وبلاگ

مقام حامدین

۱- اشاراتی به معانی

حمد: سپاس‌گزاردن و ستایش برای خداوند را گویند. حامد، سپاس‌گزار است و محمود، ستایش‌شده است. تحمید، بسیار حمد و ثنا گفتن خدای را گویند.

۲- اشاراتی از قرآن

۱- اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ‌العٰالَمیٖنَ: سپاس خداوند، پروردگار جهانیان را. (فاتحه: ۲)

۲- فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ: پس پروردگارت را با سپاس، به پاکی بستای. (حجر: ۹۸)

۳- وَالْمَلٰائِکَةُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ: فرشتگان با سپاس، پروردگارشان را به پاکی می‌ستایند. (شوری: ۵)

۴- وَ یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِه: رعد به پاکی، او (خداوند) را سپاس می‌خواند. (رعد: ۱۳)

۵- وَ إِنْ مِنْ شَیءٍ إلّٰا یُسَبِّحُ بِحَمْدِه: هیچ‌چیز نیست مگر اینکه او را به پاکی می‌ستاید. (اسراء: ۴۴)

۶- فَلِلّٰهُ الْحَمْدُ رَبِّ السَّمٰوٰاتِ وَ رَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ‌ الْعٰالَمیٖنَ: سپاس خداوند راست، پروردگار آسمان‌ها و پروردگار زمین، پروردگار جهانیان. (جاثیه: ۳۶)

۷- وَ آخِرُ دَعْوٰاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ‌ العٰالَمیٖنَ: و آخرین کلام ایشان (بهشتیان): سپاس خداوند پروردگار جهانیان را. (یونس: ۱۰)

۳- اشاراتی از احادیث

۱- علی علیه‌السلام: «اگر کار نیکویی انجام دادی خدای را سپاس گوی.» (نهج‌البلاغه، کلمات قصار ۹۲)

۲- علی علیه‌السلام: «خداوند را بر نعمت‌هایش سپاس می‌گوییم چنانکه بر بلایش سپاسگزاریم.» (همان، خطبۀ ۱۱۴)

۳- پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «خداوند عزوجل دوست می‌دارد که او را ستایش کنند.» (کنز العمّال ۳/۲۶۱)

۴- امام صادق علیه‌السلام: «پیامبر را عادت این‌چنین بود، اگر چیزی بر او وارد می‌شد که آسان و خوشحال‌کننده بود، می‌گفت: ستایش برای خداست بر این نعمت و اگر چیزی بر او وارد می‌شد که سبب اندوه و غم او می‌شد می‌گفت: برای خداوند در همه حال ستایش است.» (مشکوة الانوار، ص ۸۴)

۵- امام صادق علیه‌السلام: «پیامبر خدا هر روز صبح به عدد رگ‌های بدن ۳۶۰ مرتبه می‌گفت: أَلحَمْدُ لِلّٰهِ کَثیٖراً عَلیٰ کُلِّ حٰالٍ: ستایش فراوان در همه حال برای خداوند است.» (مکارم الاخلاق، ص ۳۰۷)

۶- امام صادق علیه‌السلام: «خداوند هر نعمتی خواه بزرگ و خواه کوچک را به بنده داده که بنده بگوید الحمدالله (ستایش برای خداوند است)، شکر آن نعمت را به جای آورده است.» (بحارالانوار ۶۸/۳۲)

۷- پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «همانا خداوند از بنده راضی می‌شود که هر لقمۀ غذائی می‌خورد او را ستایش کند و هر نوشیدنی می‌نوشد او را ستایش گوید.» (آثار الصادقین ۴/۲۲۰)

۸- پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «قیمت نعمت الحمد للّه: ستایش برای خداوند است.» (کنز العمال ۱/۵۲)

۹- امام صادق علیه‌السلام: «من دوست نمی‌دارم که نعمتم تازه شود، مگر اینکه با آن نعمت خدای را ۱۰۰ مرتبه سپاسگزاری کنم.» (مشکوة الانوار، ص ۸۴)

۱۰- پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «همانا برترین بندگان خدا در روز قیامت ستایش‌کنندگان می‌باشند.» (کنزالعمال ۳/۲۵۴)

۴- نکته‌ها

* هر حمد و مدحی که از هر حامد و مادحی است در ازای آن، نعمت و کمالی است. پس جمیع محامد و مدایح به حظّ ربوبیّت که کمال و جمال است، رجوع کند، نه به حظّ مخلوق که نقص و تحدید است.

