وبلاگ

مقام استعاذه

۱- اشاراتی به معانی:

استعاذه: پناه جستن، پناه بردن، چنگ زدن (اعتصام).

۲- اشاراتی از قرآن:

۱- قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النّٰاسِ: بگو پناه می‌برم به پروردگار مردم. (ناس: ۱)

۲- وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزٰاتِ الشَّيٰاطِينِ: و بگو بارالها من از وسوسه و فریب شیاطین (انس و جن) به تو پناه می‌آورم. (مؤمنون: ۹۷)

۳- اشاراتی از احادیث:

۱- امام علی علیه‌السلام: «به خدا پناه برید از سرمستی توانگری، زیرا آن را مستی است که به هوش آمدن از آن بسیار دور است.» (غررالحکم، آمدی، ترجمۀ انصاری ص ۱۸۰)

۲- امام علی علیه‌السلام: «از صفاتی که بذر خودبینی در آن است به خدا پناه ببرید چنانکه از حوادث گیتی به او پناه می‌برید… .» (همان، ص ۱۸۰)

۳- امام علی علیه‌السلام: «پناه بر خدا از طمع‌های خوارکننده و همت‌های ناپسندیده.» (همان، ص ۸۴۸)

۴- پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «بار خدایا، پناه می‌برم به تو از چیرگی قرض و چیرگی دشمن و دشمن شاد شدن.» (میزان الحکمة، ج ۸، ص ۳۱۷)

۵- پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «بار خدایا، از بدی اعمالی که انجام داده‌ام و بدی اعمالی که هنوز انجام نداده‌ام به تو پناه می‌برم.» (همان، ص ۳۱۷)

۶- پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «بار خدایا، من از فقر به تو پناه می‌برم، از کم داشت و خواری به تو پناه می‌برم…» (همان)

۷- پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «بار خدایا، به تو پناه می‌برم از بخل و به تو پناه می‌برم از بزدلی و…» (همان)

۸- امام علی علیه‌السلام: «بار خدایا، به تو پناه می‌برم از سختی سفر و اندوه بعد از بازگشت و رو به رو شدن با صحنۀ ناگوار در میان زن و فرزند و دارایی.» (همان)

۹- امام علی علیه‌السلام: «بار خدایا به تو پناه می‌برم از این‌که ظاهر مرا در نگاه چشم‌ها نیکو گردانی و باطنم را که بر تو آشکار است، زشت و ناپسند سازی.» (همان، ص ۳۱۸)

۱۰- امام علی علیه‌السلام: «بار خدایا به تو پناه می‌برم… با وجود هدایتگری تو، در گمراهی به سر برم یا با آنکه قدرت و پادشاهی از آن توست، به من ستم شود…» (همان، ص ۳۱۸)

۴- نکته‌ها:

* استعاذه در اصطلاح قاریان به زبان آوردن عبارت‌هایی مانند: اَعُوذُ بالله مِنَ الشَّیطان الرَّجیم است.

* در آیه‌ای به استعاذه هنگام تلاوت قرآن امر شده است: «فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ» (نحل: ۹۸) دربارۀ وجوب یا استحباب استعاذه (۱) و وقت آن که پیش از تلاوت است یا پس از تلاوت (۲) نیز در بلند یا آهسته گفتن استعاذه، بین مفسّران اختلاف است. (۳)

فقها نیز استعاذه را در رکعت اول نماز، قبل از خواندن حمد، مستحب دانسته‌اند. (۴)

* گفته شده: قاری قرآن هنگام اشتغال به تلاوت، باید حالت استعاذه داشته باشد. (۵) و گفتن الفاظی خاص سبب ایجاد این حالت در نفس قاری می‌شود؛ نه اینکه خود آن استعاذه باشد، مگر مجازاً به آن استعاذه گفته شود. (۶)

* مشتقّات استعاذه و واژه‌ها یا عبارت‌های مرتبط با آن در قرآن به سه شکل آمده:

۱- پناه بردن به خدا؛ مانند: اَعُوذُ (بقره: ۶۷ – هود: ۴۷ و…)، استعذ (اعراف: ۲۰۰ و…)، اعیذ (آل‌عمران: ۳۶)، عذت (دخان: ۲۰ – غافر: ۲۷)، معاذ (یوسف: ۲۳ و ۷۹)، تذکّر (اعراف: ۲۰۱)، ملجأ (توبه: ۱۱۸)، ملتحد (کهف: ۲۷)، موئل (کهف: ۵۸)، توکّل (نحل: ۹۹).

۲- پناه بردن ممدوح به غیر خدا؛ مانند: أوی (کهف: ۱۰)، فأووا (کهف: ۱۶).

۳- پناه بردن مذموم به غیر خدا؛ مانند: ملجأ (توبه: ۵۷)، یعوذون (جن: ۶)، ءاوی (هود: ۴۳) این‌گونه پناه بردن به غیر خدا که به فرمان او نبوده، بلکه در مقابل پناه بردن به خداوند است، از نظر قرآن مذموم است و برای چنین افرادی پناه حقیقی وجود ندارد چنان‌که پسر نوح علیه‌السلام هنگام آمدن عذاب به پدرش گفت: به کوهی پناه می‌برم تا مرا از غرق شدن برهاند: «قٰالَ سَآوِي إِلَىٰ جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمٰاءِ…» (هود: ۴۳) و نوح علیه‌السلام پاسخ داد: کسی را که رحمت الهی نجاتش ندهد در این روز هیچ پناهی ندارد: «…قٰالَ لَا عٰاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَن رَّحِمَ…» (هود: ۴۳) گروهی از انسان‌ها در مسافرت چون به درّه‌ای وارد می‌شدند (۷) یا در سفرهای شبانه (۸) برای حفظ خویش به جنیان پناه می‌بردند.

قرآن نتیجۀ این پناه بردن را افزایش رَهَق (گناه، ترس، شرّ، ذلّت و ضعف) (۹) دانسته است: «وَأَنَّهُ كٰانَ رِجٰالٌ مِّنَ الْإِنسِ يَعُوذُونَ بِرِجٰالٍ مِّنَ الْجِنِّ فَزٰادُوهُمْ رَهَقًا» (جن: ۶)

* در معنای هر یک از واژه‌های مربوط به پناه بردن، خصوصیتی وجود دارد که آن‌ها را از واژۀ استعاذه متمایز می‌سازد؛ مثلاً با توجّه به موارد کاربرد قرآنی، شاید بتوان چنین استنباط کرد که غالباً (مأوا) در مورد پناه بردن به چیز مادّی به کار می‌رود و (ملجأ) پناه بردن از مصیبت واقع شده است و (موئل) پناه بردن همراه با رهایی است و (التحاد) در جایی به کار می‌رود که انسان از کسی که میل به او داشته، روی‌گردان شود و به دیگری پناه برد.

* قرآن، دشمن انسان را به‌روشنی معرّفی کرده، ضمن تبیین خطرات پنهان و آشکار وی برای انسان به او می‌آموزد که جهت مصون ماندن از این خطرات، باید به خداوند پناه برد.

البته اصل پناه بردن به قدرتی برتر هنگام مواجهه با خطر، امری فطری و غریزی بوده و در سرشت آدمی ریشه دارد. سفارش به استعاذه در موقعیت‌های حساس، چون تلاوت قرآن و برای رهایی از خطرات جانی و اخلاقی و توجّه به پناه‌جویی انبیاء و اولیای الهی و نقل آن‌ها، حاکی از اهمیت و تأثیر استعاذه است.

