وبلاگ

قابلیّت برای اسم اعظم

در تفسیر «روح البیان» آمده است که شخصی از زهّاد معروف بود که اسم اعظم دارد. مریدی به اصرار زیاد تقاضای تعلیم اسم اعظم را نمود. چون اصرارش بسیار شد، برای تفهیم او فرمود: «فردا اول آفتاب به در دروازه شهر برو آنچه را مشاهده نمایی برایم نقل کن.»

مرید صبح به در دروازه شهر رفت و قدری توقف نمود. دید پیرمردی ضعیف پشته هیزمی بر دوش از بیرون شهر وارد شد و منتظر مشتری است. ناگاه یکی از مأموران سلطان برای خرید هیزم حاضر شد و با پیرمرد درگیر گردید و با چوبی بر سر و صورت او زد که خون جاری شد، پس هیزم را به زور برداشت و پولی هم به پیرمرد نداد! با ناراحتی نزد استاد رفت و جریان را نقل کرد. استاد پرسید: «اگر تو اسم اعظم داشتی، در آن وقت چه‌کار می‌کردی؟»

گفت: «فوراً اسم اعظم را می‌خواندم و مأمور را هلاک می‌کردم.» فرمود: «آن پیرمرد استاد من است که اسم اعظم دارد، با وجود آن قدرت، ظلم را متحمل شده و بر او نفرین ننمود.»

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.