مسخ و نسخ
پیش از آنکه نور خدایی بر دل فائض گردد، میبایست که آن دل هم چون آیینه از زنگ معاصی و تعلّقات، مُصفّی و مجلّی گردد؛ زیرا که همه دلها در آیینه بودن به حسب اصل فطرت، بالقوّهاند. بعضی بهوسیله اعمال و افعال صالحه و تکالیف و ریاضات شرعیه به فعل میآیند، بعضی از قوّت به فعل نمیآیند و در بعضی آن قوّت به سبب اعمال قبیحه و اعتقادات ردّیه باطل گشته و آن قابلیت که به حسب اصل فطرت بوده، از وی مسلوب و منسوخ گردیده است. این است معنی نسخ باطن که در مذهب ما حق است.
آنچه خداوند درباره بلعم باعورا فرمود: «مَثَلهُ کمَثَل الکلب: مَثَل او همانند سگ است». این اشاره به مسخ حیوانی است و آنجا که فرمود: «پس سختدل گشتید که دلهایتان چون سنگ یا سختتر از آن شد»، اشاره به تحوّل باطن است به سوی طبیعت جمادیت که بعضی آن را نسخ گویند.