مبدل
همه ممکنات مصنوع خالق بیهمتاست و در همه، قوانینی نهاده که طبق آن هر کدام خاصیت خودش را دارد، مثلاً آتش میسوزاند؛ اما همین آتش، اگر ارادهٔ حق تعلق نگیرد و مشیت او امضاء نشود، نمیسوزاند؛ یعنی طبع و عنصر اولی آتش، گرما و سوختن و شعله است. ولی در ارادهٔ حق مغلوب طبع خود میشود و ابراهیم علیهالسلام را نمیسوزاند، به تعبیر دیگر، سگ، مهمان صاحبخانه را با ناشناس میشناسد. پس آتش دو فعل از او صادر میشود و ابراهیم علیهالسلام را از غیر او میشناسد؛ و خداوند به ظهور اسم مبدّل، خاصیت اولی را میگیرد و بهجای آن خاصیتی دیگر مینهد.
در انسان دو حالت غم و شادی، به خاطر اسبابی چند، در او ایجاد میشود؛ چون خداوند، مثلاً در شادی، ارادهاش تعلق نگرفت، ابزار شادی خاصیت خود را از دست میدهند و شخص غمناک میشود. پس این تأثیر از مسببالاسباب است که در فعلش میتواند طبع اولی را تبدیل به طبعی دیگر کند؛ یعنی عناصر به مشیت حق، شعور پیدا میکنند و امر او را پیاده مینمایند و این از نمایشات و قدرتنمایی ذات باریتعالی است.
گاهی بعضی گناهان سبب میشود تا صاحبش به هدایت و عاقبتبهخیری بیانجامد؛ از آنطرف بعضی طاعات سبب میشود که صاحبش در معصیت بیفتد. ساحران زمان موسی علیهالسلام از اول، به دستور فرعون آمدند تا معجزه و شخصیت موسی علیهالسلام را مغلوب کنند، ولی همین کار سبب شد تا ایمان به موسی بیاورند و عاقبتبهخیر شدند. ولی کاتب قرآن پیامبر صلیالله علیه و آله که کارش طاعت بود، سبب غرور و عجب در معصیت بزرگی افتاد و ضربهٔ سنگینی خورد. امیرالمؤمنین در حکمت فرمود: گناهی که ترا غمناک کند بهتر است نزد خداوند از کار خوبی که ترا به عجب بکشاند. یکی از اسماء الهی مبدّل است، یعنی خداوند به خاطر مسائلی، گناهان را تبدیل به حسنات میکند. «اولئک یُبدّل الله سیّئاتهم حسنات» که در سورهٔ فرقان آیه ۷۰ آمده است؛ و حبط اعمال از مسائل دقیقی است که میتوان بهعنوان شاهد کار، ابلیس را نام برد که چند هزار سال طاعات کرد، اما در برابر امر پروردگار تکبر ورزید و مطرود شد و اسمش از مقبولان به مطرودان تبدیل شد.