وبلاگ

ما به سختی نمردیم

سعدی گوید:

«کاروانی از کوفه به قصد مکّه برای انجام مراسم حج حرکت کرد. یک نفر پیاده و سر برهنه، همراه ما از کوفه بیرون آمد. او پول و ثروتی نداشت. پس آسوده خاطر هم چنان راه می‌پیمود.

توانگرِ شتر سواری به او گفت: ای تهی دست! کجا می‌روی؟ برگرد که در راه بر اثر نداری، به سختی می‌میری.

او سخن شتر سوار را نشنید و هم چنان به راه خود ادامه داد، تا این که به نخله‌ی محمود (یکی از نخلستان‌های نزدیک حجاز) رسیدیم. در آنجا عمر همان توانگر شتر سوار به سر آمد و درگذشت. فقیر پا برهنه کنار جنازه‌ی او آمد و گفت: ما به سختی نمردیم و تو که بر شتر نیرومند سوار بودی، بمردی».

شخصی همه شب بر سر بیمار گریست **** چون روز آمد، بِمُرد، بیمار بزیست

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.