مقام ابتلاء
۱- اشاراتی به معانی:
ابتلاء: در بلا افتادن، گرفتاری و مصیبت، مورد آزمایش قرار دادن، امتحان کردن.
بلا: آزمایش، سختی.
۲- اشاراتی از قرآن:
۱- فَأَمَّا الْإِنسٰانُ إِذٰا مَا ابْتَلٰاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ: اما انسان هنگامیکه پروردگارش وی را میآزماید و عزیزش میدارد و نعمت فراوان به او میدهد میگوید پروردگارم مرا گرامی داشته. (فجر: ۱۵)
۲- وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوٰالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرٰاتِ…: شما را با وسیلهای از قبیل ترس و گرسنگی و کم کردن از مال و جان و محصول کارتان امتحان میکنیم. (بقره: ۱۵۵)
۳- اشاراتی از احادیث:
۱- امام کاظم علیهالسلام: «هرگز مؤمن نمیشوید تا اینکه بلا از نعمت و آسودگی و راحتی را مصیبت شمارید. چه آنکه صبر به هنگام بلا و گرفتاری بالاتر و بزرگتر از غفلت و فراموشی در آسایش است.» (آثار الصادقین، ج ۲، ص ۹۹)
۲- پیامبر صلیالله علیه و آله: «ما گروه انبیاء بیشتر از همۀ مردم به بلا دچار هستیم و بعد از ما، اهل ایمان و هرکسی که به خدا و ما شبیهتر است.» (شرق بی غروب، باب ۹۰)
۳- پیامبر صلیالله علیه و آله: «وقتی خدا بندهای را دوست بدارد، او را به بلایی بزرگ مبتلا میکند. اگر بنده راضی گشت بهرهاش نزد خداوند رضایت است و اگر ناخشنود شد، بهرهاش ناخشنودی است.» (هزار و یک تحفه، شمارۀ ۶۵۲)
۴- امام صادق علیهالسلام: «در بهشت مقامی است که هیچ بندهای به آن نرسد جز با ابتلاء و گرفتاری بر جسدش.» (آثار الصادقین، ص ۱۰۰، ج ۲)
۵- رسول خدا صلیالله علیه و آله: «آخرین درجۀ ابتلاء این است که مردی را دست و پای بسته پیش دارند و گردنش را بزنند و اسیر مادامیکه در بند دشمن است و مرد بر روی سینۀ همسر خود مرد بیگانهای را ببیند.» (الخصال، ترجمۀ فهری، ج ۱، ص ۱۵۵)
۶- امام باقر علیهالسلام: «همانا خداوند عزوجل میثاق مؤمن را بر چهار نوع بلا و آزمایش گرفته است: اولین که آسانترین آنهاست اینکه مؤمنی دیگر او را حسادت میورزد، دوم اینکه منافق در جستجوی حرکات و آثار اوست، سوم در معرض شیطان (انسی و جنّی) است که او را فتنه و وسوسه میکند تا گمراهش کند و چهارم اینکه به آنچه ایمان دارد کافر گشته و جهاد و تلاش خود را جهاد (حقیقی) میپندارد، پس بعدازآن بقای مؤمن چه معنا و سودی خواهد داشت.» (المؤمن، ج ۱، ص ۲۱)
۷- امام صادق علیهالسلام: «جایگاه مؤمن نزد خدای عزوجل برترین جایگاه است و این جمله را سه بار فرمود، چراکه گاه بندهای را خدا به گرفتاری مبتلا میسازد و میفرماید آنگاهکه جانش را عضو عضو از پیکرش بیرون میکشد، درحالیکه وی بر این پیشامد خداوند را حمد و ستایش میگوید.» (اصول کافی، ج ۲، ص ۲۵۴)
۸- امام صادق علیهالسلام: «چهل شب بر بندۀ مؤمن نگذرد مگر اینکه واقعهای برایش رخ دهد و او را غمگین سازد و بهواسطۀ آن متذکر گردد.» (اصول کافی، ج ۲، ص ۲۵۴)
۹- امام صادق علیهالسلام: «خدای عزوجل بندگانی در زمین دارد و در بین بندگان خالصش، کسانیاند که هر نعمتی از آسمان به زمین فرود آید، آن را از ایشان بازدارد و به دیگران دهد و هر گرفتاری که نازل شود، بر ایشان فرود آورد.» (اصول کافی، ج ۲، ص ۲۵۳)
۱۰- امام باقر علیهالسلام: «خداوند تبارکوتعالی چون بندهای را دوست بدارد در بلا و مصیبتش غرقه سازد و باران گرفتاری بر سرش فرود آرد …» (اصول کافی، ج ۲، ص ۲۵۳)
۴- نکتهها:
* واژۀ ابتلا با الفاظی چون فتنه، امتحان و تمحیص که در قرآن نیز بهکار رفتهاند مترادف و یا قریب المعناست. فتنه شدیدترین نوع امتحان است و امتحان به معنای تصفیه و خالص کردن، آزمایش و واقع کردن در محنت و سختی است و تمحیص یعنی تطهیر، پاک شدن و عاری شدن از عیب.
