مقام اَحرار
1. اشاراتی به معانی
حُرّ: آزاد، جوانمرد. مُحرَّر: آزاد شده احرار: آزادگان
2. اشاراتی از قرآن
1- ربّ إنّی نَذَرتُ لَکَ ما فی بَطنی مُحرّراً: زن عمران گفت: «پروردگارا آنچه در شکم خود دارم نذر تو کردم تا آزاد شده باشد.» (آلعمران: 35)
2- کَتَبَ علیکُم القِصاصَ فی القتلی الحُرّ بِالحُرّ: درباره کشتگان بر شما حق قصاص مقرر شده، آزاد عوض آزاد (از هر شرطی) تو را باشد. (بقره: 178)
3. اشاراتی از احادیث
1- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «بنده غیر خود مباش که خدایت تو را آزاد قرار داده است.» (بحارالانوار 74/214)
2- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «برترین گنجینهها آزادهای است که ذخیره گردد.» (غررالحکم 1/183)
3- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «آیا آزاد مردی نیست که باقیمانده این لقمه (آلوده دنیا) را برای اهلش رها کند؟» (بحارالانوار 7/132)
4- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «بهترین نیکی آن است که به آزاد مردان برسد.» (غررالحکم 1/387)
5- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «از هر کاری که آزاده مردی را از تو برنجاند بپرهیز.» (غررالحکم 1/157)
6- امام باقر علیهالسلام: «گروهی خدای را برای شکر (نعمتهایش) میپرستند و اینگونه پرستش آزادگان است.» (بحارالانوار 75/187)
7- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «آزادگی منزّه از کینه و مکر است.» (غررالحکم 1/55)
8- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «آزاده آزاده است اگرچه زیان بیند.» (بحارالانوار 75/12)
9- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «طمع تو را بنده نسازد که خدایت تو را آزاده قرار داده است.» (غررالحکم 2/811)
10- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «هر کس از احکام حُریّت کوتاهی کند به بردگی کشیده شود.» (غررالحکم 2/662)
4. نکتهها
* بدان که یکی از پرستشها و عبادات، عبادت «احرار» است که فقط برای حبّ خداست نه طمع به بهشت یا ترس از جهنم (وسائل الشیعه 1/45) و این برترین عبادت است؛ که احرار در عبادت خود حالاتی دارند که دیگران ندارند. به خاطر آنکه اغراض بسیاری از ثواب و بهشت رفتن، حور و قصور و مانند اینها در دل افراد خطور میکند، امّا احرار به خاطر حبّشان توجّه به معبود دارند که دیگران این را ندارند.
لذا آزادگان در عبادت با طمع نیستند یعنی دندان طمع را از خیر دوستی کشیدهاند.
* چند بیت شعر در موضوع طاعت احرار یادداشت شده است:
طاعت احرار جو، ای مرد حُرّ **** تا از این جو آوری مرجان و دُرّ
خویشتنبینی در اینها اندر است **** طاعت احرار از اینها برتر است
طاعت آزادگان دانی که چیست **** اینکه در نیّت به جز معبود نیست
بنده باید بودن امّا ای پسر **** طاعت آزادگان باشد هنر
* گاهی عبادت احرار را به حبّ و گاهی به شکر توصیف نمودهاند، برگشت به یک جاست چون شکر عبادت به این است که از روی حبّ باشد نه به خاطر ثواب یا ترسِ عقاب.
* انسان را خداوند حُرّ و آزاده آفریده است. امّا به خاطر بعضی مشتهیات نفسانی و به دام افتادن، اسیر اغذیه و البسه و اموال و… میشود و این اسارت بر گردن او میافتد و ملکه میشود و دیگر نمیتواند به آزادگی برگردد.
وقتی جنود جهل بر جنود عقل غالب شود و انسان در بندِ شهوات گردد، خواه ناخواه، از آزادگی رها شود و در صید نفس امّاره افتد و اسیر گردد؛ که اصلاً با روح آزادگی سازگار نیست.
* یکی از احکام شریعت دین اسلام، این است که خرید و فروش مرد و زن آزاده ممنوع میباشد. چون وقتی حرّی خرید و فروش شود تمام حقوق انسانی او از بین میرود و همانند بردگان با آنان رفتار شود.
