مقام خاشعین
1. اشاراتی به معانی
خشوع: به معنی تذلّل نمودن، ساکن شدن، فروتنی، آرمیدن از روی زاری، افتادگی.
خشوع، با سکوت و آرامی و سر به زیر انداختن و اطاعت قابل تطبیق است.
2. اشاراتی از قرآن
1- اَلَم یَأنِ لِلَّذینَ امَنوا اَن تَخشَعَ قُلُوبَهُم لِذِکر الله و ما أنزَلَ مِن الحقِ: آیا هنگام آن نرسیده است که دلهای مؤمنان از یاد خداوند و از آنچه از سوی حق فرو فرستاده شده است فروتنی یابد؟ (حدید:16)
2- وَ یَخِرُّونَ لِلأَذقانِ یَبکوُنَ وَ یَزیدُهُم خُشُوعاً: (صاحبان دانش) با روی (زنخدان) بر زمین میافتند و میگریند و (قرآن) بر فروتنی آنان میافزاید. (اسراء: 109)
3 -قَد اَفلَحَ المؤمنون الّذینَ هُم فی صَلاتِهِم خاشِعون: بیگمان مؤمنان رستگارند همانان که در نماز خویش فروتناَند. (مؤمنون: 2-1)
4- وَ استَعینوُا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاةِ وَ أنّها لَکَبیرَةٌ إلّا عَلَی الخاشعین: از شکیبایی و نماز یاری بجویید و بیگمان این کار جز بر فروتنان دشوار است. (بقره:45)
5- وَ اِنَّ مِن اَهلِ الکتابِ لَمَن یؤمِنُ بِالله وَ ما اُنزِلَ اِلَیکُم وَ ما اُنزِلَ اِلَیهِم خاشِعینَ لِلّه …: بیگمان برخی از اهل کتاب کسانی هستند که به خداوند و به آنچه برای شما و برای آنها فرو فرستادهاند، ایماندارند؛ برای خداوند فروتنی میورزند و آیات خداوند را به بهای کم نمیفروشند آناناند که پاداششان نزد پروردگار آنهاست؛ بیگمان خداوند حسابرسِ سریع است.
(آلعمران:199)
6- اِنَّهُم کانوُا یُسارِعونَ فی الخَیراتِ و یدعوننا رغباً و رهباً و کانوا لَنا خاشعین: زیرا آنان (یحیی و زکریا) به کارهای نیک میشتافتند و ما را به امید و بیم میخواندند و در برابر ما فروتن بودند. (انبیاء:9)
7- و الصّابرین و الصّابرات وَ الخاشعین و الخاشِعات …: مردان شکیبا و زنان شکیبا، مردان فروتن و زنان فروتن … خداوند برای آنان پاداشی بزرگ آماده کرده است. (احزاب: 35)
8- لَو أنزلنا هذا القرآنَ علی جَبلٍ لَرَایتهُ خاشِعاً مُتصدِّعاً مِن خَشیة الله: اگر این قرآن را بر کوهی فرو میفرستادیم آن را از بیم خداوند فروتن و فرو پاشیده میدیدی. (حشر:21)
9- وَ خشِعت الاَصواتِ للَّرحمنِ: صداها در برابر خداوند بخشنده فرو میافتند. (طه: 108)
3. اشاراتی از احادیث
1- پیامبر صلیالله علیه و آله: «کسی در نماز خشوع نداشته باشد (فضیلت نماز کامل) را درک نمیکند.» (کنزالعمال 7/526)
2- خداوند به عیسی وحی کرد: «ای عیسی، از چشمت اشک و از قلبت خشوع را به من تقدیم بدار.» (بحارالانوار 79/178)
3- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «هنگامیکه به راه راست و به مقصودت رسیدی، از پروردگارت بیشتر خاشع باش.» (بحارالانوار 74/222)
4- پیامبر صلیالله علیه و آله: «علامت خاشع چهار چیز است: مراقبه در پنهانی و آشکارا، انجام دادن کارهای پسندیده و تفکّر در روز قیامت و با خدا مناجات کردن.» (تحف العقول ص 22)
5- پیامبر صلیالله علیه و آله: «ای ابوذر، نخستین چیزی که از این امّت برداشته میشود امانت و فروتنی از خداست تا آنجا که کسی را که فروتنی از خدا داشته باشد، نخواهی دید.» (بحارالانوار 74/79)
6- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «کسی که قلبش خشوع داشته باشد، اعضاء و جوارحش هم فروتن میشوند.» (غررالحکم 2/639)
7- امام صادق علیهالسلام: «یقین نیست (مصداق حقیقی پیدا نمیکند) مگر به وسیله خشوع» (بحارالانوار 75/30)
8- پیامبر صلیالله علیه و آله: «هرکس فروتنی ظاهری او از خشوع باطنی وی بیشتر باشد در نزد ما نفاق به شمار میآید.» (روضه الواعظین 12/147)
9- پیامبر صلیالله علیه و آله مردی را دید که در حال نماز با ریش خود بازی میکرد، فرمود: «اگر قلب او خشوع داشت، اعضایش هم خاشع میبودند.» (نهجالبلاغه ابن ابی الحدید 11/195)
4. نکتهها
* ازآنجایی که کلمه خشوع به معنی آرمیدن، فروتنی، زاری کردن، ساکن شدن، افتادگی، اطاعت با سر به زیر انداختن و سکوت و آرامی میآید، در قرآن استعمال خشوع از خضوع و تواضع در معانی بیشتری استعمال شده است.