* تعابیری چون «اَعُوذُ بِالله، اَستعیذ بِالله، معاذ الله» افزون بر دعا، ذکر نیز هست و بنده را متوجّه خدا می‌کند و توجّه به خدا وسوسۀ شیطان را بی‌اثر یا کم اثر می‌کند زیرا شیطان بر مؤمنانی که به خداوند پناه برده و بر او توکّل می‌کنند سلطه‌ای ندارد؛ فَإِذٰا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطٰانِ الرَّجِيمِ؛ إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطٰانٌ عَلَى الَّذيٖنَ آمَنُوا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (نحل ۹۸ و ۹۹)

برخی از مفسّران آیۀ دوم را به‌منزلۀ تعلیل برای امر (فَاستعذ) در آیۀ نخست دانسته و نتیجه گرفته‌اند که استعاذه نوعی توکّل است. (۱۰)

زمخشری به دلیل عطف آیه «فَإِذٰا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ…» با فاء به «عمل صالح» در آیۀ قبل، استعاذه را از مصادیق عمل صالح دانسته است. (۱۱)

* جملۀ شرطیه «وَإِمّٰا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطٰانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ…» در آیۀ ۲۰۰ سورۀ اعراف بر جلوگیری استعاذه از تأثیر وسوسۀ شیطان صحّه می‌گذارد.

* آیۀ «إِنَّ الَّذيٖنَ اتَّقَوْا إِذٰا مَسَّهُمْ طٰائِفٌ مِّنَ الشَّيْطٰانِ…» (اعراف: ۲۰۱) به‌منزلۀ تعلیل برای امر «فَاستَعِذ» بوده و نشان می‌دهد که پناه بردن به خدا هنگام وسوسۀ شیطان راه پارسایان بود و خدا آنان را کفایت و کید شیطان را از ایشان دفع می‌کند. (۱۲)

* از آیۀ «مِن شَرِّ الْوَسْوٰاسِ الْخَنّٰاسِ» (ناس: ۴) برمی‌آید که خداوند از استعاذه کننده مراقبت و او را از شر شیطان‌ها کفایت می‌کند، زیرا اگر چنین نبود خداوند وی را به استعاذه فرانمی‌خواند. (۱۳)

* از دیگر آثار استعاذه مصون ماندن از خطر متکبّران (غافر: ۲۷)، دور ماندن از درخواست‌های نابجا (هود: ۴۷ و بقره: ۶۷)، نجات از آلوده شدن دامن به گناه (یوسف: ۲۳)، پرهیز از ظلم (یوسف: ۷۹) مصون ماندن از شرّ موجودات شرور (فلق: ۲-۵) و خطرات دیگر (دخان: ۲۰) است.

* خویشتن‌داری یوسف علیه‌السلام از گناه در حساس‌ترین موقعیت لغزش با ذکر «معاذ الله» حاکی از تأثیر استعاذه است: «قال معاذ الله…» (یوسف: ۲۳)

* استعاذۀ موسی علیه‌السلام به‌صورت جملۀ خبری و با صیغۀ ماضی «وَإِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ أَن تَرْجُمُونِ» (دخان: ۲۰) نشان می‌دهد که تأثیر استعاذه نزد حضرت قطعی بود و آن به امنیتی اشاره دارد که خداوند پیش از آمدن موسی علیه‌السلام به‌سوی فرعونیان برای او ایجاد کرده است. (۱۴)

* نزول دو سورۀ ناس و فلق دربارۀ استعاذه که به معوّذتین شهرت یافته‌اند (۱۵) و پیامبر صلی‌الله علیه و آله دربارۀ آن‌ها فرموده است: مثل آن دو را ندیده‌ام (۱۶) مؤیّدی بر جایگاه مهم و تأثیر استعاذه است.

* اثربخشی استعاذه، افزون بر این که از آثار دینی استفاده می‌شود امری تجربه شده نیز هست.

* ارکان استعاذه؛ هر استعاذه چهار رکن دارد: ۱- کسی که پناه می‌برد (مستعیذ، پناهنده)؛ ۲- کسی یا چیزی که به آن پناه برده می‌شود (مستعاذ به، پناهگاه)؛ ۳- چیزی که از آن پناه برده می‌شود (مستعاذٌ مِنه)؛ ۴- هدف و مقصدی که برای به دست آوردن آن پناه برده می‌شود (مستعاذٌ له).

