فیض
در قدیم آسیاب آبی بود که با آمدن آب، دو سنگ به چرخش میآمدند و گندم را آسیاب و آرد میکرد. پس تا زمانی که مشتری گندم میآورد، آسیابان مشغول کار است. چون گندم نیاورند، آسیابان آب را به راه دیگر اندازد و آسیاب از کار کردن قطع میشود. در این تمثیل استفاده میشود که فیض همیشه است، وقتی طالبی نباشد و احساس تشنگی در آدمی قطع شود و شخص از دریافت معارف و مسائل معنوی سست و کاهل شود، آب حیات و فیضهای پیدرپی هم قطع میشود.