خشوع قلب: (حدید- 16) آیا نرسیده وقت آن که دلهای مؤمنین برای یاد خدا خاشع گردد.
خشوع در صوت: (طه- 108) در روز قیامت صداها در برابر خداوند بخشنده فرو میافتند.
خشوع در نماز: (مؤمنون-2) مؤمنان در نماز خویش فروتناند.
خشوع برای خدا: (آلعمران-199) برخی از اهل کتاب برای خدا فروتنی میورزند.
خشوع در صورت: (غاشیه-2) در روز قیامت رخسارههایی در آن روز خاکسارند.
خشوع در زمین: (فصلّت- 39) از نشانههای خداوند این است که زمین را افتاده و آرام میبینی.
خشوع در کوه: (حشر-21) اگر این قرآن را بر کوهی فرو میفرستادیم آن را خاکسار و فروتن میدیدی.
از مجموع آیات، معانی مختلف خشوع دیده میشود.
وقتی سکون و آرامش در نفس آمد، اعتراض و اشکال در سالک نمیآید و نسبت به اوامر و نواهی اطاعتپذیری دارد؛ و اما خشوع، سکون و آرامی است اما با نوعی افتادگی یا زاری یا فروتنی. در نتیجه، از خود ارادهای در مقابل خواستهٔ حق نمیبیند و گفتهٔ جانان با قلبش اقبال دارد.
* همانطوری که انسان در مقابل خداوند باید خشوع داشته باشد، در برابر خلفای حقتعالی، پیامبر و امامان که آنان اهل الذکر (اعراف-21) هستند، این فروتنی باید باشد چه آنکه آنان یدالله هستند و هر خاکساری در برابر آنها، انگار در مقابل خداست.
* همه چیز در برابر اراده و مشیت حقتعالی آرام است و قانون پذیر و به فرمولهای داده شده در جان آن چیز، اطاعت پذیر بوده و اجرا میشود.
* لفظ خاشع در موارد استعمال مانند صوت به معنای نرمی و آرامی به کار میرود. ولی خشوع قلب، از جوارح بالاتر است که از خشوع اصل به فرع همه سرایت صفت و آثار دارد.
* در هنگام ذکر اگر قلب خاشع نباشد، اعضاء و جوارح به چیزهایی مشغول میشوند که مراقبه در آنها نیست. اگر قلب و جوارح با هم خاشع باشند، کمال خشوع را دارا میشود.
* ملائکه همه بر یک صورت و یک سیرتاَند، بالا و پایین ندارند و بر قالب ذاتی خود هستند و تغییرپذیری ندارند. مثلاً بعضی از آنها دائماً در رکوع هستند و بعضی دائم در سجده هستند که خشوع در هر دو دسته صادق میباشد. در دعای سمات آمده «خشوع الملائکه المسبّحین: و فروتنی ملائکه تسبیح کننده» و لکن در انسان که قابلتغییر و تحوّل و انقلاب است، زمانی صفت افتادگی دارد و وقتی به مایه و کرامتی، عجب پیدا میکند …
* عبد در برابر مولا باید آرامشی داشته باشد تا بتواند با مولایش مناجات نماید و صحبت و خواسته خود را بگوید. اگر هیبت مولا بیشتر و بزرگتر باشد، خشوع عبد هم بِالنسبه بیشتر میشود. چه آنکه فاصله عالی و دانی روحی است و مؤمن به زاری و سر به زیر انداختن میتواند با عالی اتصال پیدا کند.
