مقام آمنین
1. اشاراتی به معانی
ایمن و امن: در امان بودن، بدون بیم و ترس، آرامش، آسودگی، بیخطری، در حفظ بودن.
2. اشاراتی از قرآن
1- یا موسی أقبل و لا تَخف إنَّک مِن الآمنین: ای موسی رو آور و مترس تو در امانی. (قصص: 31)
2- اُدخلوها بِسلامٍ آمنین: (به متقین در بهشت گویند): در آن با تندرستی و ایمنی درآیید. (حجر: 46)
3- سیروا فیها لیالی و ایّاماً آمنین: شبها و روزها در آن (شهرها) با ایمنی سفر کنید. (سباء: 18)
4- یدعون فیها بکل فاکهه آمنین: در آنجا (بهشت) با آرامش هر میوهای را جلوی خود میخوانند. (دخان: 55)
5- لتدخلنّ المسجد الحرام ان شاء الله آمنین: هر آینه شما با ایمنی به مسجدالحرام وارد میشوید اگر خداوند بخواهد. (فتح: 27)
6- اُدخلوا مصر إن شاء الله آمنین: داخل مصر شوید با ایمنی اگر خداوند بخواهد. (یوسف: 99)
3. اشاراتی از احادیث
1- علی علیهالسلام: «زنهار که فریفته نشوی به امنیّت و آسودگی که بهراستی تو از همان مکان امن خود ربوده خواهی شد.» (به در امان بودن مغرور نشو، غافل نشو) (غررالحکم 1/122)
2- علی علیهالسلام: «حَذَر کننده از همان مکان امن خود، به او آسیب رسد. (باید به خدا پناه بَرَد و مراقب احوال خود باشد)» (غررالحکم 1/123)
3- علی علیهالسلام: «کسی که ایمن گرداند ترسناکی را از آنچه میترسد، خدای سبحان او را از عقاب خود در امان دارد.» (غررالحکم 1/123)
4- علی علیهالسلام: «خوشی زندگی در امنیّت است.» (غررالحکم 1/ 123)
5- علی علیهالسلام: «چهبسا امنیّتی که به ترس بازگردد.» (غررالحکم 1/123)
6- علی علیهالسلام: «ایمنی موجب فریب خوردن است. (امنیت زیاد، شخص را از آسیبها به فراموشی وامیدارد.)» (غررالحکم 1/ 123)
4. نکتهها
* مقام امن، ملکه بسیار خوبی برای سالک الی الله است چرا که به یقین رسیده و به سبب آسودگی قلبی و آرامش دلی که خدا به او داده، خویش را محفوظ میبیند و اگر بفهمد که این مقام برای اطرافیان و همسایگان و شهرش هم تأثیر دارد حرف گزافی گفته نشده است. وقتی خداوند در سوره قصص آیه 31 به موسی علیهالسلام میفرماید: «نترس تو در امنیّت هستی.» این در امان بودن در مقابل فرعون برای پیروان او هم هست که بدون بیم و ترس، ایمنی پیدا کردند و از غرق شدن نجات یافته و تنها فرعون و پیروانش در دریا غرق شدند.
* عموم مردم خود را از مکر و غضب خدا در امنیت میبینند و این کار اشتباهی است. چون معاصی و نافرمانیها، روزی مانند بادکنکی که درون او بادِ خرابیهاست میترکد و رسوایی و افتضاح ببار میآورد «وای به روزی که بگندد نمک»
* تنها اولیاء الهی هستند که مُهر ایمنی به آنها زده شده و امنیّت خاطرشان به خاطر رجاء و عنایت خاصه حضرت حق بوده که نصیب آنان شده است.
* معنای سلام در آخر نماز امان و امنیّت است، یعنی کسی که با خشوع قلب، دستور خدا و سنّت پیامبرش را به جا آورده از عذاب دنیوی و اخروی در امان است.
* اگر کسی خودش آدم ناامنی است، اطرافیان او هم در امان نخواهند بود. وقتی کسی به این مقام آمنین برسد، نزدیکان و اقوام و همسایگان او هم در امنیت و بیخطری بسر میبرند (بهعبارتدیگر از ناحیه او به دیگران بدی نمیرسد.)
* حال اگر کسی به خاطر خرابی اعمال به جایی رسید که خویش را مستحق کیفر میداند باید با این عدم شایستگی خود را برای عفو آماده نموده و اقرار کند و به حقتعالی پناه برده و از او امان بخواهد تا به حفظ و ایمنی از جانب حق برسد.
