معاد
همهٔ انسانها که در عدم بودند، چیزی از گذشته یادشان نمیآید، هر چه بودند در عالم ارواح و عالم ذرّ، همه زلال و شفاف و نیکسرشت بودند و زبان حال انکار خدا و معاد را نداشتند. چون چند روزی به عالم خلق آمدند، یکی منکر قیامت شد و یکی منکر… در آن عالم همه یکسان و تسلیم بودند، ولی در عالم محسوسات اختلاف و دگرگونیها پدید آمد و گرفتار مسائل طبیعی و مادی و خانوادگی و ریاستی شدند. نتیجه آنکه استغراق در دنیا سبب گردید تا از عقل معاد به عقل معاش گرایش پیدا کنند و ذخیرهسازی برای معاد خود نکنند. چرا که ملکات روزمره نگذارد که فکر قیامت کند تا چه رسد به زاد و توشه درست کردن. اگر چه بعضی مسائل از نظر صورت شیرین است، ولی از نظر باطنی نوعی جان کندن است.