مقام حازمین
1. اشاراتی به معانی
حزم: دوراندیشی، احتیاط، استوار کردن کار. حازم: دوراندیش، کاردان، هوشیار
2. اشاراتی از احادیث
1- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «دوراندیش کسی است که آزمایشها کام او را مالیده و حوادث او را پاکیزه گرداند.»(غررالحکم 1/90)
2- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «دوراندیش کسی است که امور فریبنده دنیایش، از عمل برای آخرتش باز ندارد.» (غررالحکم 1/86)
3- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «دور اندیش کسی است که به هنگام روی آوردن نعمت، شاکر بوده و بر آن صبر نماید و موقع روی گردانیدن نعمت آن را فراموش نماید.» (غررالحکم 1/98)
4- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «دوراندیش کسی است که از ولخرجی کنارهگیری کرده و از اسراف به دور باشد.» (غررالحکم 1/57)
5- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «دوراندیش آن است که با روزگارش مدارا نماید.» (غررالحکم 1/61)
6- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «دور اندیش کسی است که نفس خود را به حسابرسی مقیّد کرده و به چیره گشتن بر آن مالکش گردد و با کوشش آن را بکُشد.» (غررالحکم 1/238)
7- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «دور اندیش کسی است که خود را مشغول پیکار با نفس خود کند و آن را اصلاح نماید و از هویٰ و لذّتهایش محبوس نماید، پس زمام آن را به دست گرفته و مالکش گردد.» (غررالحکم 1/237)
8- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «دوراندیش فریب خدعهها را نمیخورد.» (غررالحکم 1/218)
9- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «دوراندیش کسی است که دوست خوب گزیند، زیرا که مرد به دوستش سنجیده میشود.» (غررالحکم 1/ 89)
10- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «دوراندیش کسی است که به هنگام فشار خشم، عقوبت را به تأخیر اندازد و فرصت را غنیمت شمارد و به پاداش نیکی شتاب نماید.» (غررالحکم 1/401)
3. نکتهها
* حَزم، انضباط در کار و اطمینان یابی در آن است. در هر کاری انسان عاقل، لازم دارد که با احتیاط گام بردارد، دوراندیش باشد، کار را با کاردانی پیش ببرد یعنی هوشیار و آگاه باشد و از بی استواری هر کاری بپرهیزد تا به نتیجه واقعی برسد.
* عاقبت سنجی، کار حازم است و این سنجش بدون علم و عقل نمیشود، چه آنکه انسان بعضی امور را جاهلانه و بدون قواعد علمی و عقلی شروع میکند و در وسط راه یا آخرِ طریق، به ترافیک و بنبست میرسد. دلیل واضح آن است که با میزان حرکت نکرده و آخربین نبوده است.
* در واقع احتیاط و دور اندیشی از زرنگی انسان است چون عجله نمیکند و زمان و مکان و آدمها را میسنجد بعد وارد عمل میشود که دلیل بر هوش بالاست.
* در واقع وقتی حازم احتیاط میکند جلوی هر خطر احتمالی را میگیرد. حزم به کارهای خوب، روا داشتن تأنّی و وارد نشدن به کارهای سستبنیاد، نشانههای شخص دوراندیش است.
* کسی از پیامبر صلیالله علیه و آله پرسید: حزم چیست؟ فرمود: «مشورت کنی با مرد صاحب نظری و از او اطاعت کنی.» (تحف العقول ص 45) از آنجایی امر به مشاوره در قرآن شده است و اکثر اشخاص قدرت تعقّل و تفکّر کافی را در کارها ندارند و عقل معاش آنان ضعیف است لذا در کارهای بنیادی کسی را بهعنوان هادی و رهنما لازم دارند. پس، از دوراندیشی است که انسان با صاحب نظری مشورت کند و خلاف گفته او را انجام ندهد.
* میشود گفت: غلبه پیروزی را کسی به دست میآورد که احتیاط کار باشد و از تجربه خویش و دیگران استفاده کند؛ یعنی به کار نگرفتن تجارب دیگران و از زیانهای گذشته عبرت نگرفتن سبب مغلوبیّت میشود. پس برای رسیدن به قلّه کوه، از احتیاط دست نکشد و از هر آزمونی که در گذشته برای دیگران و خودش اتّفاق افتاده کمال استفاده را ببرد.