* پناهنده باید به خداوند و قدرت او عقیدۀ راسخ داشته باشد زیرا این باور که خدا پناهگاهی مطمئن است، شرط لازم برای استعاذه است. چنان‌که در صدر اسلام شمار اندکی از مسلمانان از غزوه تبوک سر باز زدند و در پی آن، چنان عرصه بر آنان تنگ شد که یقین کردند هیچ پناهی جز خدا وجود ندارد. (…وَظَنُّوا أَن لَّا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ…) (توبه: ۱۱۸).

* مصادیقی از استعاذه کنندگان که قرآن نام آن‌ها را برده عبارت‌اند از: نوح علیه‌السلام در ماجرای طوفان از خداوند خواست تا پسرش را از غرق شدن برهاند؛ که خداوند در پاسخ وی فرمود: پسر تو از اهل تو نیست. نوح علیه‌السلام گفت: پروردگارا به تو پناه می‌برم از این‌که چیزی را درخواست کنم که از (درستی) آن آگاهی ندارم. (هود: ۴۷)

موسی علیه‌السلام هنگام رویارویی با قوم فرعون از رجم آنان به خدا پناه برد و گفت: «وَ إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ أَن تَرْجُمُونِ» (دخان: ۲۰).

یوسف علیه‌السلام نیز درخواست کام‌جویی همسر عزیز مصر را با گفتن «معاذ الله» رد کرد. (یوسف: ۲۳) وی در ماجرای پیشنهاد گروگان‌گیری یکی از برادرانش به جای بنیامین، با گفتن همین جمله، از پذیرش پیشنهاد آنان خودداری کرد. «قٰال مَعٰاذَ الله» (یوسف: ۷۹)

گفتنی است که برخی استعاذۀ انبیاء را به دلیل عصمت آنان، از باب ادب و تواضع دانسته‌اند. (۱۷)

همسر عمران نیز هنگام زادن مریم به خداوند گفت: «من، مریم و ذریّه‌اش را از شرّ شیطان رانده شده به پناه تو می‌سپارم.» (آل‌عمران: ۳۶)

آنگاه‌که جبرئیل در شمایل بشر بر مریم علیهاالسلام تمثّل یافت، مریم علیهاالسلام به او گفت: من به (خدای) رحمان پناه می‌برم اگر تو پروا داری. (مریم: ۱۸)

* بله تنها خداوند است که باید به او پناه برد: «…وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا» (کهف: ۲۷)

در برخی از آیات که دربارۀ پناه بردن به خداست اسم جامع الله مطرح شده: «معاذ الله» (یوسف: ۷۹)، «فَاسْتَعِذ بِاللهِ» (نحل: ۹۸)، «اعُوذُ بِالله» (بقره: ۶۷).

در برخی دیگر صفت رحمانیت خدا ذکر شده است: «قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَٰنِ…» (مریم: ۱۸) و در برخی صفت «مَلِکِ النّٰاس» (ناس: ۲) و در جایی صفت الوهیت: «إلٰه النّٰاس» (ناس: ۳) و گاه صفت «ربِّ النّٰاس» (ناس: ۱) آمده است.

* دربارۀ ذکر صفات سه‌گانه «رب»، «ملک» و «إلٰه» در سورۀ ناس گفته شده: انسان به طور طبیعی برای دفع شرّ از خود به کسی پناه می‌برد که توانایی دفع آن را داشته باشد و آن کس یا مربّی و مدبّر انسان است یا صاحب قدرتی فائق، که حکمی نافذ دارد: مانند پادشاهی از پادشاهان یا اله و معبود وی است و خداوند هر سه صفت را داراست و از این‌که صفت رب بر آن دو مقدّم شده نزدیک‌تر بودن مربّی انسان است و ولایت پادشاه اعم از ولایت مربّی است و اله ولیی است که انسان از روی اخلاص به او توجّه می‌کند نه به لحاظ طبع مادّی.

