وبلاگ

مقام ترک

۱- اشاراتی به معانی:

ترک: دست برداشتن از کاری، ول کردن، رها کردن.

۲- اشاراتی از احادیث:

۱- امام علی علیه‌السلام: «آخرت را با ترک دنیا به دست آورید و به خاطر دنیا، دین را ترک مگویید.» (غررالحکم، ترجمۀ محمدعلی انصاری، ص ۳۹۸)

۲- امام علی علیه‌السلام: «ترک دنیا، مُهر بهشت است.» (غررالحکم، ص ۴۸۹)

۳- امام علی علیه‌السلام: «اساس پرهیزگاری، ترک دنیا است.» (غررالحکم، ص ۸۲۹)

۴- امام علی علیه‌السلام: «سودمندترین داروها ترک آرزوهاست.» (غررالحکم، ص ۲۲۰)

۵- امام علی علیه‌السلام: «برتر از توبه خواستن ترک گناه است.» (غررالحکم، ص ۲۱۱)

۶- امام علی علیه‌السلام: «آغاز حکمت ترک لذت‌ها و پایان آن دشمنی کارهای فناپذیر است.» (غررالحکم، ص ۲۲۲)

۷- امام علی علیه‌السلام: «با ترک عادت‌ها بر نفس خود غالب شوید و با هوس‌هایتان بجنگید تا مالک آن‌ها شوید.» (غررالحکم، ص ۵۲۷)

۸- امام علی علیه‌السلام: «در ترک گناهان بر خود غالب شوید رهنمونی آن پیروی بر شما آسان گردد.» (غررالحکم، ص ۵۲۷)

۹- امام علی علیه‌السلام: «برترین عبادت‌ها چیرگی بر عادت است.» (غررالحکم، ص ۲۱۲)

۱۰- امام علی علیه‌السلام: «چیرگی بر عادت‌های (زشت) راه نیل به ارجمندترین مراتب است.» (غررالحکم، ص ۳۴۹)

۳- نکته‌ها:

* برای سالک مبتدی هر چیزی که جنبۀ بهیمی داشته باشد، ترکش ضروری است. (۱)

* ترک خشم و شهوت و حرص‌آوری **** هست مردی و رگ پیغمبری (۲)

* ازجمله مسائلی که استاد به ترک آن دستور می‌دهد، ترک عادات و رسوم عرفیه­ای است که مبنای دینی ندارد.

تمام عادت‌ها، حجاب سالک در مسیر الی الله هستند و باید که سالک خود را از هر قیدوبندی آزاد کند تا سریع‌تر بتواند مسیر کمال را طی کند. هر عادتی به‌تناسب خودش مانعی برای او هستند و به‌طورکلی می‌توان آن را بر دو بخش تقسیم کرد:

۱- عادات که جنبۀ عبادتی دارد. مثل آن‌که اعمال عبادی را بدون انگیزه و قصد قربت انجام می‌دهد و بدون توجه به روح آن و از روی عادت همیشگی انجام می‌دهد؛ لذا همیشه در عرفان دستور می‌دهند که دنبال کیفیت باشید نه کمیت و هر چه که عادت می‌شود، از کیفیت آن کاسته می‌شود.

۲- عاداتی که در اعمال غیرعبادی به وجود می‌آید؛ مثلاً آن‌که استاد می‌بیند شاگردی رذیله‌ای دارد و تشخیص می‌دهد که مانع او در این راه است و شاگرد مانع را برطرف نمی‌کند و به همین علت ترقّی نمی‌کند. فرض کنید او زیاد حرف می‌زند و به پرگویی مبتلاست.

* امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «ذَلِّلُوا اَنفُسِکُم بِتَرکِ العادات: نفس خود را با ترک عادت‌های نکوهیده رام کنید.» (۳)

* در ترک، یکی از مسائل ترک حیوانی است؛ که آن ترک مشتقات حیوانی در طعام است و باید با اجازۀ استاد باشد و بنا بر تشخیص استاد حاذق. چراکه ممکن است ترک باعث ضعیف و سخیف شدن جسم و روح گردد و برای بدن مضر باشد و اقدام به این ترک بدون اجازۀ استاد صحیح نیست.

* آیت‌الله بهجت می‌فرمود: «استادی دستور می‌داد که شاگردش چهل روز ترک حیوانی کند ولی روز سی و نهم مرغی بریان می‌کرد و برای او می‌برد تا تناول کند. شاگرد می‌گفت: بااین‌همه تحمل زحمت و ریاضت در ترک حیوانی تا این مدت، چطور بخورم؟ استاد می‌گفت: اگر تسلیم شوی، بالاتر است.» (۴)

* استاد سیّد عبدالکریم کشمیری (ره) فرمود: «انسان حیوانی (ناطق) است و اگر حیوانی بخورد، چه می‌شود.» (۵)

یکی هم ترک اربعین در مجامعت است که تاکنون در این مورد استاد دستور نفرمودند.