چو باشد به کاری تو را عزم جزم **** بود سعی و کوشش در آن شرط جزم
به فردا میفکن تو از کار هیچ **** ز فرمان حزم و خرد سر نپیچ
چو بر خشم خود کس بود چیرهتر **** تواند فرو خوردنش سر به سر
به حزم است آن برتر از همگنان **** که پیروز باشد در این امتحان
* جولان دادن رأی و اندیشه و هوش از سیره حازمین است که در هر کاری مصالح و مفاسد آن را میسنجند. چون بعضی کارها در عاقبت به صلاح بنده نیست و با عدم دوراندیشی جز مفسده و زیان چیزی نصیب او نگردد.
* دوراندیشی شدّت و سختی استظهار است و استظهار به معنی یاری جستن و پشت خود را قوی کردن است و به آن اعتبار استعمال میشود در احتیاط کردن در هر کاری تا اینکه خاطر او جمع شود و از مفسده آن ایمن گردد.
و همچنین در دقّت کردن آنچه اهتمامی به آن باشد مثل طاعات و عبادات و امور مهمّه دنیا نیز کمال احتیاط به جا آورد که بر وجهی که باید به عمل آید و خطائی در آن نشود. (شرح غررالحکم 1/277)
* همه کس رأی و نظر میدهند امّا دوراندیشی افراد کم است. پس صرف آراء دلیل بر عاقبت بینی کارها نیست بلکه اطراف و جوانب هر کاری با احتیاط مراعات و توجّه شود و با تأمّل وارد کارزار شود. چه آنکه رأی یک نفر مرجّح نیست تا انسان اقدام کند.
* بدان انسان در هر کاری عزم و تصمیم میگیرد اگر حزم او قلیل و ضعیف باشد، احتمال زیاد میرود که رشته کار گسسته شود و زنجیر آن به هم بخورد پس ناتوانی حاکم گردد.
* بعضی فلاسفه قبل از میلاد همانند ارسطو اعتقاد داشتند که اعتدال با عقل و حزم میتواند مطلوب و خیر ساز باشد. جوابش این است: «عقل در نهایت میتواند شکل و صورت اخلاق را تعیین کند، ولی تا زمانی که قوانین الهی وجود دارد زیربنایِ کاری، برای پیاده کردن مسائل اخلاقی بسیار است. بله! در جایی که شریعت به آن سرزمین راه نیافته هر عاقلی با دوراندیشی، سیره میانهروی برای او مطلوب است. چون عقل، پیامبر درونی است و اگر به صواب به کار گرفته شود و با احتیاط گام برداشته شود، خواهناخواه اعتدال بهعنوان یک قاعده جامع میتواند کار را پیش ببرد. البتّه در مسائل شریعت و اخلاق که امروزه از نظر محتوای دینی وفور نعمت است ولیکن در بسیاری از کارهای فردی، اجتماعی و… دوراندیشی با تکیه بر عقل قدسی میتواند از افراط و تفریط انسان را بر حذر داشته باشد و آنگاه با حدِّ وسطِ انتخاب شده، امید است به نتیجه برسد.
* حازم، بیدار است و غافل، خوابآلود. (غررالحکم ح 139-138) لازمه بیداری، هوشیاری و زیرکی و داشتن عقل سلیم است و لازمه غفلت اینکه انسان همهچیز برای او رؤیایی است و به هیچ حبل و ریسمانی چنگ نزده تا بالا رود و به ثمراتی از عمر خویش دست یابد.
* چون بر مبنای عقلِ آخربین، انسان به احتیاط چنگ زد و عزم کرد که آن را پیاده کند اگر مخالفت کند احتمال زیاد میرود که به دست انداز و چه کنم چه کنم بیفتد که البتّه مخالفت از تعجیل بوَد.
* بدان که بیباکی و تهوّر، ضدّ احتیاط است، چه آنکه شجاعت در همهجا ممدوح نیست بلکه در بسیاری از امور چون رعایت امور مضبوطه و قواعد عقلی و اخلاقی را نمیکنند به تهوّر میافتند و آن با حزم، هیچ مناسبتی و سنخیّتی ندارد.
