مثال شادی و غم
شادی همچو آب لطیف صاف، به هر جا میرسد، در حال شکوفهی عجیبی میروید، آن آبی که از او درخت و گل روئیده و زنده میشود و شیرین میگردد صاف است. غم همچو سیلاب سیاه، به هر جا که رسد، شکوفه را پژمرده کند و آن شکوفه که قصد پیدا شدن دارد، مانع میشود. این وجود که انسان به او مغرور میشود همه غم است، شادی که اصل است را رها کرده و غم را میپرستد.