فنا

کسی که به مقام فنا می‌رسد، هوشیاری از او سلب می‌شود؛ اما آنکه مانند غریق، فریاد می‌زند، کوشش می‌کند تا به چیزی متمسّک شود، معلوم می‌گردد غرق نشده و بهوش است و شعور دارد. لذا در تعریف فنا گفته‌اند: سالک محو در حق می‌شود و به خود هیچ هوشیاری ندارد و از آن حال که بیرون آید (یعنی صحو)، خبری از احوال خود نیاورد.

سالک وقتی به مقام فنا خواهد رسید که وجود مجازی را منهدم کند. منیّت را از دست بدهد و فقط حضرت حق را ببیند. تا زمانی که در حالت صحو است و هوشیار، به محو و فنا نخواهد رسید. وقتی کسی ستایش حق کند و ثنای خود را می‌بیند، معلوم می‌شود که بیدار است و ارزش کار خود را می‌نگرد؛ با اینکه در مقام محو، ستایشگر حق است که سزاوار ستایش مطلق است نه او، چه آنکه قطره، دریا را نتوان درک کند و تعریف قطره از دریا، دلیل بر بقای خود قطره است. چطور یخ که از آب است بر اثر تابش خورشید، آب می‌شود و هستی و قالب خود را از دست می‌دهد. سالک باید به این مرحله برسد تا قالب خود را از دست بدهد. به تعبیر دیگر، کسی که به مقام فنا نرسیده، همیشه عزادار و افسرده است و بصیرتی ندارد تا وجود موهوم خود را از دست بدهد.

دربارهٔ رسیدن به مقام فنا گفته شده که: سالک وقتی طرف مقام فنا می‌رود، از جهت ظاهری کفش را در کفش کن جای می‌گذارد، یعنی از کالبد و وجود طبیعی خود حالت گریزانی دارد تا به حالت تجرّد برسد. چون به فنا رسید، دیگر خود نیست تا ببیند و برای آن برنامه‌ریزی کند و خودیتش را به دیگران نشان بدهد. روز که می‌شود، شب به کلی می‌رود، چون شمس جان طلوع می‌کند، تاریکی‌های نفس محو می‌شوند و دیگر از خود فروغی ندارند. همه نقش‌ها و نشان‌ها از خودیت است، وقتی محو شد دیگر آثاری از آن باقی نمی‌ماند. تا سالک به مقام نرسیده، توجه به حواس ظاهری تام دارد و وقتی به آن رسید حواس هم تابع فنا هستند؛ یعنی حس‌ها و عقل‌های درون، همه همانند موج در موج نزد باری‌تعالی حاضرند؛ و إن کلٌ لَمّا جمیعٌ لدینا محضرون: جز این نیست که همه را (در روز واپسین) نزد ما حاضر می‌گردانند. (یس/۳۲) الآن همه در محضر حق هستند، مخصوصاً کسانی که فانی در او شده‌اند و از خود هیچ خودیتی ندارند. کسی پرسید پس در مقام فنا، زندگی و رکعات نماز و … چطور پیش می‌رود. جواب داده شد: که خداوند در گوش جان، حلقه‌ها گذاشته، بوقت مثلاً نماز و زندگی، هوشیاری آن کار، خودبه‌خود به وجود آید؛ یعنی از حالت استغراق و بی‌خویشی و سکر، به صحو آید. بقول استاد ما عالم ربانی، حضرت آیت‌الله کشمیری، اگر فنا همیشگی باشد، بدون صحو، همه چیز زندگی مختل شود؛ پس خداوند در ساعاتی او را به صحو آورد و هوشیار کند. پس دائم این قوس محو و صحو وجود دارد، یک‌بار می‌میرد و یک‌بار زنده می‌شود. موت و حیات به این معنی که اشاره کردیم. مرگ به خاطر عدم توجه به حسّیات و حواس و حیات به خاطر سیر زندگی تا اجل حتمی.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.