معافیت غیبت سربازی
آیتالله شیخ محمدحسین بهاری فرزند آیتالله شیخ محمدباقر بهاری نقل کرد که از طرف ژاندارمری آمدند در خانه ما به پدرم گفتند: محمدحسین سرباز است. وقتی مأمور آمد من را جلب کند، خانواده ما آن زمان خیلی برایشان سربازی مشکل بود و خیلی نگران شدند. پدرم رفت بهار و آن زمان اواخر عمر شیخ محمد بهاری بود. به او گفت: آمدند محمدحسین را به سربازی ببرند. نمیخواهم پسرم به سربازی برود میخواهم سرباز امام زمان باشد.
مرحوم بهاری فرمود: محمدحسین سربازی نخواهد رفت. پدرم هم با اطمینان خاطر به همدان برگشت و ما نمیخواستیم ژاندارمری برویم. ولی صبح مأمور مرا گرفت به ژاندارمری برد. بعد از هفت هشت دقیقه یک مأمور آمد و گفت: محمدحسین بهاری کیست؟ گفتم: منم. گفت: رئیس ژاندارمری شما را میخواهد. درحالیکه اصلاً رئیس ژاندارمری انگار ادعای شاهی داشت و با کسی ملاقات نمیکرد، ما رفتیم توی اتاقش. به مأمور گفت: از اتاق برود بیرون. بعد خودش بلند شد با من دست داد و مرا بغل گرفت و احترام کرد و گفت: این ورقه را امضاء کن. من کارت معافیت دائم برایت نوشتم. ورقه را داد به من و به خانه برگشتم.