* حمد عبارت از این است که انسان نعمت را بشناسد و آن را اظهار کند و از مُنعم خشنود باشد، پس آن‌کس که قلب و عملش هم با حمد و ستایشی که بر زبان آوَرَد موافق باشد، او حامد و ستایشگر واقعی است.

گویندۀ الحمدللّه، باید حامد باشد، یعنی متّصف به حقایق آن باشد. خداوند باید این توفیق را بدهد تا ثنای او گوییم. زبان و قلب لیاقت می‌خواهد، گرچه در معنا و حقیقت و در جمیع مراتب وجود، حامد و محمود، اوست. به زبان هر ستاینده، نعمات حمد و ثنای خود سراید و در لباس هر ستوده، فروغ جمال و کمال اوست که خود را می‌نماید.

* همۀ موجودات در ستایش حق به‌نوعی تسبیح می‌گویند ولیکن از حیث مسئلۀ باطنی از انظار و ادراک انسان‌ها پوشیده است. این کلام به زبان کثرت است وگرنه حمد و حامد و محمود، اوست.

جمیع عالم وجود، حامد و ثناگوی مقام ربوبی‌اند و به‌نوعی به عبودیت او مشغول هستند. آن‌وقت که انسان محجوب است و پردۀ انانیّت او را گرفته، این لیاقت نصیب او نمی‌شود که به مقام حامدیّت برسد.

صفت حامدیّت را برای حق‌تعالی باید ثابت بداند و حق را حامد و محمود شمارد و در همه حال حامدیّت از زبان او جاری شود، آنگاه‌که به خداوند می‌گوییم: «خدایا تو همانی که خودت، خودت را ستایش کردی (أنْتَ کَمٰا أثْنَیْتَ عَلیٰ نَفْسَکَ)» (بحارالانوار ۹۴/۲۲۸)

* حمد در لغت به معنی ستودن مطلق است و در اصطلاح، ستودن به زبان است.

حامد کسی است که حمد می‌کند. محمود کسی است که او را حمد می‌کنند. محمود کسی است که به سبب صفات کمالیّه حمد می‌شود؛ «یٰا خَیْرَ حٰامِدٍ وَ مَحْمُود، یٰا أَعْلٰی مَحْمُود حَمِدَ.»

پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «خداوند نام من را از اسم خود مشتق فرموده؛ او محمود و من محمّد و امّت من حامد می‌باشند.» (احتجاج ۱/۱۰۲)

* وقتی خداوند کسی را به تسبیح و تحمید در اوقات معیّن یا مکان‌های خاص توفیق داد، یعنی خداوند او را یاری کرده است که زبان قال و حالش گویای به ستایش او شود.

وقتی می‌گوییم خداوند حمید است، یعنی بر آلاء و نَعَماتش محمود و حمد شده است. درک این واقعیت که حق، سزاوار ستایش است، سبب می‌شود که به سپاس‌گزاری از او مشغول گردد.

در معرفت عارف نسبت به حق‌تعالی ازنظر حمدها، بسیار است. گاهی انسان خداوند را به صفت فعلش حمد می‌کند. گاهی ستایش به صفت تنزیهی (که او مبرّا از هر نقص و عیب است) انجام می‌گیرد و گاهی به صفت ثبوتی (که به محمود قائم است) انجام می‌گیرد.

* همۀ موجودات حتّی کافران به زبان حال، حامد ذات یکتایی اویند؛ اما کافر از ذات خودش خبر ندارد. کفر کافر هیچ ضرری به ساحت کبریائی او نمی‌رساند ولیکن فطرتاً ذاتش حامد است، چراکه روحش از عالم امر آمده و ذاتش به وحدانیّت او گویاست.

در مقابل حامد که ایمان داشته و آخرت را قبول دارد، جاحد است که منکر حق هست و روز معاد را قبول ندارد. حامد در حمدش، هر ثنا جمیل و وصف جلیل که از ازل تا ابد بوده را مخصوص حق می‌داند و در تحمید، تعظیم درج‌شده است.