* ارتباط عزم و حزم به این است که چون عاقبتاندیشی و آخربینیِ شخص کم شود، کمکم عزم و ارادهاش سست گردد. لذا اهل معرفت گفتهاند این عزم و حزم به هم مرتبط هستند و نباید از یکدیگر فاصله بگیرند.
* در همه کارها اگر انسان با تأمّل و تفکّر جلو برود و عاقبتاندیشی هر کاری را در نظر بیاورد به شرط آنکه این نمک در طعام باشد پیروزی به دست میآید. چهبسا افرادی که مایه تأمّل و اندیشه کردن را ندارند، پس از عقول منفصل دیگران باید استفاده کنند و در عین حال، دوراندیشی و احتیاط را نباید از دست بدهند.
* نباید از این نکته غافل بود که وقتی ما میگوییم انسان، حازم است نه اینکه صرف احتیاط نتیجهبخش است بلکه ذوق و هنر و صناعت این احتیاط را باید دارا باشد. چون بسیاری از احتیاطات، از ترسویی یا از وسوسه و خیال است. چون حزم خود نوعی سرمایه است که مالک آن میتواند از این سرمایه، کسب و درآمد خوبی به دست آورد.
چون کسی مایه حزم نداشته باشد، حتماً در رسیدن به مقصود به مشکلاتی برمیخورد یا به ترافیک میافتد یا به راهبندان گرفتار میشود، مگر آنکه بگوییم قضا و قدر این بود؛ که این خود مقولهای دیگر است که به سرنوشت و حکمت حق ارتباط دارد.
* ما یک عقل متّصل داریم که همه مردم دارنده آن هستند و درون هرکسی میباشد یک عقل منفصل هم هست که آنان، صاحب خرد و اندیشه هستند. احتیاط ارجح آن است با اینکه انسان از عقل متصل استفاده میکند از عقل منفصل هم نظرخواهی بکند و مشاوره نماید تا در طی طریق با استواری بهتری جلو برود. در واقع دوراندیشی آن است که اندیشه و آراء دیگران بگردش افتد و از آنها استفاده شود.
* حارس یعنی پاسدار و حافظ و آن برای حازم است؛ چه آنکه کمال هر کاری به آن است که آفت به آن نخورد و مجروح نشود. تا وقتی که دوراندیشی و احتیاط همراه اوست در حفظ است و به سلامت و عافیت است و کمتر ضربه میخورد، از کار نمیافتد و روان حرکت میکند.
* در مورد افرادی که انسان میخواهد با آنان رایزنی کند و از آراءشان استفاده نماید لازم است پیش از اختیار رأی، او را مورد آزمایش قرار دهد یا از کارهای گذشتهاش اطلاع پیدا کند زیرا اعتماد بدون آگاهی به کسی، از احتیاط به دور است؛ یعنی صرف شهرت و آوازه کسی، نمیتواند بیانگر اندیشمندی او باشد و انسان در کاری عظیم و مهم و کلیدی، بدون احتیاط نمیتواند اعتماد به آن کس کند.
* در حزم این نکته کلیدی است که پیش از وارد شدن به هر کاری، پیرامون آن اوّل بو بکشد، مطالعه کند و زمان و مکان و سرمایه و سود را بررسی نماید بعد مهیّا شود برای ورود به آن.
چه آنکه آب را جرعهجرعه نوشیدن بهتر است از یکدفعه نوشیدن. هر عملی را یواشیواش جلو رفتن و تأنّی و مطالعه داشتن و درنگ کردن بعد، وارد عمل شدن، بهتر است و این از سیره حازمین است.
* امیرالمؤمنین علیهالسلام در وصیتی که هنگام شهادت، به فرزندش امام حسن علیهالسلام فرمود این بود: «تو را از شتاب در گفتار و کردار نهی میکنم.» (بحارالانوار 68/339) دقیقاً رمز حزم، همین است که تحریک دیگران، فشار جنود جهل و نفس، نباید انسان را به کاری که شتابزدگی در آن است بفرستد و وارد کند.
این از کیاست و زیرکی مؤمن به دور است که به حرف کسی منفعل شود و عجولانه وارد کارزار شود در حالی که مؤمن، فطن و زیرک است و با احتیاط و با تأنّی وارد عمل میشود.