عطف نشدن و مستقل ذکر گردیدن هر یک از این صفات برای بیان استقلال علیت هر کدام از آن‌هاست. (۱۸)

خداوند به استعاذه‌کنندگان وعده داده است که پاسخ‌گوی استعاذه آنان است و از خواست قلبی ایشان آگاهی دارد. (اعراف: ۲۰۰)

* در برخی آیات قرآن نیز از پناه بردن مؤمنان به غیر خداوند یاد، یا به آن دستور داده شده است؛ مانند: پناه بردن اصحاب کهف به غار به فرمان خدا: «اِذ اَوَی الفِتیَهٌ» (کهف: ۱۰)، «فَأوُا اِلیَ الکهف» و «فأووا» (کهف: ۱۶)

این‌گونه پناه بردن چون با اجازه و دستور خداوند بوده بی‌اشکال بلکه در حقیقت پناه بردن به خداست و با توحید در استعاذه منافاتی ندارد.

* از اموری که باید از آن‌ها به خدا پناه برد، عبارت‌اند از:

۱) شیطان:

۱- آیاتی که از شیطان بدون اشاره به اعمالش سخن گفته، مانند: فَإِذٰا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطٰانِ الرَّجيٖمِ (نحل: ۹۸) و…

۲- آیاتی که به پناه بردن به خدا از شیطان که حاکی از اهمیت توجّه به خطر وسوسه‌های شیطان است:

الف) به پیامبر صلی‌الله علیه و آله امر شد که از وسوسه‌های شیاطین به خدا پناه ببرد. «وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزٰاتِ الشَّيٰاطِينِ» (مؤمنون: ۹۷) هَمز در لغت به معنی اشاره (۱۹) و در آیه مقصود وسوسه و اغواگری است. (۲۰)

در روایتی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله هَمز شیطان به «موته» (جنون) معنا شده است. (۲۱)

همز در تفاسیر به «خَنِق» یعنی فشردن گلو برای قطع نفس (۲۲)، نَزغ (۲۳)، دمیدن (۲۴)، دعوت به باطل و گناه (۲۵) و هرچه از وسوسۀ شیطان که در قلب واقع شود (۲۶) معنا شده است.

از قرار گرفتن آیه در سیاق آیات مربوط به مشرکان به دست می‌آید که ابتلای مشرکان به شرک و تکذیب از همز شیطان است (۲۷) و صیغۀ جمع «همزات» مفید تکرار وسوسه یا تنوّع آن یا تعدد شیاطین وسوسه‌گر است. خداوند در پی سفارش به استعاذه به پیامبر فرمان می‌دهد که از حضور شیاطین به خدا پناه ببرد. «وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَن يَحْضُرُونِ» (مؤمنون: ۹۸) منظور از حاضر شدن شیاطین بازداشتن آن‌ها از طاعت یا حضور هنگام نماز یا تلاوت قرآن یا در همه احوال است. (۲۸)

ب) در دو آیه امر شده است که انسان از نَزغ شیطان به خدا پناه ببرد: «وَ إِمّٰا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطٰانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَميٖعٌ عَليٖمٌ» (فصّلت: ۳۶ و اعراف: ۲۰۰)

نَزغ در لغت داخل شدن در چیزی برای فاسد کردن آن است و نیز به معانی به غضب انداختن، تحریک قلب، ابتدای وسوسه، به حرکت درآوردن و گمراه کردن که بیشتر در حال غضب رخ می‌دهد، رسیدن عوارضی از شیطان و بازداشتن از آنچه خدا به آن فرمان داده و کمترین وسوسه‌ای را که از ناحیه شیطان صورت می‌گیرد، آمده است.

