مقام ریاضت
1. اشاراتی به معانی
ریاضت: رام کردن، مهار نمودن، تمرین و ورزش، مطیع گردانیدن، تحمّل رنج برای تهذیب.
مِضمار: جای ریاضت دادن
2. اشاراتی از احادیث
1- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «آفت ریاضت، غلبه عادت است.» (غررالحکم 3/104)
2- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «آبستنی ریاضت، در خواندن حکمت (علم راست و درست) و غلبه بر عادتهای ناپسند است.» (غررالحکم 5/126)
3- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «ریاضت سود نمیدهد مگر در نفس شخص بیدار.» (غررالحکم 6/431)
4- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «قسم به خداوند، به قسمی که فقط اراده حق را از آن استثناء میکنم آنچنان نفس خویش را به ریاضت وادارم که به یک قرص نان زمانی که برای خوردن یابد شاد شود و به جای خورش به نمک قناعت کند و کاسه چشمم را در گریههای شب و روز قرار دهم تا چون چشمهای که آبش فرو رفته اشکی در آن نماند.» (نهجالبلاغه نامه 45)
5- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «نفسم را به پرهیزگاری ریاضت میدهم تا با امنیّت وارد روزِ خوف اکبر گردد و در اطراف لغزشگاه ثابت بماند.» (نهجالبلاغه نامه 45)
6- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «بدانید که امروز روز ریاضت است و فردا مسابقت.» (نهجالبلاغه خطبه 83)
7- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «(بندگانی) آنان را رها کردند تا ریاضت کشند مانند اسبانِ مسابقت و بر یکدیگر پیشی جویند در اندیشیدن و جستن نور معرفت.»(نهجالبلاغه خطبه 83)
8- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «هر که دائم دارد ریاضت نفس خود را، سود یابد.» (غررالحکم 5/270)
3. نکتهها
* ریاضت نفس از اهمّ شرایط سلوک است که بدون آن طیّ منازل و مراحل نمیشود و اگر کسی آن را نداشته و ادعای رسیدن به صعود منازل معنوی کرده باشد در واقع ادعایی پوچ است. برای رفع حجابها چارهای جز ریاضت کشیدن نمیباشد.
* نفس، قوایی دارد که کشش آن به جهل و امّارگی است و عادت به ریاضت سبب میشود کمکم این قوای حیوانی و طبیعی رام شود و مسخّر قوای روحانی و جنود عقل گردد. این مهار کردن، با تربیت و تمرین تحقق میپذیرد تا کمکم طایر خیال را تحت جنود عقل قدسی حبس کند و آن را نگه بدارد و صرف ذکر یا دعا بدون قواعد و قوانینی که اساتید اخلاق و عرفان میگویند که باید پیاده شود، تأثیر چندانی ندارد.
* طبیعت آن است که میل به مشتهیات از مأکول و ملبوس و مشروب و مرکوب و … دارد و از آنطرف از کارهای شاقّه و سخت، در پرهیز است. پس بهوسیله ریاضت باید نفس را به تعادل رساند تا رام شود.
در تعریف ریاضت گفتهاند رام کردن ستور باشد به منع او از آنچه قصد کند از حرکات غیر مطلوب و ملکه گردانیدن او را اطاعت صاحب خویش در آنچه او را بر آن از مطالب خویش دارد. (اوصاف الاشراف ص 35)
به حدّ متوسط رسانیدن خواهشها، برای سالک ممدوح و به صواب است و در این باره از افراط و تفریط پرهیز کند که مبادا در طیّ طریق به قهقراء برگردد و یا جفتک بزند و نفس صاحب خود را لگد بزند.
از این جهت نحوه قواعد ریاضت نباید اختراعی و از پیش خودش باشد چرا که؛
نفس را نهصد سر است و هر سری **** از فراز عرش تا تحت الثری
* از نسخههای اساتید اهل معرفت برای سالکان، آوردن صفتی است که ضدّ آن صفت ناپسند میباشد؛ یعنی نفس را عادت دهد و ملزم کند تا یواش یواش برایش عادت شود، گرچه سخت است. چون آشنایی پیشرفت کند لازمهاش آن است که ترک رذیله برای او آسان و التزام به فضیله برای او عادت گردد. لذا گفته شده که ممارست برای رسیدن به مطلوب باید در صفحه ذهن سالک باشد که سیر الی الله میکند.
* خداوند در سوره عنکبوت آیه 69 فرمود: «هر کس که در راه ما مجاهده کند هر آینه او را به راههای خود هدایت میکنیم.»
این میزان در ریاضت حقانی است که حتماً بر مبنای تمرینهایی که قرآن و اولیای برجسته الهی فرمودهاند مقتضی را ایجاب کنند تا فعل جنبه حُسن را به خود بگیرد و فاعل افاضه در قابل کند. چون نفس، امارگی دارد اگر ریاضت بر مبنای عقل قدسی عارفان الهی نباشد لازمه این ریاضت در دراز مدّت بروز بعضی افکار و افعالی است که منطبق بر حق نمیشود.