* اهداف سهگانه و در طول همدیگر برای ابتلاء عبارتاند از: ۱- تمییز و شناسایی افراد؛ ۲- سازندگی پرورش استعدادها؛ ۳- استحقاق پاداش و عقاب.
در تمییز افراد، آدم مجاهد و شکیبا و خداترس و شاکر و آخرت باور و پاک از متضادشان معلوم میشوند و در پرورش استعدادها، صفا و خلوص، تقرّب به خدا و کسب محبت او در اثر صبر و غفلت زدایی و کاستن از غرور و … رخ میدهد.
و در استحقاق پاداش و عقاب هم باید گفت که خداوند تنها بر اساس علم خود، افراد را مورد حساب قرار نمیدهد بلکه آنها را بر اساس اعمالشان بازخواست میکند.
* بلا زینت مؤمن است و برای صاحب عقل کرامت؛ چون صبر بر بلا موجب تقویت ایمان میگردد.
کسی که بلا را بچشد به الطاف خداوندی میرسد و تحت سرّ محافظت خداوندی قرار میگیرد و طبق حکمت، نجات و آسایش دنیوی یا اخروی نصیبش میگردد و مونس بلا، بعد از زمان خاصه از امتحان مقبول آید و به علم و بصیرت میرسد. آنکس که از دام بلا بیرونشد، چراغ مؤمنین خواهد شد که از او راه مییابند و هدایتکننده و رسانندۀ قاصدین الهی در سیر شود.
عارف میبیند که در آتش بلا، انوار نعمتهای باطنی ظاهر میگردد و تحت نعمتهای ظاهری آتش بلا آشکار میشود. (۱)
* در وادی محبت اولین قدمی که برداشته میشود، در بیابان فقر و بلاست. اگر قلب سلیم در محبت میخواهی، باید سینهای بلاکش داشته باشی. او میخواهد که تو را به خودش معتاد کند، لذا بلاهای رنگارنگی بر سرت نازل میکند تا هیچ خیالی جز او نداشته باشی و تنها سراغ خانه او را بگیری.
هیچچیز مانند بلا انسان را در برابر معشوق ذلیل نمیکند. معشوق ما که مقام کبریایی دارد، کاسۀ دوستانش را از بلا پر میکند تا از عشق زودگذر به مقام محبت حقیقی صعود کنند و یقین داشته باشند که بلا از عسل برای جان شیرینتر است. (۲)
در بلا هم میچشم لذات او **** مات اویم، مات اویم، مات او (۳)
* خداوند از زمان حضرت آدم علیهالسلام تا پیغمبر ما صلیالله علیه و آله بندهای از بندگان خود را مدح نکرده، مگر بعد از بلاها و وفاداری که در حق عبودیت کرده باشند.
بر خوان غم چو آدمیان را صَلا زدند **** اول صَلا به سلسلۀ انبیاء زدند
لاجرم اغلب بلا بر انبیاء ست که ریاضت دادن خامان، بلاست (۴)
* ابعاد مختلف بلا چنین است:
۱- برای آزمون و امتحان است یا ۲- برای تطهیر گناهان است. لغزشها و گناهانی که انسان انجام میدهد، در پروندۀ اعمال او پیامدهای تلخی به دنبال دارد و اگر برای آخرت بماند، تسویۀ آن خیلی سختتر است و پاک کردن آن در دنیا بسی آسانتر است و این امر با بلاها و شداید صورت گیرد.
