وبلاگ

کبوتر زنده شد

مرحوم بهاری (در مسافرتی) در یک قهوه‌خانه، روی حصیرهای عربی نشسته بود که تعدادی شتر هم، مال یک عرب آنجا زانو زده بودند. وقت حرکت قافله، شترها با آن هیجانی که می‌خواهند بلند شوند، لابه‌لای آن‌ها یک کبوتر زیر زانو یا زیر شکم یک شتر له می‌شود. مرحوم بهاری متأثر می‌شود. بدون این‌که توجه کسی را جلب کند، بلند می‌شود و می‌آید کبوتر له شده را روی دستش می‌گیرد یا به طرف نجف یا به طرف کربلا، می‌گوید: برو! و کبوتر از دستش پر می‌زند و می‌رود.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.