* یکی از لطائف و حکمتهای ازدواج مسلمان با کنیزکان و زنان اسیر برای این است که مالک کنیز و اسیر، برای ازدواج لازم نیست اجازه ازدواج بگیرد، چون خودش مالک است و این سبب میشود آنها به فحشاء کشیده نشوند و آنها را ادب بیاموزند و تربیت کنند، سپس آنها را آزاد نمایند. امّا چون آزاد شوند از بند رقیّت رها و احکام آزادگان همانند همه مسلمانها بر آنها جاری میشود.
* بهار و خزان را همه در گذار **** چو سرو سهی دائم آزاده باش
کز آزاده بر زمین خسب و بس **** مکن بهر مالی زمین بوس کس
* انسانهای آزاده آناناند که از وسوسهٔ غرور و عُجب و تکبّر و حسد و حرص و طمع رهایی یافتند و مانند درخت سرو بلند هستند و تعلّقی همانند درخت سرو ندارند چرا که آن درخت میوه ندارد تا تعلق داشته باشد.
آنچه انسان را بند کند تعلّق قلبی است. کسی که اسیر ریاست و پول است تعلق دارد و آنکه اسیر اینها نیست آزادمرد است. اگر آزاده، بندهٔ چیزی شود خودش خواسته است نه خواست خداوند برایش بوده است. آنکس که به زنجیر بسته است و اسیر و حبس است کی تواند آزادی و شادی کند؟ آنکس که شیر دنیا جویی است و دنبال شکار آن است نتواند شیر مولیٰ جویی باشد.
* انبیاء آمدند مردم را آزاد کنند و از بند شرک و بتپرستی و هویٰ پرستی نجات بدهند لکن آنان مغلوب اینها شدند و به آزادی نرسیدند و شقاوت و هلاکت را خریدند و در عوض هدایت، هادیان را کشتند و به دوزخ رهسپار گردیدند.
* خداوند همه را بر فطرت توحیدی خلق کرده است و هیچ کس در فطرتش فاسق و معیوب خلق نشده است، آنکه فسق و فجور را انتخاب میکند به اختیار خودش بنده و برده هویٰ پرستی میشود و از زمره احرار خارج و در زمره بردگان ثبت میگردد.
* بردگی همان بندگی است یعنی کسی که اراده از خود ندارد و به اراده دیگری وابسته است برده و بنده اوست؛ به عبارت دیگر خود اندیشهای ندارد بلکه فکرش به فکر دیگری گیر و بند است. پس بنده اوست و استقلالی ندارد.
* صفت انسانهای آزاده این است که بردبارند و مشکلات را متحمّل میشوند چون حُریّت و آزادگی ملکه جانش شده است. اگرچه رنجها او را دریابد. آنکه شکسته میشود و از بین میرود بیصبری است و بیصبری در مقابل مشکلات و بلاها خود دردی جدیدتر است. به بیان دیگر احرار آزادمنش هستند و به خاطر مشکلات خود را نمیبازند و از کوره به در نمیروند که بعد از عُسر، یُسر آید، بر اثر صبر نوبت ظفر آید.
* یکی از مصادیق ضد آزادگی تکاثر طلبی است که شخص حریص و آزمند در بند و قید جمع است و جایگاه خود را ضیق میکند و پای خود را در چالههایی میگذارد که نمیداند آخرش چه میشود و نفس را به ترافیک مال میاندازد.
* پیام امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا به یزید و لشکریانش چه بود؟ وقتی لشکر میان امام و حرمسرای او حائل شدند به آنها فرمود: «وای بر شما اگر دین ندارید و از روز رستاخیز نمیترسید، در دین خود آزاد مرد باشید.» و در نقل دیگر فرمود: «در دنیایتان آزاد باشید.» (مقتل الحسین از نگارنده ص 61) یعنی اصل آزادگی و آزادمنشی سبب میشود انسان به حریم کسی تجاوز نکند و بر مبنای دین یا دنیا، حقوق انسانی را مراعات کند.