۳- و یا به جهت ترفیع درجه است. همیشه بلا به خاطر گناه نیست. گاهی خداوند برای اینکه درجۀ کسی را بالا ببرد، او را مبتلا میسازد و اینجاست که راز ابتلای انبیاء و اولیاءالله معلوم میگردد. پس بلا برای آنان که از مقام عصمت برخوردارند، پاککننده نیست بلکه ترفیع دهندۀ درجات است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «پاداش بزرگ با بلای بزرگ همراه است و خداوند مردمی را که دوست بدارد، به بلا دچارشان میکند.» (۵)
مرحوم عارف عاشق کربلایی احمد تهرانی میفرمود: یکی از مردان نیک روزگار را در عالم معنا مشاهده کردم که بسیار ناراحت بود؛ از او پرسیدم تو که در دنیا برای خداوند چیزی کم نگذاشتی، پس نگرانیات چیست؟
او سری تکان داد و گفت: در دنیا هر چه بلا بر سرم نازل میشد، آنها را با دعا و صدقه برطرف میکردم ولی اکنونکه باید نتیجه و بهرۀ آن را ببرم ناکام ماندهام.
بعد ایشان فرمود: به هر مقدار که در دنیا فشار و ریاضت را تحمل کنی، به تو به همان اندازه یقین و توحید میدهند، نه بیشتر و نه کمتر. (۶)
* پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «هرروز بلا میگوید به کدام سو روم؟ خدای متعال میفرماید: بهسوی دوستان و صاحبان طاعتم، زیرا؛ ۱- با تو کارهایشان را میآزمایم؛ ۲- با تو صبرشان را آشکار میکنم؛ ۳- با تو گناهانشان را پاک میکنم؛ ۴- با تو بر رفعت و منزلت آنان میافزایم.» (۷)
* گفتهاند: «بلا چراغ عارفان است و بیدارکنندۀ مریدان و هلاککنندۀ غافلان است.» (۸)
* در بندهای که از محنت شکایت کند، خیری نیست بااینکه در هزاران نعمت و راحتی بوده است. کسی که در بلا حق صبر را بهجا نیاورد، در وسعت نعمت حق شکر را بهجا نمیآورد و کسی که حق شکر را در نعمتها بهجا نیاورد، البته از پایداری در صبر در بلا محروم خواهد شد و کسی که از صبر در بلا و شکر در نعمت محروم شد، ازجمله محرومین خواهد بود. حضرت ایوب در دعایش به خداوند عرض میکند: «خداوندا به من هفتادسال نعمت دادی، اگر هفتادسال به من بلا دهی (بندۀ صابر توأم)». (۹)
* هر موجودی با توجه به استعدادها، مقدرات و هدفی که از خلقتش ملحوظ است کمال و غایتی دارد و خداوند متعهّد شده که موجودات را بهغایت خلقت و کمال نهایی آنها برساند؛ و بدون آن، خلقت باطل و بریده از غایت خواهد بود که بهشدت مورد انکار خداست.
و از طرفی انسان بهگونهای خلقشده که تنها درصورتیکه در معرض یک سلسله افعال اختیاری ارادی برخاسته از اعتقادات نظری و عملی قرار گیرد به کمال نهایی و غایت خلقتش میرسد، پس باید با ابتلای الهی استعدادهایش به فعلیت برسد تا آنچه در وجودش پنهان است آشکار گردد و به سعادت یا شقاوت نائل شود.
* هر موجودی در جانب علم و عمل به رشد نهایی و کمال میرسد و بدون ابتلاء، هستی ابتر و ناقص میماند.
* اسباب ابتلاء شامل هر آن چیزی میشود که انسان با آن مرتبط است اعم از اصل وجود و یا اجزاء وجودش و آنچه خارج از وجود او است مثل اموال و فرزندان، زینتهای زمین، همسران و عشیره و دوستان و جاه و مقام و اموری که در مقابل اینهاست. پس خیرات و شرور هر دو وسیلۀ امتحاناند و همانگونه که با دومی صبر آزموده میشود با اولی شکر آنها محک زده میشود و بلکه امتحان با نعمتها مشکلتر است.
