وبلاگ

فرق سیّار و طیّار

عبدالواحد گفت: «به قصد بیت‌المقدس بیرون شدم. در راه گم گشتم. ناگاه به زنی رسیدم که به سوی من می‌آمد. به او گفتم: ای زن ناآشنا، من راه را گم کرده‌ام. گفت: چگونه ناآشناست کسی که او را می‌شناسد! چگونه گم شده است کسی که او را دوست می‌دارد!

سپس به من گفت: سر عصای مرا بگیر و پیاده پیشاپیش من برو.

من هم سر عصای او را گرفته، هفت گام یا بیشتر پیاده جلوی او راه رفتم. ناگاه خود را در بیت‌المقدس دیدم، چشمان خود را مالیدم، گفتم: نکند اشتباه می‌کنم. به من گفت: سیر تو سیر زاهدان است و سیر من سیر عارفان؛ زاهد سیّار است و عارف طیّار. سیّار کی به طیّار می‌رسد؟

سپس از نظرم ناپدید شد و دیگر او را ندیدم». (بحرالمعارف، ج 2، ص 360)

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.