چون در دنیا ثناگویی ملکۀ او شده بود، پس در برزخ و آخرت این صفت در او هست و آخرین کلام اهل بهشت «الحمدالله ربِّ‌العٰالَمیِن» است.

* حق‌تعالی مستحق و سزاوار حمد است، ستایشگر درهرحالی که باشد، حمد، نهایت مراد و غایت مرام حامد است. نعمت، خوب است اما رؤیت منعم، از دیدن نعمت بهتر است. اگر فقط به نعمت مشغول شود از منعم غافل می‌گردد. به تعبیر دیگر: به خار از گُل قناعت می‌کند.

* خالق هر جمال و کمال، اوست و هر جمیل و کمالی، مصنوع اوست، پس همه با زبان حال و قال او را می‌ستایند.

اگر کسی صورت زیبا دارد و تحسینش می‌کنند، در واقع خالق صورت را دارند می‌ستایند که نشانه‌ای از علم و قدرت بدیع اوست که در این وجه به‌کار رفته است.

اینکه آدمی، خوب‌روی را تحسین کنند، نوعی حجاب است که از ستایش خالق، به مخلوق مشغول می‌شوند. کسی که خط خوب می‌نویسد همه او را ستایش می‌کنند، ولی کسی نمی‌گوید این هنر را چه کسی در درون ذاتش گذاشت که این‌گونه جلوه می‌نماید. این نوعی حجابِ از نقّاش و صانع است که ذوق و علم و هنر را به او داده است. اگرچه درون کلام ستاینده، بدون آنکه خودش بفهمد، ستایش حق وجود دارد.

* گروهی از اهل ایمان حمدشان بر نعمت‌های الهی است که دوست دارند نعمتشان حفظ شود و خداوند به آن‌ها اضافه بدهد «لئن شَکَرتُم لَأزیدَنَّکُم: اگر سپاس خدای کنید هرآینه خداوند افزایش می‌دهد» (ابراهیم: ۷)«امّٰا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ: اما به نعمت پروردگارت پس بازگویی کن» (ضحی: ۱۱)

اما خاصّانِ از حامدان، از دل حمد کنند اگرچه در افعال و اقوال آنان هم ظهور پیدا می‌کند در تفسیر تسنیم آمده است: الفاظ حمد، مدح، ثنا و شکر گرچه ازنظر معنا به هم نزدیک است ولی مترادف، نیستند. واژۀ ستایش که معادل شکر است، با واژۀ ستایش که معادل حمد است فرق ظریفی دارد.

* حمد تنها در برابر صاحب‌کمالی است که دارای جمیع کمالات باشد ولی حمد قولی، حاکی از عظمت حال ممدوح است.

شکر در مقابل کفران است، به معنای سپاس در برابر کاری که اثر آن به غیر برسد و سپاس بر نعمتی که از مُنعم به شاکر می‌رسد.

در حمد، وصول اثرِ کمالِ محمود به حامد شرط نیست. در واقع حمد مخصوص خدای سبحان است و جز او هیچ‌کس مالک حمد نیست بنابراین او حمیدِ محض و محمودِ صرف است.

* سراسر هستی، مصنوع و مخلوق اوست و هر چیزی را نیکو و زیبا خلق کرده است «الَّذیٖ أَحْسَنَ کُلَّ شَیءٍ خَلَقَهُ» (سجده: ۷) مالک حمد، مطلق حق است و واسطه‌ها، مجاری فیض الهی و سرآغاز سلسلۀ فیض حق هستند.

* حامد حمد کنندۀ شیء در برابر کمال است و هر کاملی، محمود است پس خداوند که محمود است سزاوار ستایش است. وقتی می‌گوییم «الحمد للّه» حکم ثبوت حمد بر وصف الله تعلیق شده که موضوع، خود دلیل را به همراه دارد.

* «الله غنیٌ حمید» (لقمان: ۱۲) حمد حامدان و کفر کافران، برای حق‌تعالی سودمند و زیان‌بار نیست، زیرا او از هر چیزی بی‌نیاز و محمود بالذّات است، یعنی محمود بالذّات نه نیازمند حمد حامد و نه کفر کافر است.

حمد فقط در برابر منعم بودن خدا نیست، بلکه همۀ اسماء و صفات و تکوین و تشریع او را شامل می‌شود، خواه اثر آن اوصاف به غیر برسد یا نرسد.

