معنای مراقبه
راقَبَ: پاس داد، مواظب بود، کشیک داد.
راقب الله: از خدا ترسید.
راقِبُ العمل: رسیدگی کرد، نظارت کرد.
مراقبه: رسیدگی، نظارت، بازرسی، زیر نظر قرار دادن و آن مصدر باب مفاعله، به معنای نگریستن و حفظ کردن.
مراقب: ناظر، بازرس، حارس، نگهبان، دیدهبان، چشم دارنده.
رقیب: حفیظ و نگهبان، پاسبان، نگاهدارنده، مواظب.