* اینکه قاری قرآن در خواندن خشوع ندارد و به اسباب ظاهری مشغول بوده و اشتغال فکری دارد و او را از حضور خارج میکند، این دامی از دامهای نفس امّاره است. اگرچه قاری در اول قرآن میگوید: «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم»
و لکن این شیطانِ مطرود، در واقع او را مشغول به غایب میکند. «حضوری گر همی خواهی، مشو غافل از او حافظ» چهبسا رکوع و سجدهکنانی که صورت رکوع و سجده دارند، خشوع اعضاء و جوارح دارند، اما خشوع باطنی ندارند.
* موضوع خشوع، ترس نیست که به خاطر ترس، قلب و جوارح خاکساری داشته باشد، بلکه بیشتر به خاطر ناظر بودن با هیبت و عظمت معبود است که سالک را میبیند و لازمه آن کوچکی و ابراز فروتنی و افتادگی و سر به زیر انداختن است.
* در زیارت امامان بسیار دیده میشود که زائر بیشتر به الفاظ و قرائت و چسبیدن ضریح و امثال اینها مشغول است و جسمش همراه اینها است ولی نسبت به امام عارف نیست. بزرگی آن امام را نمیداند. صورت زائری دارد، اما سیرت زائری ندارد.
لذا بزرگان از عرفا در زیارات امامان بسیار افتاده و با توجه و با سکون و آرامی زیارت میکنند و بهعبارتدیگر ادب ظاهری و باطنی را حفظ میکنند.
* خشوع چشم ظاهری به تذلیل آن است؛ یعنی پلک چشمها باز باز نباشد ولی خشوع چشم باطنی، آن است که چشم به زیر انداختهای که منظور به ناظر توجه دارد و رائی او را میبیند. پس در منظرِ ناظر، حفظ آرامیدن قلب و افتادگی واقعی را مراعات کند و نباید خشوع ظاهری از خشوع باطنی بیشتر باشد. چهبسا مصلّی آن قدر در مراعات مستحبّات و مکروهات فرو رفته که از توجه قلبی دور شده است. این افراد در دراز مدت از نقصانی که به کمالات وارد میشود، دچارِ کارِ کمیّتی میشوند و از کیفیت، کاسته میگردد که این، موردنظر نیست.
* دعایی از امام کاظم علیهالسلام در بحارالانوار 87/212 نقل شده که عرض میکند: «خداوندا، از تو میخواهم خوف عاملین و خشوع عابدین را.»
امام علیهالسلام که اول و سرآمد عابدین است و خودش در عبادت خشوع تامّ و کمال دارد، از خداوند چنین میخواهد؛ در واقع درسی برای همه عابدان است که در پیشگاه معبود خشوع داشته باشند.
امیرالمؤمنین علیهالسلام در روز جنگ هریر هنگامی که جنگ شدت پیدا کرد، فرمود: «خدایا بپوشان مرا به خشوع در ایمان به عزّت، قبل از خشوعِ ذلّت در آتش» (بحارالانوار 91/238)
امام کاظم علیهالسلام در دعایی عرض میکند: «مرا روزی کن خشوع خاشعین و عمل صالحین» این جمله میرساند که خشوع را از خدا باید خواست، نه فروتنیِ هرکس؛ بلکه فروتنیای که مخصوص خاشعان حقیقی و واقعی است. (بحارالانوار 92/445)
در صحیفه سجادیه در باب توکل امام سجاد علیهالسلام میگوید: «در پیشگاه تو همانند زاری گناهکاران همانند خشوع راغبین ایستادهام.» (بحارالانوار 92/461)
* امام باقر علیهالسلام فرمود: «هرکس داخل مسجد شود پابرهنه، با سکینه و وقار و خشوع، خداوند گناه آن کس را بیامرزد.» (بحارالانوار 96/192)
معلوم میگردد مکانی که معبد و مسجد است ورود به آن با حالت خشوع، در بخشش و آمرزیدن اثر دارد.
* در شرح آیه 45 سوره بقره که فرمود: «از شکیبایی و نماز یاری بجویید بیگمان این کار دشوار است جز بر فروتنان.»
میگوییم: نماز به خاطر داشتن رکوع و سجود، نماد خاکساری است و تنها صاحبان قلب خاشع تحمّل انجام این فریضه را دارند.
البته داشتن یقین به آخرت، انسان را خاشع قطعی نمینماید و بار ثقیل نماز را که امانت الهی است بر دوش میکشد.