* گفتهاند درختی را که تازگی در زمین کاشتهاند و رشد کرده در آوردن و قطع آن راحت است و درختی که سالهاست ریشه دوانیده، کاری بسیار سخت است که آن را از زمین بیرون آورد. بر همین مبنا اگر در ریاضت به صفتی که تازه باشد مهار کردن و تربیت آن آسان است امّا اگر سی سال صفتی ملکه او شده باشد کار آسانی نیست بلکه چیزی همانند معجزه و کرامت اولیای کمّل میخواهد تا قطع شود.
* کار هر کس نیست که از کثرت به وحدت در آید بدون زحمت و تلاش، زمان میبرد، استاد حاذق لازم است و کوشش بیدریغ و مستمر؛ تا کمکم از غبار کثرات خارج شود و به نسیم وحدت نائل آید. چون هر علقهای را قطع کردن، صعب است و از عالم طبع در آمدن دشوار میباشد لذا علقه هر کثرتی را تقطیع و پاره کردن، جهاد اکبر میخواهد.
* یکی از دقائق کسانی که سالها طی این طریق کردند با ذکر و فکر و ریاضت و توسل و به بعضی مقامات رسیدند ولیکن اینان که به کمالاتی رسیدند امّا در مواقع امتحانات، رسوبات گذشته، خود را نشان میدهد و کار او را مشکل میسازد و اگر خدایناکرده، راه را برای رسوبات باز کند، همان صفت میخواهد نموّ کند و رشد نماید. این از مسائل دقیقی است که نباید بر سالکان اهل طریقت پنهان بماند.
* دیگر از مسائلی که اهل ریاضت باید بدان التفات داشته باشند اینکه اگر عنایت حق و توجّهات خاصّه اولیای الهی نباشد تکیه بر تلاش و جدّ و جهدِ صرف نمیتواند فاتح باشد؛ و چهبسا موجب فخر و عُجب شود. پس مرتاض اهل حقیقت نباید آنی از چتر عنایات خاصّه، بیرون برود.
این همه گفتیم، لیک اندر بسیج **** بی عنایات خدا هیچیم هیچ
بی عنایات حق و خاصانِ حق **** گر مَلک باشد سیاهستش ورق (مثنوی 1/1879-1878)
* به تجربه ثابت شده اکثر کسانی که یا مزاجشان معتدل نیست یا زود رنجند و بهعبارتدیگر ظرفشان کوچک است اینان از راه ریاضت کشیدن بازمیمانند و تحمّل فشارها و سختیها و مهار نمودن را ندارند. چون در دست و پنجه نرم کردن جنود عقل و جنود جهل، بار کشی و مظروف بیشتر از ظرف میشود و خرابی به بار میآورد.
* آنچه بزرگان اهل معرفت ریاضات چشم، گوش، فکر، پا، دست، فرج، شکم، بینیازی، جوع، صمت و … میدادند، همه فرمولها و قواعدی که متذکّر میشدند برای حبس نفس از خواهشها بود با اینکه نفس میل داشته است؛ یعنی نفس میل دارد حرف بزند و پُرگویی کند و لغو بگوید و سکوت، نقیضِ اوست. پس سبب میگردد که نفس باز داشته شود و حبس گردد از میل به پُرگویی.
* بسیار شنیده شده که مدعیانی ریاضاتی مشقّت آور به سالکان سادهلوح دادند و نتوانستند آنها را به جایی برسانند مگر آنکه آنان را از حال اعتدال خارج کردند. از لوازم طریق، استاد حاذق است لذا بنای عرفای عظام و راه رفته از اوّل این بود که این راه نتیجهاش بسیار شیرین است و زود به مقصد میرسد امّا میان بُر است و راه میان بُر اگرچه نزدیک است امّا کوه و دشت و درخت و سربالایی تند و سرازیریها دارد و خطر در سر راه است؛ اگر از این راه نیایید بهتر است چون احتمال بریدن و خسته شدن و نکشیدن در سالک میدادند و بر همین مبنا استاد ما عارف بالله آقای کشمیری رحمتالله علیه گاهی میفرمودند: شما تنبل هستید، باید همانند مرتاضها زحمت بکشید.
* امروزه بسیاری از مردم به رژیم غذایی که نوعی ریاضت جسمانی است روی آوردند و در این باره از ورزش کردن، کم خوردن، تقلیل مرتبه تغذیه، کم نمودن حجم غذا، روی آوردن به غذاهای کم کالری و ترک شیرینیجات و خوراکیهای دارای نشاسته و قند فراوان مینمایند. همه این ریاضات برای جسم است امّا همین مردم را میبینید که هیچ در این فکر نیستند که نفس را ریاضت بدهند و تغذیه روحی را بالا ببرند و ترک رذیله کنند تا انسانی متعادل و موزون و شریف گردیده و موردنظر حق واقع شوند.
