید

من آن لحظه بیاسایم *** که یک لحظه نیاسایم

در جای دیگر گوید:

نه مستم من نه هشیارم *** نه در خوابم نه بیدارم

نه با یارم نه بی‌یارم *** نه غمگینم نه شادانم

در غزلی دیگر فرمود:

هم شاهم و هم تختم *** هم محنت و هم بختم

هم خونم و هم شیرم *** هم طفلم و هم پیرم

و عارف شبستری درباره نفس می‌فرماید:

گهی مسجد بود گاهی کنشت است *** گهی دوزخ بود گاهی بهشت است

گهی برتر شود از هفتم افلاک *** گهی افتد به زیر توده خاک

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.