حمد فقط در برابر جمال خدا نیست، بلکه شامل جلال او نیز می‌شود. حامد وقتی تحمید می‌کند همۀ مصادیق تسبیح و تهلیل و تکبیر را شامل می‌شود.

اگرچه این‌ها اختلاف مفهومی دارند، ولی از وحدت و مصداقی برخوردارند چنانکه در تسبیحات اربعه نماز «سبحان‌الله و الحمدالله و لااله‌الاالله و الله‌اکبر» مجموع این‌ها آمده است.

* محمود حقیقی، مبدأ کمال و فیض است و منزّه از نقص و عیب هست و حامد هم اگر اوصاف حضرت حق را دارا شود مظهر حمید می‌شود که البته این بالعرض محمود است و برای حق‌تعالی بالذّات و مطلق است.

می‌شود گفت که حامد حقیقی اوست که می‌تواند حقِّ ستایش خود را ادا کند و انحصار محمود مطلق و حامد مطلق در خداوند است.

حامد برای نعمت، حمد می‌کند و او را مُنعم حقیقی و بالّذات می‌داند. همۀ نعمت‌ها باواسطه یا بی‌واسطه از آنِ اوست، «وَ مٰا بِکُم مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللهِ: و آنچه از نعمت به شما می‌رسد همه‌اش از خداوند است.» (نحل: ۵۳)

پس هر وقت در قرآن صحبت از حمد می‌شود، فیض و نعمتی از فیوضات و نعم الهی به‌عنوان دلیل ذکرشده است.

* آیا حامد می‌تواند حمد حقیقی کند؟ جواب این است که: حمد حقیقی، متوقف بر معرفت حقیقی همۀ نعمت‌ها و رسیدن به کنه آن است نه ظاهر آن و این حمد برای کسی حاصل نمی‌شود، مگر انبیاء و اوصیاء و اولیاء.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در خطبۀ ۱۹۲ نهج‌البلاغه فرمود: «خداوند بر جماعت این امّت منّت نهاد، به اُلفت آنان را به یکدیگر پیوند داد … نعمتی که هیچ‌یک از آفریدگان برای آن قیمتی نداند. چون آن نعمت از هر بهایی برتر و از هر منزلتی گران‌قدرتر است.»

نتیجه آنکه، حق تنها حامد حقیقی است. پیامبر  صلی‌الله علیه و آله فرمود: «أنْتَ کَمٰا اثنَیْتَ عَلیٰ نَفْسِکَ: تو همانی که بر خودت ثنا و حمد کردی.» (بحارالانوار ۹۴/۲۲۸)

حامدان چون به حقیقت حمد کنند، مظهر حمد اویند. بر اساس توحید افعالی، هرکس خدا را حمد می‌کند آیتی و مظهری از مظاهر او به شمار می‌رود.

حق‌تعالی حامد کمال خویش است. او با فعلی از افعال خود، شاکر و حامد فعلی دیگر است.

* بهشتیان در برابر نعمت‌های بهشتی که شکر عملی خدای از سعی آنان است، خدا را حمد می‌کنند. گویند: «ستایش برای خداوندی است که ما را هدایت کرد …» (اعراف: ۴۳)

حمد و تسبیح، اختصاص به متنعمان ندارد، بلکه خودِ نعمت، باطناً مسبّح و حامد خدایند و طبق سورۀ اسراء آیۀ ۴۴ هر چیزی مسبّح و حامد خداست.

تحمید راستین از کَلِمِ طیّب محسوب می‌گردد و حمد مؤمن بهتر از دنیای زودگذر است.

* امیرالمؤمنین علیه‌السلام در خطبۀ ۱ می‌فرماید: «ستایش برای خداوندی است که سخنوران در ستودن او ناتوان و در آن بمانند، پس هیچ متنعّمی قادر بر ادای حمد او نخواهد بود.»

* امام سجاد علیه‌السلام در صحیفۀ سجادیه، دعای اوّل، دربارۀ آثار حمد و ویژگی‌های آن در فقراتی از دعا چنین فرمود: ستایش از آنِ خدایی است که اگر توفیق شناخت حمد خود را از بندگانش دریغ می‌داشت، در برابر آن‌همه نعمت‌ها که از پس یکدیگر بر آنان فرو می‌فرستاده، آن نعمت‌ها را به کار می‌داشتند، لب به سپاس نمی‌گشادند. به رزق او روزی فراخ می‌جستند و شکرش نمی‌گفتند. حمد خدای را که خود را به ما شناسانید و شیوه سپاس‌گزاری‌اش را به ما الهام کرد ….

