وبلاگ

مستمع و صاحب سخن

سعدی گوید:

«در مسجد جمعه‌ی شهر بعلبک (از شهرهای شام) بودم و روزی برای چند نفر پند می‌گفتم و آنان دلِ مرده و بی بصیرتی داشتند و حرف‌هایم در آنها اثر نمی‌کرد. آتش سوزِ دلم، هیزم تر آنها را نمی‌سوزاند. سخن به این آیه رسید که حق تعالی فرمود: «نحن اقرب الیه من حبل الورید. یعنی ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم»(سوره ق، آیه 16) ناگهان عابری از کنار مجلس ما عبور کرد و ته مانده‌ی سخنم را شنید و تحت تأثیر قرار گرفت. به طوری که نعره‌ای از دل برکشید و آن چنان خروشید که دیگران را تحت تأثیر قرار داد. آن‌ها با او هم نوا شدند و به جوش و خروش افتادند. سبحان الله که نزدیکانِ بی بصر، دور و دوران باخبر، د حضورند»!!

فهم سخن چون نکند مستمع **** قوّت طبع از متکلّم مـجوی

فسـحـت مـیـدان ارادت بیار **** تا بزند مرد سخنگوی گوی

یعنی اگر شنونده معنای گفتار را در نیابد، از گوینده انتظار قدرت سخن وری را نتوان داشت. پس باید میدان اشتیاق سخنگوی گشاده شود، تا با چوگان معنویت گوی سخن بزند. (حکایت‌های گلستان، ص 113)

فُسحَت: فراخی، گشادگی

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.