قیاس
نباید کار خدا و اولیاء الهی را به خود، قیاس نمایید که این قیاس بی وجهی است. تشابه ظاهری، دلیل بر اتحاد دو کار نیست. چهبسا تقلید، در این میان آید. کار وارستگان را با کار خویش، نباید قیاس کرد؛ اگر چه در نوشتن، شیر درنده و شیر خوردنی، همانند یکدیگر نوشته میشوند. انسانها به این جهت گمراه میشوند که کار پاکان را با فعل خود مقایسه کنند، درحالیکه از اعمال اولیاء الهی، کمتر کسی آگاه شود. لذا در سوره فرقان آیه ۷ آمده است که: «کافران میگفتند: این چه پیامبری است که همانند ما طعام میخورد و در بازار راه میرود». در واقع، اینان به خاطر کوری باطنی، ندانستند که میان آنها و انبیاء فرق، بسیار است. بله، اگر امثال و اشباهی، بین دو نفر وجود دارد، اما ذات و حقیقت آنها به هزاران فرسنگ، فاصله دارد. مثلاً زنبورعسل و زنبور معمولی، از یک گُل، شیره میخورند؛ یکی عسل از آن به دست میآید و دیگری نیش میزند. آهوی معمولی و آهوی خُتن، هر دو از یک گیاه میخورند و آب مینوشند، یکی مدفوع از او خارج میشود و دیگری مُشک خوشبوی. یا دو نِی، هر دو از یک خاک و آب، ارتزاق میکنند؛ یکی نی خالی میشود و دیگری نیشکر میگردد. یک نوع غذا را، هم مردم معمولی میخورند و هم اولیاء، در اولی معلوم نیست چه تأثیری داشته باشد؛ شاید پلیدی و بخل و حرص زاید، ولی در ولی خدا، نور و عشق حضرت حق، پدید آید. زمینِ غیر اولیاء و منافقان و کافران و منکران، شورهزار و همانند شیطان و حیوانات درنده است؛ اما زمینِ اولیاء، پاک و حاصلخیز، مانند فرشتگان است. سحر و معجزه، اگر شباهتی به هم دارند و ظاهربینان، گمان دارند که معجزه، همانند سحر، حیله است. درحالیکه این قیاس، اشتباه است؛ چرا که انبیاء با اذن الهی و نَفَس رحمانی، اظهار خوارق عادات کنند؛ ولی سحر، جنبه الهی نداشته و عملی است که شاید تأثیر داشته باشد، اما نَفَس شیطانی همراه اوست. بهعبارتدیگر، دو آب دیده میشود که شبیه هم است و دو نفر میآشامند، ولی برای یکی ذائقهاش شیرین و برای دیگری، تلخ است. پس در دو چیز قیاس کردن، نامطلوب و مقایسه کردنِ بدون میزان، اشتباه است. کسی گول قیاس قوهٔ مخیّله و حرفهای ناآگاهان را نخورد چرا که این قیاس از دامهای ابلیس است که عاقبت ملعون و مطرود شد. ساحران ِ زمانِ موسی علیهالسلام هم به خاطر عناد، عصایی به دست گرفتند؛ اما عصای موسی علیهالسلام معجزه بود و کار آنان در تشابه سحر بود و لعنت خداوند نصیب ساحران شد، ولی موسی علیهالسلام رحمت خداوند دنبال کارش بود.
اول کسی که قیاس بیارزش کرد، ابلیس بود که به خدا گفت: من از آدم بهتر هستم، چون مرا از آتش آفریدی و او را از خاک (ص/۷۶) آتش از خاک بالاتر است، آتش نور دارد و خاک ظلمت دارد. نور افضل از زمین است. خداوند افضلیت را در قرآن، تقوا معرفی کرده است. (حجرات/۱۳۰: انّ اکرمکم عند الله اتقاکم) تقوا میراث اهل رستگاری است و وارث اصلی پارسایی انبیاء هست؛ که میراث آنها، انسانهای وارسته هستند. چون آدمی قبله را به خاطر تاریکی نتواند پیدا کند به قیاس، رو به قبلهای نماز گزارد، اما این قیاس ابلیس از مجهول بودن مقام آدم نبود، بلکه از روی تکبر بود. بله تا حقیقت مکشوف نشد و دلیل قاطع به ظهور نپیوست، انسان برای بعضی کارها به قیاس متوسل میشود، اما نه آنکه در مقابل فرمان حق گستاخی کند و قیاسانه جواب دهد. بعضی آدمیان خود راه نرفتهاند، اما تقلید اولیاء را درمیآورند و کلمات و حرکات آنان را نشان میدهند. پس به پنداری خیال میکنند که ولیّ خدا شدند و به حقایق آنان راه بردهاند، پس عدهای مرید دنبال آنان بدوند. درحالیکه این سیره و تفکر، سرنگونی را در میان دارد؛ و مقلّد این قیاسات، رهبرش ابلیس است که او اولین کسی بود که قیاس را برای دیگران به ارمغان آورد.