او را سپاس گوییم، چنان حمدی که چون در میان سپاسگزارانش زیستن گیریم، همواره با ما باشد …

حمدی که تابشش، تاریکی وحشت‌افزای گور را بر ما روشن گرداند و راه رستاخیز را برای ما هموار سازد.

حمدی که در نامۀ عمل ما نوشته و به اعلی‌علّیین فرا رود و فرشتگان مقرّب بر آن گواهی دهند.

حمدی که در آن روز که دیدگان را پردۀ حیرت فروگیرد، دیدگان ما بدان روشنی گیرد و ما سپیدروی گردیم.

حمد، خداوندی را که سیرت‌ها و صورت‌های پسندیده را برای ما برگزید و روزی‌های نیکو را به ما ارزانی داشت.

حمد، خداوندی را که جز به خود، درِ نیاز را به روی ما فروبست.

چگونه از حمد او برآییم؟ کِی سپاس توانیم گفت؟

حمد، خداوندی را که در پیکر ما ابزار بسط و ادوات قبض را گذارد.

حمد، خداوندی را که ما را به توبه راهنمایی کرد و اگر فضلش نبود هرگز بدان راه نمی‌یافتیم حمدی برتر از هر حمد دیگر، آن‌سان که پروردگار ما از همۀ آفریدگان خود برتر است.

حمد باد او را به‌جای هر نعمتی که به ما و به دیگر بندگان درگذشته و زنده خود داد، به شمار همه‌چیزها که در علم بی‌انتهای او گنجد.

حمدی که مرزی نشناسد و حسابش به شمار درنیاید و پایانش نبود و زمانش منقطع نشود.

* درنتیجه، مقام حامدین مقامی بس بلند است که سبب می‌شود انسان همانند پیامبران و امامان و فرشتگان باشد.

حامد، ولی‌نعمت خود را خداوند می‌داند و شناخت به نعمت‌های ظاهری و باطنی، او را متوجه می‌کند که محمود حقیقی اوست.

حمد، عامل ازدیاد نعمت حامد و سبب ترفیع به درجات بالاتر می‌گردد. حامد فقط به زبان، الحمدالله نمی‌گوید، بلکه برای او مقام شده و در سیرۀ رفتاری او و اخلاق عملی او مشهود می‌گردد؛ چراکه همۀ نعمت‌های مادی و معنوی را بجا مصرف می‌کند و همین او را به عفو و رضوان و شکر می‌کشاند و از طرفی مانع از سرکشی و افراط در داده‌های حق می‌شود.

البته درک این‌ها، یقین را زیاد می‌کند و همیشه در مرتبۀ عمل و پیمودن به حمدهای بالاتر، ولی‌نعمت را فراموش نمی‌کند.

* اگر داده‌ها به اجلی رسید و تمام شد، آفت پذیرفت، مستهلک شد و به بلاهایی دچار شد، این‌ها حامد را از سپاس‌گزاری ضعیف نمی‌کند، چراکه عطا و منع عطا هر دو به تقدیر است و در بوتۀ آزمایش، احتمال هرگونه ابتلائات و مرض و … است.

* در مقام رشد و ترفیع، کاتبان تحمید نتوانند بنویسند. امام صادق علیه‌السلام فرمود: هرکه بگوید: «الحمدالله کَمٰا هُوَ أهْلُهُ یعنی حمد از آن خدائی است که سزاوار و شایسته مقام اوست» کاتبان اعمال از نوشتن بازمی‌مانند و می‌گویند: «خداوندا ما غیب را نمی‌دانیم، ثواب آن را ندانیم.» حق‌تعالی در جواب می‌فرماید: «آنچه بنده من گفت شما بنویسید و ثوابش بر من است» (مشکوة الانور، ص ۲۰۰) امید است سالک به‌جایی برسد که ادراک و تفقّه باطنی کند که حامد و محمود، حق‌تعالی را در هر مظهری به‌نوعی تحمید خاص کند.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.