متجلی به صفات
1- حقتعالی اگر به صفت عالمی متجلی شود؛ چنان بود که خضر را عطا فرمود: «و علمناه من لدنا علماً» (کهف:65): ما به خضر از نزد خودمان علم (لدنی) آموختیم.
2- اگر به صفت قدرت متجلی شود؛ چنان بود که پیامبر صلیالله علیه و آله را بود که به یک مشت خاک در جنگ بدر لشکری را هزیمت داد: «ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی: تو (آن خاک را) که افکندی در واقع خدا افکند.» (انفال:17)
3- اگر به صفت سمیعی متجلی شود؛ چنان بود که سلیمان را آوازها و آواز مورچه میشنید: «و قالت نملة یا ایها النمل ادخلوا مساکنکم: (سلیمان شنید که مهتر مورچگان گفت) ای مورچگان در جاهای خود در آئید تا سلیمان و لشکرش شما را پا مال نکنند.» (نمل:18)
4- اگر به صفت حیات متجلی شود؛ چنان بود که حضرت خضر و الیاس را هست.
5- اگر به صفت کلام متجلی شود؛ چنان بود که موسی را بود: «و کلم الله موسی تکلیماً: خدا با موسی (بیواسطه) سخن گفت سخن گفتنی.» (نساء:164)
6- اگر به صفت بقاء متجلی شود؛ ثبوت صفات ربانی و رفع انانیت انسانی کند: «یمحوا الله ما یشاء و یثبت: خدا محو و نابود میکند و ثابت و پابرجا میکند هر چه را بخواهد.» (رعد:39)
7- اگر به صفت رزاقی متجلی شود؛ چنان بود که مریم را بود: «و هزی الیک بجذع النخلة تساقط علیک رطباً جنیاً: ای مریم تنه درخت خرمای خشک را بجنبان تا برای تو خرمای تازه بیفکند.» (مریم:25)
8- اگر به صفت خالقی متجلی شود؛ چنان بود که عیسی را بود: «و اذ تخلق من الطین کهیئة الطیر: چون از گل به اذن من مانند شکل مرغی میساختی و در آن میدمیدی و به اذنم مرغی میشد.» (مائده:110)
9- اگر به صفت احیاء متجلی شود؛ چنان بود که ابراهیم را بنمود: «رب ارنی کیف تحیی الموتی: ابراهیم گفت: خدایا به من نشان بده که چگونه مردهها را زنده میکنی.» (بقره:260)