* در یکی از کلمات گهربار امیرالمؤمنین علیهالسلام آمده است که: «دوراندیش کسی است که دوست خوب برگزیند، زیرا که انسان به دوستش سنجیده میشود.» (غررالحکم 1/89)
ببینید حتّی در انتخاب رفیق و دوست، موضوع دوراندیشی و احتیاط کاملاً موردعنایت است چه آنکه اگر با بیاحتیاطی دوستی پیدا کند که مشکل اخلاقی، مالی و اجتماعی داشته باشد همان سبب میشود که دیگران به این معایب، او را موردنظر قرار دهند؛ به عبارت دیگر، کمکم صفات دوست ناپخته، در انسان رسوخ میکند و همانند او میشود و این از سیره حازمین به دور است.
* از آنجایی که هر کاری بالفعل انجام میگیرد نتیجه مثبت و یا منفی آن بعد معلوم میشود. افراد هوشمند و کسانی که توحید افعالی را چشیدهاند، در مقام حازمین وقتی کسی به آنها عملی را انجام میدهد که موجب غضب آنان را فراهم میآورد، هوشمندی لازمهاش تأخیر در عقوبت است و دنبال این موضوع است که فرصت زمان را غنیمت شمارد و در عوض به نوعی نیکی کند که آثار قوه غضبیّه از بین برود و مبادا در دراز مدّت به این فکر بیفتد که در مقام کیفر کردار طرف مقابل برآید.
* نوع کسانی که در دام خدعه و فریب افراد میافتند انسانهای بیاحتیاط، عجول، زودباور و خوشگمان میباشند. افراد با احتیاط و دوراندیش کمتر به دام خدعه دیگران میافتند و این صفت، بسیار قابل تمجید است. دنیا همهاش دام است و نوع صیدها به دست شکارچیان حرفهای به حیله میافتند. از این رهگذر حازمیناند که دوربینی دارند که دام صیادان را نظاره میکنند و تا حدّ امکان در تور صید آنان شکار نمیشوند.
* یکی از مسائل مهم در طریقت و مجاهدات نفسانی مربوط به سیره عملی حازمین است که امیرالمؤمنین علیهالسلام در دو بیان جداگانه آنقدر زیبا و موجز فرمودند که قابلاعتنا و توجّه است. حضرت فرمود: « حازم کسی است که نفس خود را به حسابرسی مقیّد کند و با چیرگی بر آن مالک شود و با مجاهدت (پیکار) آن را بکُشد» و فرمود: «حازم کسی است که نفس خود را مشغول به مجاهدت (پیکار) کرده و آن را اصلاح (شایسته) کند و هوای آن و لذّتهایش را محبوس نماید، پس مالک آن شود.» (غررالحکم 1/237)
از این دُرر این چنین استفاده میشود که محاسبه و مجاهده، سیره حازمین است که در این سیر و سلوک به این نتیجه میرسند که هویٰ و لذّات نفس را مقیّد و محبوس کنند و آنگاه مالک نفس شوند.
* حزم یکی از موضوعاتی که هر انسانی با آن در دست و پنجه زمان و روزگار است و هیچگاه از آن خارج نیست.
حازم کسی که با روزگار یا زمانه مدارا مینماید. از آنجایی که چیزی ثابت نیست و دائم در حال تغییر و تحوّل است اعتماد بر آن ناصواب است.
فیالجمله اعتماد بر ثبات دهر مکن **** کین کارخانهای است که تغییر میکند (حافظ)
پس با اهل زمان مدارا و مماشات نمودن، بهتر است و از هر نسیم الهی در وقت وزیدن باید استفاده و بهره برد که آنچه میرود برنمیگردد. مثلاً نعمت سلامتی و عافیت، همیشگی نیست. پس در زمان عافیت قدر آن را باید دانست و حازم کسی است که با دوراندیشی که دارد و درک او که بالاست از زمان به تناسب اهل آن بهره میبرد و یا بگوییم مدارا میکند.
* آدم کاردان، هوشیار است و لازمه آن این است که نفس خویش را طوری تربیت میکند که آزار و اذیتش به کسی نرسد چه آنکه طرف مقابل یا میبخشد و یا در دراز مدّت یا کوتاه مدّت در مقام عقوبت و کیفر برمیآید که ضربهای بزند. حازم یک باز دارنده از نفس خود دارد که مهارش به دست خودش است و نمیگذارد آزارش به دیگری برسد.