* به لحاظ زمان نیز انسانها همواره در حال آزمایشاند و هیچ وقفه و تعطیلی ندارد و به لحاظ افراد نیز هیچ انسانی مستثنا نیست، چنانکه همۀ امّتها را شامل میشود. این مطلب را از عموم لفظ الناس در آیات ابتلاء (عنکبوت: ۲ و بقره: ۲۱۴) هم میشود فهمید. چنانکه قرآن از ابتلاء پیامبرانی چون ابراهیم علیهالسلام، موسی علیهالسلام، سلیمان علیهالسلام و دیگر پیامبران سخن گفته است.
* ابتلاء سنّتی حتمی و غیرقابل نسخ است و این امر علاوه بر صراحت آیات قرآنی (عنکبوت: ۳ و طه: ۴۰) به دلیل اتکای سنّت عملی امتحان بر سنّت تکوینی هدایت عامه است که برخلاف هدایت خاصّه، در هیچ شرایطی قابل نفی نیست و نسخ آن مساوی با فساد تکوینی خواهد بود. (۱۰)
* ابتلاء سنتی شکستناپذیر است؛ زیرا امری است عام که گاهی به شکل ابتلای خاص و توفیق و گاهی در صورت استدراج و محق و مکر و املاء ظاهر میشود. (عنکبوت: ۴ و رعد: ۴۲) لذا نتیجۀ همسانی در همۀ موارد آن، منظور نیست. (۱۱)
* ابتلاء دو نوع غایت دارد: غایت قریب و غایت نهایی. غایت قریب، تمییز خوب از بد است و غایت نهایی از برپایی نظام ابتلاء، جزا دادن هر کس بر اساس اعمالش است.
* امتحانهای الهی باید بهگونهای باشد که بتواند اطاعت و عصیان و دیگر صفات درونی را نشان دهد و هرکسی را با هر سن و موقعیتی متناسب با شأن و موقعیت زمانی و مکانی وی فراگیرند. کیفیت خلقت آدم علیهالسلام (برای امتحان فرشتگان) و هیئت موسی علیهالسلام و هارون علیهالسلام هنگام وارد شدن بر فرعون (برای امتحان فرعون) و مکان بنای کعبه (برای امتحان حاجیان) را متذکر میشود که قابلیت بروز صفات باطنی افراد مورد ابتلاء را دارند و برای تناسب ابتلاء با موقعیت اشخاص میتوان به این مثالها اشاره کرد: امتحان علما با مراء، زهّاد با ریا، تاجران با ربا، کارگران با کمکاری، لشکریان خسته و تشنه و آفتابخورده طالوت با منع از خوردن آب، امتحانهای مکرّر و متعدد ابراهیم علیهالسلام برای رسیدن به مقام خُلّت، نبوّت و امامت، حضرت یوسف جوان با فتنۀ زلیخا و حضرت ابراهیم علیهالسلام پیر با ذبح فرزند.
* الطاف عام قبل از امتحان مثل خلقت نشئه تکلیف و آراستن آن، خلقت شیطان و نیروهای وسوسهگر، خلقت انسان در دار تکلیف، هدایت تکوینی عام از طریق اعطای ابزار کمال مثل هدایت فطری (شمس: ۸) نعمتهای جوارحی: عقل و غریزه و وجدان و شرایط گزینش آزاد (انسان: ۲) و هدایت تشریعی عام ابتدایی (انسان: ۳) عناصر روانی عام ابتدایی مثل تشویق و تهدید هستند. (سورۀ انسان: ۴ و ۵) (۱۲)
* الطاف همزمان با ابتلاء مثل وجود راهنما در هر زمان (امداد غیبی، استمرار امامت و ولایت)، توفیقات خاص (الهامات فکری و آنچه در نیل بهغایت ابتلاء، دست کسانی را که در مجرای هدایت خاصه هستند بگیرد) و هلاکت کسانی که غایت ابتلاء در حقشان باطلشده و مزاحم سیر عمومی سنّت ابتلاء هستند.