* یکی دیگر، ترک هم‌نشین سوء است.

ناکسان را ترک کن بَهرِ کَسان **** قصه را پایان بَر و مَخلَص رسان (۶)

و حافظ فرموده است:

نخست موعظۀ پیر صحبت این حرف است **** کز مصاحب ناجنس احتراز کنید (۷)

حضرت استاد کشمیری (ره) هم‌نشینی با افراد نامربوط و مشغول به ریاست و دنیا را برای سالکین روا نمی‌داشتند. (۸)

* یکی دیگر، ترک استخبار است که سالک نباید در جمع‌کردن اخبار باشد. چون همین سبب اشتغالات فکری و آفات دیگر می‌شود.

روزی استاد عبدالکریم کشمیری از بنده سؤال کرد: از حوزه چه خبر؟ گفتم: اخبار جزئی است. فرمود: «جزئی هم؛ کلی است.» (باید ترک استخبار کنی)

* دیگر ترک لذات و مشتهیات نفسانی است.

روزی در حضور استاد عرض شد: در حالات یکی از عرفاء نوشته‌اند که سال‌های زیادی- بیش از بیست سال دلش آب سرد می‌خواست و به نفس پشت پا می‌زد و آب سرد به آن نمی‌داد.

فرمودند: الله‌اکبر، خیلی مهم است که به نفس بهاء نمی‌داده است.

* ترک لذات جهان باید گرفت **** دامن صاحب دلان باید گرفت

و مولانا فرمود:

گر تو ترکِ این نجس خرقه کنی **** نیل را در نیلِ جان غرقه کنی (۹)

که اگر از خرقۀ آلوده جسم و جسمانیت دست ‌برداری و بدان توجه نکنی به شرافتی مشرف می‌شوی که صدها برابر آن است.

* گاهی در بعضی از ریاضت‌ها به دستور استاد، مکانِ واحد، شرط است؛ لذا سالک نباید به مسافرت برود؛ مثلاً ریاضت چهل ارواح. علت آن است که وقتی آن ذکر هرروز خوانده می‌شود، مکان خصوصیت پیدا می‌کند و ارواح که برایشان هدیه می‌فرستیم نسبت به مکان خوانندۀ ذکر توجهی پیدا می‌کنند.

آیت‌الحق کشمیری فرمود: «همۀ اذکار، تروک در اعمال آن دخیل است؛ خلاصۀ سلوک، در ترک ما سوی الله است.» (۱۰)

* نکته‌ای که باید در نظر داشت آن است که ترک باید با اجازه و دستور استاد باشد. مثلاً ترک حیوانی که به هوای نفس و بدون علم و دلیل و حجت باشد، رد است که در سوره انعام آیۀ ۱۱۹ فرمود: «شما را چه می‌شود که ازآنچه (در ذبح) نام خداوند بر آن برده شده است نمی‌خورید درحالی‌که (خداوند) آنچه را بر شما حرام کرده – جز آنچه از (خوردن) آن ناگزیر شده باشید- برایتان روشن ساخته است؛ و بی‌گمان بسیاری با هوی و هوس‌هایشان (مردم را) به نادانی گمراه می‌کنند.»

و بزرگی گفته است: «هر که دنیا را ترک کند برای دنیا، آن علامت حبّ دنیا است.» (۱۱)

* سه زن نزد پیامبر آمدند. اولی گفت: «شوهر من گوشت نمی‌خورد.» دومی گفت: «شوهرم بوی خوش نمی‌بوید.» سومی گفت: «شوهرم با من مجامعت نمی‌کند.»

پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله از خانه بیرون رفت و لباس مبارک را با غضب بر زمین می‌کشید تا آن‌که بر منبر رفته و بعد از حمد و ثنای خدا فرمود: «چه چیز باعث شده که جمعی از اصحاب من گوشت نمی‌خورند و بوی خوش نمی‌بویند و به نزد زنان خود نمی‌روند؟ من گوشت می‌خورم و بوی خوش می‌بویم و به نزد زنان می‌روم. هر که سنّت مرا نخواهد و ترک کند، از من نیست.» (۱۲)

* مرحوم علامه بحرالعلوم می‌فرماید: «پس طالب باید دست از تقلید عادات برداشته، تابع اصلاح خود گردد و اجتناب از ملامت اهل عالم قدس را بر اجتناب از ملامت ابنای روزگار أولی داند و توبه که اول مرحلۀ جهاد اکبر است همین است فقط و اما توبه از معاصی و ذنوب، پس آن از فرائض فقه ایمان جوارح است و سالک و مجاهد و غیر مجاهد را از لوازم.» (۱۳)

* توبه از گناه که وظیفۀ هر مسلمانی است و توبه از عادات غلط و لغو است که سالکان را بایسته است، آن‌هم در قدم نخست. انسان گرفتار عادات و آداب غلط و لغو اجتماعی نمی‌تواند قدم از قدم بردارد.