* تسلیم در برابر تعالیم دینی به معنای بردگی و بندگی و محدودیت آزادی نیست، بلکه به معنای آزادگی و ارتقاء به جایگاه انسانی و وصول به مقام خلیفةاللهی است. آزادگی همان نجات از جهل علمی و جهالت عملی است که هر کدام غلّ جامعاند و مانع آزادگی خواهند بود؛ بنابراین همان اندازه که اسلام سعی در آزادی افراد از دوزخ در معاد دارد کوشش در تحصیل آزادی آنها در دنیا دارد. اینکه امیرالمؤمنین فرمود: «شخص آزاد، آزاده است گرچه در فراز و نشیب روزگار گرفتار آید.»(غررالحکم ح 1322) مراد از آزادی در این روایت آزادی و حرّیت اخلاقی و عرفانی در مقابل آزادی عقلی و حقوقی محض است؛ یعنی انسانی که در معرفت و منش و در مقام نظر و عمل، آزادی را تجربه کرده باشد در همه حالت زندگی بدان پای بند است. در مقابل این معنا از آزادی، بردگی است که امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «بنده بنده است اگر چه یاری کند او را تقدیر.» (غررالحکم ح 1322)
یعنی بردهوار فکر میکند و به جای آراسته شدن به فضایل اخلاقی، برده رذایل اخلاقی میشود، همیشه برده است گرچه روزگار به کام او باشد. (جامعه در قرآن ص 488 و 166)
* در بیانی از امیرالمؤمنین علیهالسلام وارد شده است که فرمود: «بهترین ذخیره و گنج آن است که انسان دوست آزادهای برای خود انتخاب کند.» (غررالحکم ح 3012) و در جایی دیگر فرمود: «هر کس آزاد مردی را برای خود برگزیند، پاداشی را کسب کرده است.» (غررالحکم ح 8338) پس از مفهوم این نقل فهمیده میشود دوست انسان نباید برده باشد چه آنکه گنج و پاداش از برده و بنده دنیایی و مظاهر آن پیدا نمیشود.
* آزادی در اسلام از کرامت خاص برخوردار است که با معنای رهایی مباینت دارد. دو واژه حُریّت و اطلاق، دو مفهوم جدا و یگانه از هم هستند؛ زیرا آزادی به معنای رهایی از قیود اخلاقی و حقوقی نیست. مفهوم آزادی با وجود دو شرط از رهایی متمایز میگردد: یکی حفظ حقوق و محدود نکردن آزادی دیگران و دیگری تأمین و تضمین کرامت انسان.
این دو عنصر در ماهیت و حقیقت آزادی نهفته است که مطلوب ذاتی انسان است اما رهایی به معنای شکستن همه قیود در حریم انسانی است. به همین جهت هیچ عقل سلیمی حکم نمیکند که آزادی باید مطلق و نامحدود باشد. از این رو حاکمان با تصویب قوانین اجتماعی، آزادی افراد جامعه را مقیّد و از آن حیثیّت معتدل، به آزادی قانونی تعبیر کردهاند؛ یعنی بداهت عقل اذعان دارد که آزادی در چهارچوب قانون جایگاه حقیقی خود را پیدا میکند. امّا آنکه فراتر از قانون است آزادی محدود و ممدوح نیست بلکه همان رهایی مذموم است. (جامعه در قرآن 491-490)
* باید برای تحقق حریّت، مجری و آمر قانون، آزاده باشد تا بهتر قانونمندی پیاده شود و از آفتها در امان باشد. پس آنکس که بند بیدادی و تعلّقات دنیوی و آدمهای طالح هستند نمیتوانند مجری قانون باشند و اسم آزاده بر آنان تعلق نمیگیرد.
* احرار کسانی هستند که هرچه به حق وابستهتر و نزدیکترند آزادترند امّا باقی افراد چون تعلّق آنان به غیر حق افزونتر است بیشتر بندهٔ دیگران هستند. لذا کاملترین عبادت از برای احرار است که برای حبّ و شکر، حق را پرستش میکنند.
* در خبر از امیرالمؤمنین علیهالسلام وارد شده که فرمود: «آیا انسان آزادهای نیست که لُماظه (پس ماندهها) را به اهلش واگذارد؟» (غررالحکم ح 2763)
یعنی مالها و ریاستها که گذشتگان داشتند، همه از دست آنها رها شد و این پند و عبرت است. لذا احرار پس ماندهها را برای خود احراز نمیکنند، بلکه به طالبانش وامیگذارند.