برخی با توجّه به سیاق آیات، معنای آیه را بر حذر بودن از غضب و انتقام، با استعاذه به خدا دانسته‌اند که هرگاه شیطان بخواهد شما را در برابر اعمال جاهلان و سوء رفتارشان، به غضب و انتقام تحریک کند به خدا پناه ببرید. (۲۹)

ج) استعاذه از طائف شیطان: هرگاه وسوسه‌ای از شیطان به پرهیزگاران برسد آنان خدا را یاد کرده، بصیرت می‌یابند: «إِنَّ الَّذيٖنَ اتَّقَوْا إِذٰا مَسَّهُمْ طٰائِفٌ مِّنَ الشَّيْطٰانِ تَذَكَّرُوا فَإِذٰا هُم مُّبْصِرُونَ» (اعراف: ۲۰۱)

د) استعاذه از وسواس خناس: به رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله دستور داده شده از وسوسه‌گر نهانی (جن یا انس) که در سینه‌های مردمان وسوسه می‌کند به پروردگار پناه برد. قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ النّٰاس… مِن شَرِّ الوَسوٰاسِ الخَنٰاس الذیٖ یُوَسوِسُ في صُدُورِ النّٰاس مِنَ الجِنَّةِ وَ النّٰاس (ناس: ۱-۶) وسوسه، اندیشۀ بد و پست و اصل آن از وسواس به معنای صدای نهفته و آرام است. (۳۰)

آوردن صفت وسواس به جای نام شیطان برای مبالغه در کار اوست که گویا شیطان خود وسوسه است.

۲) متکبّران:

آنگاه‌که فرعون موسی علیه‌السلام را به قتل تهدید کرد: «ذَرونی اقتُل موسی» موسی گفت: از هر متکبّری به پروردگار پناه می‌برم: «…إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُم مِّن كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لَّا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسٰابِ» (غافر: ۲۷).

منظور از متکبّر کسی است که نسبت به اقرار و الوهیت خدا و اطاعت از او تکبّر ورزد. (۳۱)

۳) خطر:

حضرت موسی علیه‌السلام هنگام دعوت فرعون و قومش از رجم آنان به خداوند پناه برد: «وَ إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ أَن تَرْجُمُونِ» (دخان: ۲۰).

۴) جهالت: مانند آنجا که نوح از این‌که درخواست جاهلانه‌ای از خدا، برای نجات فرزندش از غرق شدن داشت به خدا پناه برد: «قٰالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مٰا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ…» (هود: ۴۷)

۵) آلودگی دامن: مانند زمانی که جبرئیل در خلوت مریم به‌صورت انسانی متعادل برای او متمثّل شد مریم از او به خداوند رحمان پناه برد: «قٰالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَٰنِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيًّا.» (مریم: ۱۸)

۶) ظلم: هنگامی‌که برادران یوسف علیه‌السلام از وی خواستند که به جای بنیامین یکی دیگر از برادران را به گروگان بگیرد یوسف گفت: پناه بر خدا که جز کسی را بازداشت کنیم که کالایمان را نزد او یافته‌ایم که در این صورت ستمکار خواهیم بود. (یوسف: ۷۹)

۷) موجودات شرور: شرّ هر نوع بدی را در برمی‌گیرد برخی شرّ را شامل شرور دنیا و آخرت، انسان و جن و شیاطین، درّندگان و گزندگان، آتش، آب، غذاهای زیان‌بار، قحطی و بیماری برشمرده‌اند. (۳۲) در قرآن یک‌بار (به‌صورت مطلق) به استعاذه از شر این‌گونه موجودات سفارش شده است: «مِن شَرِّ مٰا خَلَق» (فلق: ۲) «مٰا خَلَقَ» شامل همۀ آفریدگان می‌شود و «شرّ» آن‌ها را به مخلوقاتی مقیّد می‌کند که منشأ شرّ باشند. (۳۳)

و از مصادیق شرور: یکم، تاریکی فراگیر است: «وَمِن شَرِّ غٰاسِقٍ إِذٰا وَقَبَ» (فلق: ۳) تعبیر غٰاسقٍ إِذٰا وَقَبْ به شب هنگامی‌که با تاریکی‌اش داخل شود گویند.