مرحوم ملّا محسن فیض کاشانی در رسالۀ زاد السالک در این زمینه استثنایی دارد و آن این‌که: «سالک از باب تقیّه با اهل زمان مدارا کند و عادتی یا لغو را مرتکب شود». این سخن، سخن درستی است- چه‌بسا ترک عادتی غلط یا لغو درجایی چنان عواقب نامطلوبی را بر سالک تحمیل کند که انجام آن عادت غلط یا لغو به‌مراتب بدتر باشد- البته کشف موارد و مصادیق آن به زمان‌شناسی و مکان‌شناسی منوط است- ترک عادات و رسوم باطل برای سالک نوعی غربت و نا هم‌زبانی با مردمان دنیاطلب پیش می‌آورد.

* شخص عاشق خدا در دنیا غریب است؛ حرّیت برای سالک مورد تأکید فراوان است، حریت مصادیقی دارد و یکی از مهم‌ترین مصادیقش گسستن از عادات غلط و لغو است.

* یکی از منشأهای ابتلا به عادات غلط، مهم بودن اقبال و ادبار مردم به آدمی است و سالک به دنبال اقبال الهی است، اگرچه همراه با ادبار مردم باشد، سالک دائماً به خدا عرضه می‌دارد: بارالها، آنگاه‌که به نجوای با تو می‌نشینم به من روی کن. (۱۴)

* در بَدو نظر وقتی به عادات بدی که در ما نهفته است می‌نگریم، می‌پنداریم که زوال آن‌ها غیرممکن است خصوصاً وقتی به آیه « قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَىٰ شٰاكِلَتِهِ…: بگو ای پیامبر، هر کس طبق شاکله و سریرۀ خود عمل می‌کند» (اسراء: ۸۴) می‌رسیم این گمانمان تحکیم می‌شود که نمی‌توان از دست شاکله (طبع و سجیه انسان را گویند، چون نمی‌گذارد انسان از نقطه‌ای به نقطه دیگر برود، مثلاً کسی که شاکله‌اش بُخل است، نمی‌تواند از این منطقه خارج شود و وارد منطقه سخاوت شود) و از عادات بد خود رهایی یابد.

اما هرچند عمل برخلاف شاکله، مشکل است اما همیشه امکان غلبه بر آن‌ها وجود دارد و به تعبیر علامه طباطبایی (ره) در تفسیر المیزان در ذیل تفسیر همین آیه: «این شاکله‌ها اقتضائات می‌باشند نه علت تامه.»

* حافظ می‌فرماید:

حافظا! ترک جهان گفتن طریق خوش‌دلی است **** تا نپنداری که احوال جهان داران خوش است

سعدی گوید:

در نگارستان صورت، ترک حظ نفس کن **** تا شوی در عالم تحقیق، برخوردار دل

برای سالکان مبتدی ترک حظ نفس و مشتهیات و لذایذ، برای سالکان متوسط ترک دنیا و علائق و مظاهر آن و برای سالکان منتهی ترک ما سوی الله است. (۱۵)

* برای ترک عادت‌های ناپسند باید ریاضت کشید، جهت شرح کامل این مطلب رجوع شود به: کتاب مقامات معنوی جلد دوم نوشته استاد سید علی‌اکبر صداقت، مبحث مقام ریاضت.

* تقوا بر سه وجه است: ۱- تقوای از برای خدا و آن ترک حلال (مکروهات و مباحات و لذات مشروع نفسانی) تا چه رسد به امور مشتبه و این تقوای خاص الخاص است. ۲- تقوای از خدا و آن ترک شبهات است تا چه رسد به حرام و این تقوای خاص است. ۳- تقوای از خوف آتش و عقاب و آن ترک حرام است و این تقوای عام است.

* در دنیا چهارده نفر، عصمت ذاتی دارند و سهو و نسیان و ترک اولیٰ بر آنان راه ندارد برخلاف انبیاء که ترک اولیٰ داشتند.

* پایۀ تقرّب به خداوند، ترک محرمات و انجام واجبات است.