دنباله آیه میفرماید: «همان کسانی که میدانند ایشان به لقای پروردگارشان خواهند رسید.» (آیه- 46)
خاشعان که اهل یقین به معاد هستند، امید رسیدن به لقای رحمت خاص و رضوان الهی را دارند.
چون صلوة دارای اجزایی همانند رکوع و سجود است، تجسّمی از خاک را داراست و هرکسی قابلیت انجام آن را به این صفت ندارد و قرآن فقط خاشعان را معرفی کرده است که میتوانند آن را به جای آورند.
زمینی که نرم و آرام، بوده و خشوع داشته باشد، میتواند باران طبیعی را از آسمان جذب کند و بعد سرسبز و خرّم شود. با آرامی و فروتنیِ دل میتوان بار نماز را بر دوش کشید.
از حضرت موسی بن جعفر درباره آیه 45 سوره بقره روایت است که فرمود: «خاشع ذلیل کسی است که در نمازش بر او اقبال میشود یعنی رسول خدا و امیرالمؤمنین»
و در روایتی از امیرالمؤمنین علیهالسلام است که «خاشعون» شیعه هستند.
یعنی کمال خشوع و مصداق اکمل و اتمّ، پیامبر و ائمه و سپس ولایت داران علوی هستند که ملکات نفسانی آنان به حکم حقیقت مورد تصدیق است.
* خضوع، بیشتر به وصف اعضاء و جوارح ظاهری ارتباط داشته و حالت ریا پذیری و تصنّع، در او راه دارد.
اگر خشوع را بیشتر در ارتباط با قلب دانستهایم، پس ریا پذیریاش کم است.
در نماز، استعانت لازم است و کسانی میتوانند اهل نماز و استعانت از آن باشند که از خاشعان شمرده شوند؛ یعنی قلب فروتن میتواند از عالم غیب امداد دریافت کند.
* حقیقت خشوع و افراد اکملِ خاشع، پیامبر صلیالله علیه و آله و امامان علیهالسلام هستند.
مولانا در مثنوی میفرماید: از روی حرص زدن، چهره قناعت را پاره مکن و به سبب تکبّر چهره خشوع را پاره مکن.
ناظر قلبیم، اگر خاشع بوَد گرچه گفتِ لفظ، نا خاضع رود (2/1760)
اگر قلب فروتن باشد، ما به قلب نگاه میکنیم هرچند ظاهر گفتار، نرم و فروتن نباشد.
سایه درخت طوبی را ببین و در زیر آن راحت بخواب. سَر در سایه درخت طوبی قرار بده و بدون تکبّر بخواب.
سایه خاکساری و اِنکِسار نفس واقعاً خوابگاه خوبی است زیرا برای کسی که لایق آن صفاست خوابگاهی خوش است.
هرکجا دردی وجود داشته باشد، دارو و درمان نیز همانجا رود و هر جا نَشیبی (همانند خاکساری) باشد آب همانجا سرازیر میشود. اگر واقعاً به آب رحمت نیاز داری، برو فروتنی پیشه کن و سپس شراب رحمت را درکش و مست شو.
حافظ هم میگوید: به پای معشوق به گریه و زاری افتادهام به این امید که مرا یاری کند.
تا زمانی که از می و میخانه نام و اثری باشد، سَر ما خاکسار و مطیع فرمان پیر مغان خواهد بود.
ای شهنشاه بلند اختر خدا را همتی **** تا ببوسم همچو اختر خاک ایوان شما (غزل 12)
ای پادشاه دارای اقبال بلند به خاطر خدا لطفی کن تا همچون ستاره آسمانی خاک ایوان را ببوسم.
به حاجب درِ خلوتسرای خاص بگو **** فلان ز گوشهنشینان خاک درگه ماست (غزل 23)
به دربان و پردهدار خاص بگو که حافظ را از درگاه نَرانند که او از عزلتنشینان و پیوسته ملازمان درگاه ماست.
اشک چشمم از خاک درگاه تو بسی منّت دارد. خاک درگاهی نیست که زیر بار منّت اشک چشمم نباشد، چون برای تو بر در هر آستانی تذلّل و افتادگی کرده است.
آنگاه حافظ پیش مردم گرامی میشود که بر خاک درگاه تو روی نیاز و بیچارگی نهد.
آفرین بر همّت بلند او که از تمام دنیا و آخرت فقط خاکساری سر کوی تو را برگزید و همچون توتیا آن را بر چشم خود کشید.