* یکی از کارهای پیامبر در اوّل بعثت و رسالت این بود که همه کفّار و مشرکین را با همه خرابیها نوید و بشارت میداد و روز فتح مکه همه را بدون استثناء امان داد تا بیایند و مسلمان شوند و گذشتهشان را عفو کرد. لذا در روز فتح مکه اعلام کردند: «الیَوم یومٌ المرحَمَة: امروز روز رحمت و عفو و امنیّت است.»
* امام سجاد علیهالسلام در صحیفه سجادیه نیایش 23 میگوید: «خداوندا! بر من احسان نمای به اعطای تندرستی و امنیّت و سلامت در دین من و جسم من.»
و در نیایش 42 میگوید: «خداوندا!… در روز سختی بزرگ (قیامت) در پناه قرآن بر ما لباس امنیّت بپوشان.»
و در نیایش 43 میفرماید: «هلال امنیّت از آفات و سلامت از گناهان، سعادتی که در آن هیچ نحوست نباشد و خوشی که با آن هیچ امر ناگواری همراه نباشد.»
از این نوع دعاها معلوم میگردد که اگر خداوند امان داد، شکر این نعمت عظمی را باید بجا آورد و اگر نداده، باید تقاضا کرد و دست نیاز بهسوی پروردگار بلند کرد که امنیّت را خداوند به او عنایت فرماید؛ مخصوصاً ایمنی انسان از آفت گناه که بسیار به آن نیازمند است.
خداوند در سوره انعام آیه 82 میفرماید: «کسانی که ایمان آورده و ایمان خود را به شرک نیالودهاند آنان راست ایمنی و ایشان راهیافتگاناند.»
رسول خدا فرمود: «هرکه صبحگاه برخیزد درحالیکه در نفس خود ایمن باشد و سلامتی تن داشته باشد و رزق روزش فراهم باشد، گویی سراسر دنیا از آن اوست.» (علم اخلاق اسلام 2/359)
پیامبر به سه چیز اشاره فرموده که اول، امان بودن روح و نفس است که واقعاً قیمت و بهایی نمیتوان برایش پیدا نمود و شکر این آلاء را بر زبان و دل نتوان جاری کرد.
* وقتی ما به کسی میگوییم او مؤمن است یک معنایش این است که به بندگان از ایمنی خود آرامش میدهد و از ستم او در اماناند.
در سوره نحل آیه 112 خداوند میفرماید: «خدا شهری را مثل زده است که امن و امان بود و روزیشان از هر سو فراوان میرسید. پس ساکنانش نعمتهای خدا را ناسپاسی کردند پس خدا هم به سزای آنچه انجام میدادند طعم گرسنگی و هراس را به آنها چشانید.»
خداوند کعبه را محلّ امن قرار داد و وقتی ابراهیم از خداوند پرسید که اسماعیل و مادرش را کجا ببرد؟ خداوند فرمود: به حرم امنِ من و اولین بقعهای که در زمین خلق کردهام و آن سرزمین مکه است. (المیزان 1/434)
لذا جنگیدن و آغاز جنگ در آنجا حرام بوده چون باید برای زائران خانه حقتعالی در تمامی سال (نَه فقط یک روز و یا یک ماه یا زمان خاص) امنیّت باشد.
* در سوره انعام آیه 82 امنیّت را به شرط ایمان و ظلم نکردن مقرون کرده که چنین شخصی هدایت میشود، لذا فرمود: «کسانی که ایمان آوردند و ایمان خود را با ظلم نیالودند أمن از آنِ ایشان است و راهیافتگان ایشاناند.»
پس ایمان به تنهایی نمیتواند امنیّت بیاورد بلکه ظلم به خلق و به نفس نباید باشد تا نتیجه بدهد. پس هر نوع ستمی زمینه عدم امنیّت درونی را میتواند ببار آورد مگر از این عمل توبه کند و حقالناس را اداء نماید و رضایت آنها را بطلبد.
* از آنجایی که در عبادت هم اگر قوه خیال، مشوّش باشد و خواطر، دامنگیر عابد شود نمیتواند با راحتی و امنیّت عبادت را بجا آورد؛ فشار هر نوعی مسائل عصبی و روحی نیز در بیساختاری روان تأثیر داشته، یا خوف و بیم را نتیجه میدهد یا در باطن، اضطراب ایجاد میکند. اگر چنین شود آسودگی و آرامش از مصلّی برداشتهشده و نمیتواند عبادت را به صواب انجام دهد.
* پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «دو نعمت است که بیشترِ مردم در آنها مغبوناند: تندرستی و فراغت.» به قولی تندرستی و امنیّت. (بحارالانوار 10/119)
امام صادق علیهالسلام فرمود: «هرکس پنج خصلت در او نباشد زندگی گوارایی نخواهد داشت: صحت، امنیّت، ثروت، قناعت و دوست موافق.» (ترجمه ایمان و کفر، بحارالانوار 1/501)
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «وطنی که در آن امنیّت و خوشی نباشد آن وطن جای زندگی نیست.» (همان ص 531)
از مجموع روایات برمیآید که ایمنی در بسیاری از موضوعات دیگر محوریت ندارد. مثلاً کسی که مال زیاد داشته باشد، امنیّت ندارد. کسی که امنیّت ندارد عیش و گوارایی در زندگی نخواهد داشت. چون اگر ترس از موضوعی غالب باشد حتماً احتمال خطر در آن داده میشود؛ و چون در رزق در فشار قرار گرفته و … شخص در معرض اعتراضات اهل و عیال قرار میگیرد سپس او را تهدید هم میکنند و ناتوانی او را برمیشمارند و همین سبب ناامنی او را فراهم میآورد.
* آنچه شخص در امنیّت به دست میآورد بسیار پرارزش است ولیکن شرطش آن است که دستخوش فراموشی نگردد.
* گاهی امراض از عدم در امان بودن تولید میشوند چرا که ترس و اضطراب سبب امراض عصبی درونی جسم میشوند. مثلاً حاکم شهر، ظالم است و ستم روا میدارد، به زور آنان را در معرض مسائلی که دشوار و سخت است قرار میدهد، پس رعیت همیشه در این نکته است که مبادا نوبت او شود آبرویش را ببرد، مالش را تصاحب کند از کارش او را عزل کند و… پس داشتن حاکم عادل، امنیّت است و اگر عادل نباشد سبب وحشت مردم و رعیتش میگردد.
* آنکه یقینش بیشتر باشد به امن نزدیکتر است. مثلاً اگر در جبهه جنگ میجنگد ترسی از دشمن ندارد چرا که یقینش در درجه بالا است و در خود نوعی احساس بیخطری و امن میکند.
* نیاز به امنیّت، ضروری است و در سایه ایمن بودن بسیاری از خطرات مسائل روحی حل میشود و در موضوعات بیرونی هم، کارها بیشتر روی روال طبیعی و اعتدال پیش میرود.
* همیشه تزلزل، ناامنی و وحشت از خطرها، روال عادی زندگی را متزلزل میکند. از مهمترین مسائل اساسی رهبری و نقش امام و هادی این است که با تبیین و القاء، انسان را به امن میکشاند.
پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «ستارگان باعث ایمنی اهل آسمان بوده و خاندان من وسیله امنیّت امّتم میباشند.» (الحکم الزاهره ص 135)
و در حدیثی از امام زمان علیهالسلام نقل شده است که: «من سبب امنیّت مردم روی زمینم همانگونه که ستارگان وسیله امنیّت آسمان هستند.» (بحارالانوار 78/ 38)
امام صادق علیهالسلام شیعیان را سه دسته کرده و فرمود: «(دسته سوم) عدهای از ما بوده و متمایل به ما هستند که به امنیّتِ ما، امنیّت یافته و به ترسِ ما، بیمناک میشوند.» (محجه البیضاء 4/356)
پس وجود و نَفَس خلیفه خدا برای معتقدین آنها امنیّت است. چون میدانند کلامشان برحق و کردارشان به صواب بوده و در مقام مجاز گویی نیستند و همه چیز بر مبنای حق است. پس وابستگی و اتصال روحی و اعتقاد درونی به آنها امن آور است چنانکه در دنیا اینگونه است در آخرت هم اینطور است که در هنگام فزع و وحشت قیامت، نامهٔ مُهر شدهٔ صاحبان ولایت، ایمنی از جهنّم و دخول در بهشت را به بار میآورد.
پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «دو نعمت پوشیده است: امنیت و عافیت.» (روضه الواعظین ص 743)
خداوند در سوره فصلت آیه 40 میفرماید: «آیا کسی که در آتش افکنده میشود بهتر است یا کسی که روز قیامت آسودهخاطر میآید.»
ابن عباس میگوید: آن که به آتش انداخته میشود مثل ولید بن مغیره و آنکه روز قیامت امنیّت از عذاب و مصونیت از غضب خدا دارد علی بن ابیطالب است. (شواهد التنزیل ص 248) (این روایت کم و زیاد شده است)
پس مصداق اکمل، امامان هستند که ایمنی داشته و ایمنی میبخشند. بهشت جای امن است. کلیددار بهشت، امام است و هرکس را که به آنان نزدیکتر است ایمنی بیشتری مییابد.
پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «هرکس علی را در زمان حیات و بعد از مماتم دوست بدارد مادامیکه خورشید طلوع و غروب میکند حقتعالی برایش امنیّت و ایمان قرار میدهد.» (علل الشرایع 1/483)
پیامبر صلیالله علیه و آله به علی علیهالسلام فرمود: «آن کسی که تو را ندیده بعد از تو دوستت بدارد خداوند امنیّت و ایمان به او داده و در روز قیامت در امان خودش وی را قرار میدهد.» (علل الشرایع 1/523)
* امام صادق علیهالسلام در حوادث ناگوار این دعا را مینمودند … إهدِ قلبی و أمَن خوفی … خدایا قلبم را هدایت کن و ترس مرا به امنیت بدل کن. (آداب راز و نیاز، ص 229)
پس معلوم میگردد که تبدیل خوف به امن هم در خواستهها باید باشد چرا که خوف انواعی دارد و محتمل است روز یا شب به سروقت انسان بیاید و با نداشتن سپر ایمنی، خوف آثار سوء خود را نشان دهد.
* ایجاد امنیّت سبب برطرف شدن تمام ناامنیها و نابجاییها میشود و سبب رشد و کمال و به نتیجه مثبت رسیدن میگردد. حتی اگر شخصی به مقام امنیت برسد. حیوانات هم از او به ایمنی میرسند و فرار نمیکنند و حمله نمینمایند. چه آنکه شعوری و درکی در حیوانات هست که صاحبش را از غیر صاحبش، بنده واقعی خدا را از غیر آن به اندازه خودشان ادراک میکنند.
* آن جسمی که زودتر مریض میشود و سریع، ضعف و کاستی او را میگیرد معمولاً در برابر حوادث بلا در معرض سستی و درد قرار میگیرد و بالعکس آن بدنی که ایمنی دارد، دیرتر مریض میشود و زود از آفتها از پای در نمیآید. روحها هم همینطور است بعضی به اندک کلامی و عملی از طرف مقابل، منفعل میشوند، تلوّن پیدا میکنند امّا آنهایی که نفسشان مطمئنه است و مهر آرامش و ایمنی خورده است تمکین دارند و بالا و پائین نمیشوند، زود رنج نیستند، به قضاء الهی اعتقاد دارند و در معرض فتنه و آزمایش، از کوره بدر نمیروند.
* اگر سالک به این باور برسد که او منظور و مرئی حقتعالی بوده و دائم حضرت حق، ناظر و رائی اوست؛ و اینکه خداوند در هر کاری برای او خیر خواسته و اینکه اگر رگی میجنبد و سری به درد میآید از گناه است نه از جانب خالق هستیبخش؛ و این که در کشتی قضا و قدر جز رضا و خشنودی، هیچ چارهای نیست و… در نتیجه به آرامش خاطر میرسد و تشویش از او کناره میگیرد. آنگاه همه چیز را نیکو و خوب میبیند.
* باید به خدا پناه برد و از او استمداد و کمک جست تا این صفت مقام شود. موسی وقتی بر فرعون وارد شد به درگاه الهی عرضه داشت: «خداوندا! از کشته شدن توسط او به تو پناه میبرم و از شرّ او از تو ایمنی میجویم و فقط از تو کمک میخواهم» پس خداوند امنیّت و آرامش قلب فرعون را به خوف از موسی مبدّل ساخت. (قصصالانبیاء، راوندی ص 362)
* اگر کسی خانهای وسیع، مالی فراوان، باغی بزرگ، مرکبی چابک و … داشته باشد اما به خاطر مسئلهای، در وجودش ترس باشد هیچکدام از اینها برای او لذّت بخش نیست چه آنکه استرس و بیم روح امان را از او گرفته و اگر هم حظوظی میبَرَد آنی و مقطعی است.
* اگر زلزله میآید، نوع مردم دچار هراس و فرار و دلهره میشوند اما اولیاء خدا تکان نمیخورند، هراسی ندارند و در کشتی امان حقتعالی خود را میبینند. فقط ذکر لاالهالّاالله میگویند که از توحید افعالی بوده و این زلزله باید واقع شود.
* رواج امنیت در بلاد مردم و پیاده کردن آن اثر وضعی مطلوبی برای آن کس که این کار را میکند دارد. فرعون ادعای خدایی کرد و گناهانی هم به جای آورد؛ اما بعضی صفات خوب را دارا بود و علت طول عمر او همان شد. خداوند به موسی و هارون وحی کرد: علّت اینکه ما عمر فرعون را طولانی کردیم این است که فرعون امنیّت شهرها را حفظ کرده و با بندگان مدارا میکند و فریادرسی را دوست دارد و اینکه ادعای خدایی میکند ضرری به ما نمیرسد. (فتنه آخرالزمان ص 183)
و در روایت از پیامبر دارد: هرکس خشمی را که تواند آشکار کند فرو برد خداوند وی را از امنیّت و ایمان سرشار کند. (نهجالفصاحه ص 728)