* یکی از ارکان تزکیه و تهذیب نزد اهل سلوک «ترک» است که گفته‌اند: در عشق قدم نهادن کسی را مسلّم شود که با خود نباشد و ترک خود بکند و خود را ایثار عشق کند. (۱۶)

* اهل سلوک معتقدند تا سالک به ده ترک موفق نشود، دیدۀ دلش گشاده نگردد که با هر ترک طلبی همراه است. ترک دنیا و طلب آخرت، ترک هوای نفس و طلب صفای دل، سوم ترک صحبت نامناسب و طلب خلوت و عزلت، چهارم ترک سخن ما لا یعنی و طلب معارف ربّانی، پنجم ترک خواب زیاده ازآنچه باید و طلب بیداری ظاهر و باطن، ششم ترک خوردن فضول و طلب غذای روحانی، هفتم ترک راحت و آسایش و طلب محنت و بلیت و صبر کردن بر آن، هشتم ترک تقلید و طلب تحقیق و نهم ترک ناز و طلب دردمندی و نیاز. (۱۷)

* سالک درهرحال و مقامی که باشد ناگزیر از ترک هست زیرا که این حالات و مقامات در سالک ذوق و شوقی وصف‌نشدنی ایجاد می‌کند و درهرحال و مقامی که باشد بدان سخت دل‌بسته می‌شود که این دل‌بستگی سالک را متوقف می‌سازد و توقف در سلوک، نقص است.

* مهم‌ترین و بالاترین ترک، ترک جاه و ریاست‌طلبی است که رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله فرموده‌اند: «آخرین چیزی که از سر مردان خدای بیرون می‌رود حب جاه و ریاست‌طلبی و پیشوایی است.»

این ترک، مهم‌ترین و مشکل‌ترین مراحل ترک است که سالک پس از طی مراحل مبتدیان و متوسطان و رسیدن به مرتبۀ منتهیان گرفتار حب جاه می‌شود و خیال شیخی و پیشوایی و ارشاد و دستگیری از خلق او را راحت نمی‌گذارد و همیشه در تاریخ بین رؤسای صوفیه به همین لحاظ و دلیل نزاع بوده و یکدیگر را ابلیس آدم‌روی دانسته‌اند، بلوغ سالک موقعی است که این ترک‌ها واقع شود و سالک به‌راحتی بتواند از آن‌ها بگذرد، سالک تا ترک ما سوی نگوید و به آنچه دل‌بستگی را شاید پشت نکند، بالغ نیست و تا بر هستی خویش قدم نگذارد و ترک خودی نگوید به کمال نرسیده است و تا ترک جاه و مقام و هرگونه ریاست‌طلبی و پیشوایی نکند به حریت و آزادی مطلق دست نیافته است.

* یکی از دشمنانی که سالک باید به ترک آن شجاعانه همت گمارد نفس است که دشمنی است پنهان ستیز و شیطانی؛ راهزنی که تا آخرین مراحل سلوک از سالک دست‌بردار نیست، فرعونی است در قصد هلاک موسای جان، مادر همۀ بت‌هایی است که آدمی در زندگی خود ابلهانه آن‌ها را پرستش می‌کند که همه مفاسد و تباهی از قبیل حرص، حسد، خودبینی، جاه‌طلبی و… در این کلمه نهفته است و تا ترک آن نگویند محال است که بتوانند این راه بی زینهار عشق را که هر شبنمی در آن صد موج آتشین است به‌سلامت طی کند.

* گویند عشق چیست بگو ترک اختیار **** هر کو ز اختیار نرست اختیار نیست

…………………………………………………………………………………..
منابع:

۱) صحبت جانان، ص ۳۷

۲) مثنوی ۵ / ۴۰۲۶

۳) غررالحکم، ح ۵۱۴۵

۴) هزار و یک تحفه، شمارۀ ۲۱۸

۵) صحبت جانان، موضوع ۴۶

۶) مثنوی ۴ / ۳۸

۷) دیوان غزل حافظ

۸) صحبت جانان، موضوع ۲۶

۹) مثنوی ۵ /۴۱۲۶

۱۰) صحبت جانان، کلمات قصار، شماره ۱۷ و ۱۱

۱۱) تذکرة الاولیاء، ص ۴۸۷

۱۲) یک‌صد موضوع، ج ۳، ص ۱۹۵

۱۳) رسالۀ سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم، ص ۱۳۷

۱۴) مناجات شعبانیه

۱۵) کشکول کشمیری

۱۶) تمهیدات، ص ۹۷

۱۷) لب‌الباب مثنوی، ص ۱۹۰

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.