دوم: جادوگران که در ادامۀ سورۀ فلق فرمان داده شده از شرّ دمندگان در گره‌ها به پروردگار پناهنده شو. «وَمِن شَرِّ النَّفَّاثٰاتِ فِي الْعُقَدِ» (فلق: ۴).

سوم: حسودان که در پایان سورۀ فلق فرمان داده شده از شرّ حسود، زمانی که حسد می‌ورزد به پروردگار پناه برده شود. «وَمِن شَرِّ حٰاسِدٍ إِذٰا حَسَدَ» (فلق: ۵)

۸) عناد کافران: خدا به پیامبرش دستور داده که در برابر جدال و عناد بی‌دلیل کافران دربارۀ آیات خدا، به خدا پناه ببرد زیرا در دلشان جز کبر نیست. «إِنَّ الَّذيٖنَ يُجٰادِلُونَ فِي آيٰاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطٰانٍ أَتٰاهُمْ إِن فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ مّٰا هُم بِبٰالِغيٖهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّه…» (غافر: ۵۶)

* مراتب استعاذه عبارت است از:

۱- زبانی: که با گفتن الفاظی خاص با زبان است. أَعُوذُ بِالله- أَعُوذُ بّالرَّحمٰن- مَعٰاذَ الله- أَستَعیٖذُ بِالله- أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطٰانِ الرَّجیٖم- أَعُوذُ بِاللهِ السَّمیٖعِ العَلیٖم و…

۲- قلبی: مرتبۀ بالای استعاذه، پناه بردن قلبی به خداست و گفتار زبانی صرف، بدون معرفت قلبی بی‌فایده است؛ چنانکه یاد دارو شفابخش نیست.

* برخی نیز حقیقت استعاذه را دارای سه مرتبه دانسته‌اند:

الف) استعاذه در مقام توحید فعلی.

ب) استعاذه در مقام توحید صفاتی.

ج) استعاذه در مقام توحید ذات و احتمال داده‌اند که دعای منسوب به پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله: «اَعوذُ بِعَفوِک مِن عِقٰابِکَ وَ اَعُوذُ بِکَ مِنکَ» به این سه مقام اشاره داشته باشد. (۳۴)

* استعاذه این است که مقام پایین‌تر از مقام بالاتر بخواهد که در برابر دشمن او را پناه دهد و از او دفاع کند و در ضمن استعاذه با اظهار خضوع و خشوع و مذلّت همراه است و مقصود آن است که از وسوسه‌های شیطان و هر نوع بدی باید به خدا پناه برد تا از لغزش و اشتباه مصون باشد.

* وقتی بدی و شرّی به انسان می‌رسد، این بدی بقای او را تهدید می‌کند و او قدرت دفع آن را ندارد. در این صورت انسان باید به کسی پناهنده شود و آن خدای تعالی است. در پایان دعای سمات که از امام باقر علیه‌السلام نقل شده، می‌خوانیم: خدایا مرا کفایت کن از یاری انسان بد، همسایۀ بد، سلطان بد، هم‌نشین بد، روز بد، ساعت بد. (۳۵)

* استعیذ لله من شیطانه
قد هَلَکنا آه مِن طغیانه (مثنوی ۲/۶۳۷)

به خدا پناه می‌برم از شرّ شیطانش به‌راستی که ما تباه شدیم آه از سرکشی شیطان (آه که ما از سرکشی او هلاک شدیم)

* روایات متعددی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله و ائمّه علیهم‌السلام وارد است که هر کس به دو سورۀ ناس و فلق (مُعَوّذَتَین: دو پناه دهنده) تعویذ جوید از جمیع شرور و آفات در پناه باشد. (۳۶)

* چون در افگندت درین آلوده روز
دم به دم می خوان و می دم قل اعوذ (مثنوی ۴/۳۱۹۱)

تا رهی زین جادوی و زین قَلَق
استعاذت خواه از رب الفَلَق (مثنوی ۴/۳۱۹۲)

پس هرگاه جادوگر دنیا خواست با رنگ و نیرنگ خود، تو را مسحور و مقهور خود سازد با پناه بردن به درگاه الهی از کمند او رهایی پیدا کن.