* الطاف مربوط به نوع امتحان، یعنی امتحان بهگونهای باشد که به نتیجۀ موردنظر برسد و ابتر نباشد. در حدیث قدسی آمده است که خداوند برخی از بندگان مؤمن را با فقر یا بیماری میآزماید، چون تنها در این صورت امر دین آنها صلاح مییابد و برخی را با غنا و سلامتی امتحان میکند چون صلاح دینشان در همین است.
* باور نداشتن به سنّت ابتلاء و عدم توجه به آن، موجب غرور در مواجهه با نعمتهای الهی و موجب یأس و خودباختگی در برابر ثروتمندان و قدرتمندان میگردد؛ اما ابتلاء باوری، اصالت را از نعمت و بلا میگیرد و به صبر و شکرگزاری میدهد، نگاه ما را به متاع دنیا آلی و نسبی میکند و بلا و نعمت حقیقی را میشناساند. ابتلاء در قبال تمام اتفاقات و دقایق زندگی، فرصت میآفریند، وظیفه میسازد، به حوادث معنا میدهد و تکاپو میآفریند، خیر و شر و سعادت و شقاوت را به تفسیر مینشیند و به این مبحث جنجالی پایان میدهد.
* امتحانهای الهی به انگیزۀ رفع جهل از مُمتحِن (خداوند) نیست. دلایل نقلی و عقلی فراوان بر عمومیت علم حضرت حق به گذشته و آینده، ظاهر و باطن، کلی و جزئی دلالت دارد. (حجرات: ۱۶؛ طه: ۷؛ ملک: ۱۳؛ نمل: ۷۴) ولی آیاتی در قرآن هست که توهم چنین انگیزهای را نسبت به امتحانهای الهی ایجاد میکند. مثل آیه: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّىٰ نَعْلَمَ الْمُجٰاهِديٖنَ مِنكُمْ وَالصّٰابِريٖنَ وَنَبْلُوَ أَخْبٰارَكُمْ» (محمد: ۳۱) و آیات (آلعمران ۱۳۸ و توبه ۱۶) که اندیشمندان اسلامی به دو صورت پاسخ دادهاند: ۱- منظور از علم، آخرین مرتبۀ علم خدا به اشیاء است که عین اشیاء است.
۲- مراد این است که معامله کسی را میکند که امتحان گراست.
پس پاسخ اولی، اسناد ابتلاء به خداوند اسناد حقیقی است اما اسناد ابتلاء به خدا بنا بر پاسخ دوم مجازی است.
* موارد امتحان یا بلا و محنت است، مثل ترس، گرسنگی، مرض، از دست دادن فرزند، ورشکستگی، اتهام بیمورد، همسایه بد و … است.
و یا نعمت است، مثل ثروت زیاد و …؛ که مرحوم خویی به نعمت در امتحان بود.
* با توجه به روایات، مؤمن به هر بلایی گرفتار میشود و به هر مرگی میمیرد اما خودکشی نمیکند.
* خدای متعال برای پاک کردن بندۀ خود از گناهان، او را به بلاهایی هرچند کوچک مانند جراحت پیدا کردن، سیلی خوردن، لغزیدن، گرفتاری، از جا پریدن، پاره شدن بند کفش و حتی دادن اندوهی که (شخص) علتش را نمیداند، مبتلا میکند و حتی تا جایی که شخص درهمهایش را وزن کرده و میبیند کم است غمگین میشود دوباره آنها را وزن کرده میبیند درست است و همین اندوه، برخی گناهان او را فرومیریزد.
…………………………………………………………………………………..
منابع:
۱) شرق بی غروب، باب ۹۰
۲) گلستان کشمیری، ص ۵۸
۳) مثنوی، ج ۲، بیت ۲۶۴۷
۴) مثنوی، ج ۴، بیت ۲۰۰۹
۵) گلستان کشمیری، ص ۱۳۶
۶) گلستان کشمیری، ص ۱۴۵
۷) هزار و یک تحفه، شمارۀ ۵۴۱
۸) تذکرة الاولیاء، ص ۳۸۴
۹) شرق بی غروب، باب ۹۰
۱۰) تفسیر المیزان، ج ۴، ص ۳۷
۱۱) تفسیر المیزان، ج ۴، ص ۳۴
۱۲) تفسیر المیزان، ج ۲۰، صص ۱۳۳ و ۱۳۴؛ هدایت در قرآن، صص ۴۷ و ۷۵