* اهل بودن به خود، نیکی و معروف بسیار مهم است یعنی شخص متصف به معروف شود که تأثیر آن بسیار است. امیرالمؤمنین علیهالسلام در نهجالبلاغه نامه 31 میفرماید: «آمر به معروف و از اهل معروف باش»
یعنی قابلان و طالبان خوبیها و نیکیها آب معروف را از دست ساقیِ معروف میخواهند. پس آمر فقط به فکر خودش نباشد، بلکه تشنگان را هم سیراب کند.
* بنده آزاد است. وقتی صفت قناعت را پیشه میکند دست خود را نزد هر کس و ناکس دراز نمیکند و آبروی خود را نمیبرد. ولی شخص آزاده وقتی بنده میشود که رذیله طمع و حرص او را به مال دنیا و ریاست بکشاند.
* از صفات ممدوحِ آزادگانِ جهان خوشرویی است که سبب آن میشود علاقهمندان بسیاری داشته باشد. انسان در بند، در قبض است و خُلقِ هر کسی را ندارد و این از ضعف است. امّا احرار شیفتگان سیره نبوی هستند و خود را متخلّق به آن حضرت داشتهاند. پس شکفته رو کسی است که حزن دنیا سبب نمیشود تا از حالت آزادگی به در آید.
* در دستورالعملی از امیرالمؤمنین علیهالسلام رسیده که «مال خود را در رساندن حقها بذل کن و با دوست مواسات کن، چون بخشش به آزاده سزاوارتر است.» (غررالحکم ح 2384)
لطیفهای که از این نقل استفاده میشود این است که افرادی برای به دست آوردن مال سؤال و تکدّی میکنند اینها ارجح نیستند، بلکه ارجح و برتر این است؛ به دوستی که آزاده است و هیچگاه پرسش نمیکند بذل و بخشش کنی؛ که روش و سیره آنان ممتاز و شرافت دارد. از ناپسندی است که در بخشش نسبت به انسانهای آزاده رفتاری شود که آزاده از انسان رها شود. پس، از هر کرداری که موجب رنجش و دور شدن آزاده شود باید پرهیز کرد.
* آنچه از بعضی مضامین حکمت عملی علوی استفاده شده این است که، کسی که کاری کند که مردم به وحشت و ترس بیفتند از زمره آزادگان خارج شود.
احرار نفوسشان آرام و سبب آرامش دیگران میشوند و اینکه کسی تخویف و هراسیدن و وحشت رساندن را ابزار کار قرار دهد نامش در ردیف احرار نخواهد بود.
* اساتید ما در طریقت، از احرار بودند، از ریاست پرهیز داشته، هیچ تعیّنی در مجالستها و ملاقات نداشته، در پوشیدن البسه و راه رفتن بسیار متواضع و خاکسار بودند.
همانند دیگران دارای کلاس ظاهری از آداب و رسوم که دلیل بر بلندی و بالایی بود، نبودند، بند کسی نبوده و آزاد صحبت میکردند. آزادگی آنان بود که انسان را به سیره خود وادار میکردند. خداوند منّان از بهترین مقامات و درجات خود به آنها تفضّل کند.
* از آنجایی که آزادگان از قید رنگ و بوی دنیا رهیدهاند، هر احسان و بخشش و اعانت که به آنها میشود به معطی، نتیجهبخش است. احسان به آنان انگار مثل امانتی میباشد که به آنها داده شود ولی در عوض اثر وضعی بسیار خوبی دارد، چون در کسانی که انسان چیزی به آنها میدهد معلوم نیست مستحق باشند و به جا مصرف کنند، ولی در این مورد حتماً بهجا و لایق بودن آنان حتمی است و معطی هم استحقاق اجر و ثواب پیدا مینماید.
* در کتاب غررالحکم حدیث 3604 آمده که امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «قومی عبادت کنند خدای را از برای شکر، پس این عبادت آزادگان است.»