* روایت است از پیامبر صلی‌الله علیه و آله که: «یٰا الله أَعُوذُ بِعَفوِکَ مِنْ عِقٰابِک وَ أَعُوذُ بِرِضٰاکَ مِن سَخَطِک وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْک: خدایا از کیفر تو به عفوت پناه می‌برم و از ناخشنودیت به رضای تو پناه می‌برم و از تو به خودت پناه می‌برم» (۳۷)

از این استعاذه چنین برمی‌آید که در همه حال، مخصوصاً نماز و مناجات به خدا باید پناه برد. (مرتبۀ اول و دوم شرح‌حال گنه‌کاران است ولی مرتبۀ سوم توحید ذاتی و فنای کلی است که استعاذۀ حقیقی حاصل شده است.)

…………………………………………………………………………………….
منابع:

۱) الدر المنثور، ج ۵، ص ۱۶۵

۲) تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۱۴؛ احکام القرآن، ج ۳، ص ۲۸۲

۳) تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۱۴ و ۱۶

۴) الخلاف، ج ۱، ص ۳۲۴

۵) مجمع البیان، ج ۶، ص ۵۹۳

۶) المیزان، ج ۱۲، ص ۳۴۴

۷) جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۱۳۴

۸) مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۵۵۵

۹) مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۵۵۵

۱۰) المیزان، ج ۱۲ ص ۳۴۴ و ج ۸ ص ۳۸۱

۱۱) الکشاف، ج ۲، ص ۶۳۲

۱۲) المیزان، ج ۸، ص ۳۸۵

۱۳) مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۴۹۸

۱۴) المیزان، ج ۱۸، ص ۱۳۹

۱۵) مجمع البحرین، ج ۳، ص ۲۷۵

۱۶) السنن الکبری، ج ۳، ص ۳۷۸

۱۷) روح المعانی، مج ۱، ج ۱، ص ۴۵۲

۱۸) المیزان، ج ۲۰، ص ۳۹۵-۳۹۶

۱۹) القاموس المحیط، ج ۱، ص ۷۲۸

۲۰) مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۱۱۷

۲۱) القاموس المحیط ، ج ۱، ص ۷۲۸

۲۲) جامع البیان، ج ۱۸، ص ۶۶

۲۳) کشف‌الاسرار، ج ۶، ص ۴۶۶

۲۴) کشف‌الاسرار، ج ۶، ص ۴۶۷

۲۵) مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۱۸۷

۲۶) تفسیر قمی، ج ۲، ص ۹۳

۲۷) المیزان، ج ۱۵، ص ۶۵

۲۸) مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۱۷۸

۲۹) المیزان، ج ۸، ص ۳۸۰-۳۸۱

۳۰) مفردات، ص ۸۶۷

۳۱) جامع البیان، ج ۲۴، ص ۷۳

۳۲) التفسیر الکبیر، ج ۳۲، ص ۱۷۷ – روح المعانی، ج ۳۰، ص ۵۰۱

۳۳) جامع البیان، ج ۳۰، ص ۴۵۷ – مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۸۶۶

۳۴) بیان السعادة، ج ۱، ص ۲۴ – سرالصلوة، ص ۸۴

۳۵) مفاتیح‌الجنان

۳۶) تفسیر نور الثقلین – تفسیر برهان، ذیل دو سورۀ ناس و فلق

۳۷) تهذیب الاحکام، ۳/۱۸۵

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.