* یکی از صفات حازمین موضوع نعمت و نقمت یا شکر و صبر، بر آن است. گاهی نعمت اقبال میکند و روی میآورد و گاهی به خاطر هر علّتی ادبار میکند و پشت مینماید. در هر دو حالت حازم به شکر و صبر خود را مشغول میدارد. از اقبال، به صواب و تعادل استفاده میکند و کفران نعمت نمینماید و از ادبار، شکیبایی میورزد و میداند به حکمت حکیم حتماً صلاح او این است و لب به شکوه باز نمیکند.
* دور اندیشان قاعدهای دارند که عنایت به این قاعده، از نظر معنوی و اثر وضعی اعمال، منتج است و دفع ضرر و زیان میشود و آن این است که: کار امروزش را به فردا نیندازد. دَم را غنیمت شمارد و به آنچه هنوز نیامده و معلوم نیست چطور و چگونه به او برسد دل نمیبندد، پس وقتی را که در آن است مغتنم شمرده و میگوید نمیدانم نام من فردا در زمره چه کسانی خواهد بود. به یک معنی دیگر، اگر میخواهد ببخشد و انفاق کند استخاره نمیگیرد، دلدل نمیکند، چرتکه نمیاندازد تا وقت سپری شود و کاری نکرده باشد.
* مثالی را امیرالمؤمنین علیهالسلام برای حازم زده که جالب است؛ میفرماید: «دوراندیش آن کس است که چون در امری دچار مشکل شود چون کسی گردد که مرواریدی را گم کند و خاکهای محلّ افتادنِ آن را جمع مینماید و به دقّت زیر و رو میکند تا آن را پیدا کند و به همین جهت دوراندیش نیز در امری مشکل، آراء مختلفه را جمع نموده و بعضی را با بعضی دیگر مقایسه کند تا رأی درست و صائب را به دست آورد.» (آثار الصادقین 3/303)
* آنچه بسیاری از افراد در طول تاریخ به غرور و فخر افتادند از زیادی نعمتها بوده که عاقبت به شرّ شدند.
امّا افراد حازم همیشه در زیادی نعمتها، به درستی و میانه نعمتها را صرف میکنند و از اسراف و تبذیر به دورند. چون دوراندیش هستند برای سرای آخرت و قبر و ممات خود، از این کثرت رزق و روزیها از پیش میفرستند و این دلیل بر هوش و کاردانی معنوی آنان است. خوشی نعمت او را از عمل برای قیامت بازنمیدارد، بلکه برای فلاح و رستگاری خویش به مصرف صحیح و خداپسندانه اقدام میکند.
* زین کمین، بیصبر و حَزمی کس نَجَست **** حَزم را خود، صبر آمد پا و دست (مثنوی 3/213)
از دامگاه دنیا کسی بدون صبر و دوراندیشی به سلامت نَرَست. صبر دست و پای دوراندیش است؛ یعنی آدمی هرچند اهل تدبیر و دوراندیشی باش، ولی آن را با صبر توأم نسازد به مقصود نرسد. پس صبر، ابزار توفیق مدبّران و دوراندیشان است. (شرح زمانی 3/73)
حزم کن از خورد، کین زهرین گیاست **** حزم کردن زور و نور انبیاست (همان 214)
از تناول گیاهان که مزه و بوی کُشندگی دارند باید پرهیز و احتیاط کنی یعنی نباید آنها را به دهان خود نزدیک کنی چرا که دوراندیشی و احتیاط، نیرو و روشنی انبیاء است.
* حزم آن باشد که نفریبد تو را **** چرب و نوش و دامهای این سرا (3/219)
دوراندیشی آن است که هر چیز دنیایی که چرب و شیرین است و هر دام از دامهای دنیوی تو را فریب ندهد.
از قدیم گفتهاند هر دانهای بیدام نیست و هیچ نوشی بینیش نیست. مولانا میفرماید: دنیا در واقع نه چرب است و نه شیرین، هرچند که ظاهراً چنین مینماید. دنیا در حقیقت افسونگر است و افسونهای خود را در گوش طالبان خود میخواند و میدمد و به زبان حال میگوید: عزیزم! من به تو تعلّق دارم و تو مال من هستی. حزم این است که در جواب بگویی: من بسیار خوردهام، من بیمارم دارم قِی میکنم و بالا میآورم.