شارح کتاب گفته، ممکن است مراد از شکر، شکرِ لغوی نباشد، بلکه شکر، اصطلاحی میباشد که به معنی صرف بنده است. جمیع آنچه را خدا انعام کرده بر او در آنچه خلق کرده از برای آن. (2/580)
بنابراین عبادت از برای شکر عبادت است از برای امتثال فرمان حق و صرفِ هر عضوی در آنچه حق خواسته آن را و اصلاً نعمت در آن منظور نیست.
* هر انسانی زیبایی دارد و مرد آزاده زیباییاش به این است که از ننگ و عار به دور است. آنان که بیبند و بارند و میگویند ما اشخاص آزادیم، نادرست است چرا که مراد از مردان آزاده کسانی هستند که لباس تقوا دارند ولیکن از قید تعلّق مال و جان به دورند و رضایت خدا همراهشان است. نه اینکه هر کاری را انسان انجام دهد بعد خودش را آزاده معرفی کند.
* امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «عادت (لئیمان) مردم پست مرتبه و جاهلان، آزار کردن کریمان و آزادگان است.» (غررالحکم ح 6246)
خُلق و خوی کِرام و احرار منبسط و باز است و نزد خوبان دارای منزلت و شرافت هستند امّا همینها گاهی به خاطر مسائلی با آنها برخورد میشود و مجالستی میگردد، آنان را مورد اذیت قرار میدهند. البته عادت جاهلان و انسانهای پست، انکار است و با کلام و عمل، بهترین را میرنجانند؛ که البتّه آزادگان صبر میکنند و با نرمی و ملایمت با آنان برخورد میکنند.
* هر عملی اثر وضعی و اخروی دارد و جزای انسان آزاده احترام به آنان است. اگر در دنیا مورد اغراز و اکرام قرار نگیرند در آخرت حتماً مورد جزای صفت بی تعلقی خود به دنیا و اهلش قرار میگیرند.
* هر که کوتاهی کند از احکام آزادی برگردانیده شود به بندگی؛ ترجمه دیگر این نقل امیرالمؤمنین علیهالسلام اینطور است که هر که کوتاهی کند از محکم کردن آزادی خود برگردانیده میشود به بندگی.
در شرح این بیان شریف گفته شده که احکامی است که مردان آزاده آنها را بهجا میآورند که از لوازم بندگی خداوند است.
آنان که شرایط بندگی بهجا آورده باشند، در آخرت آزاد بوده و تعبی و زحمتی برای ایشان نخواهد بود. معنی دیگری مستفاد شده است که هر که از آزادگان باشد که خداوند ایشان را در دنیا آزاد کرده و غلّ بندگی از ایشان برداشته و بر سر خود رها کرده، در امنیّت و فراخی؛ هرگاه کوتاهی کنند در لوازم آزادی که شکر آن نعمتها باشد به اطاعت و فرمانبرداری حقتعالی و سلوک نیکو با مردم و بذل احسانهایشان، در آخرت به بندگی برگردانیده شود؛ و در آنجا بعد از آزادی در دنیا، بنده و گرفتار گردد. (غررالحکم 5/314)
* بدان ای عزیز ممرّ معاش آزادگان از حلال است ولی خداوند به احرار این توفیق را داده که امر معاش آنان از ممرّ حلال و کسب پاکیزه است. کسی که بند به مال و حریص بر ازدیاد و تکاثر است دست به هر کاری برای درآمد میزند امّا آنان به سادگی و راحت طیّبات نصیبشان میشود.
* بعضی از آنانی که ما دیدیم بازی نخوردند، فکر آزاد و آرام داشتند، نه ریاست فرهنگی و مذهبی را دارا شدند تا در نفس آنان خطوری آید و نه به اسم اسلام و دین گول خوردند، تازه دیگران را از قبول هر نوع ریاست اگرچه به اسم شریعت بوده بر حذر میداشتند و روح آزادی را در تلامذه به جریان میانداختند تا مبادا به دام تعیّن و تقیّد بیفتند. چون سالک در معرض خطر است اگر به خود رها شود احتمال دارد به صید صیادی گرفتار گردد و نتواند از آن رها شود. لذا روح آزادی را در خون سالک به جریان میانداختند.