* نکتهای که حکمای الهی و اهلفن فرمودند اینکه قوای انسانی تا چهلسالگی دارای رشد و کمال است و از آن به بعد پیر میشود. اگر آن وقت بخواهد وارد ریاضات شود احتمال موفقیت این کار، کم است. چون قوا در سنین بالا به تحلیل رفته و تحمّل مشقت و رنج و کمخوابی و کم خوری و … را ندارد.
در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است **** و رنه هر گبری به پیری میشود پرهیزگار
هرچه رذیله ریشه دوانده باشد بریدن و از بین بردن آن در کهولت و بالای چهلسالگی سخت میشود به قول سعدی، «عمر آدمی، چو شصت آمد نشست آمد.»
* متأسفانه در بعضی سلاسل چنین میپندارند که وقتی دوره ریاضت تمام شده انسان به جایی میرسد که لزوم ندارد بعضی واجبات مثل نماز را بیاورد؛ و بعضی منهیّات که برای عموم است کسی که ریاضت کشیده دیگر مثلاً از دیدن یک دختر زیبا لذّت نمیبرد و نگاه که منهی است برای او اشکالی ندارد. این از خدعههای نفس است که با این توهّم، واجب و حرام عنوانش عوض نمیشود.
ناقص، در هر مرحله باشد ناقص است و کامل، از نظر اهتمام به فرائض از همه جلوتر است و با ولع و طرب و میل آنها را به جا میآورد و از نظر التفات به ترک محرّمات، به جایی رسیدهاند که این مسئله برایشان ملکه شده است. لذا بین کامل و ناقص باید فرق گذاشته شود و نباید کسی که به عنایت، کامل نشده و از امراض روحانی نجات پیدا نکرده با صرف چند اربعین ریاضت، خود را با کارهای کاملان قیاس کند.
در مثنوی دفتر اوّل 1613-1603 این مسئله را مطرح میکند که اگر صاحب دلی آشکارا زهری کشنده بخورد و به او ضرر و زیان نرساند نباید ناقصی که ناتوان و تازه به راه افتاده و دچار تب است و دلش به تعلّقات دنیوی وابسته است همانند او را انجام دهد و این قیاس باطل است. چون انسان در معرض آفات است و در باطن، نمرود زمان ابراهیم در نفس امّاره وجود دارد ولی بالقوه است و صرف ریاضتی دلیل نمیباشد که آتش نفسانیّات گُل نکند.
دست ناقص، دست شیطان است و دیو **** ز آنکه اندر دامِ تکلیف است و ریو
یعنی دست انسان ناقص بهمنزله دست شیطان و دیو است، زیرا در دام تکلیف و حیلههای نفس امّاره است. اگر طاعتی میکند به عشق انجام نمیدهد اگر زهدی میورزد در او ایجاد عُجب و غرور میکند؛ و این، دلیل نیست بر این که از نفس گذشته است.
* بدان که ریاضت، درد دارد و سخت است و نیش آن کم نیست. اگر کسی بخواهد مرد الهی شود باید نفس کافر خود با استقامت و تحمّل نیش آن، نفس کافر خود را منطبق کند و بسازد. افرادی مانند مولانا ریاضت را تعبیر به درد نیش و لازمه آن را، صبر بر آن گفتهاند.
ای برادر صبر کن بر درد نیش **** تا رهی از نیشِ نفسِ گبر خویش (مثنوی 1/3002)
* چون نفس حالت تلوّن دارد و در هر ریاضتی به هر رذیله و عضوی باید در محدوده همان گام برداشت و مجاهده کرد از این جهت جهاد اکبر بدان گفتهاند که سخت و طاقت فرساست.
چهبسا زاهدی در لباس زهد فریفته شود و عابدی در نوع عبادت و عالمی به محفوظات و اصطلاحات و … و هرکدام و دستهای ریاضت آنکه مهار کردن نفس در آن موضوع است باید طبق دستورالعملهای اساتید عرفان پیاده کرد. پس تهذیب عمل و کشاندن نفس را به تعادل مطلوب و رضایت حق کاری است که با توسل و عنایت تحقق میپذیرد.
* ای خُنک آن کو جهادی میکند **** بر بدن زجری و دادی میکند
تا ز رنج آن جهانی وا رهد **** بر خود این رنج عبادت مینهد (مثنوی 2/2474-2473)
جهد کن تا میتوانی ای کیا **** در طریق انبیاء و اولیاء
کافرم من گر زیانی کرد کس **** در ره ایمان و طاعت یک نفس (مثنوی 1/977-975)
* از اصطلاحات اهل معرفت این است که گویند طبیعت نفس را با قیچی ریاضت میتوان لاغر کرد. برای بریدن پارچه قیچی لازم است همینطور برای بریدن اضافات دنیوی و علایق نفسانی، قیچیِ ریاضت لازم است.
* همچو آهن ز آهنی، بیرنگ شو **** در ریاضت، آینه بیرنگ شو (مثنوی 1/3459)
یعنی سالک مانند آهن است، پس در کوره ریاضت، آنچه زنگار نفسانی، وجود دارد را محو کند تا به مقام آینه برسد؛ یعنی بر وجود آهنیِ خود صیقل بزند که نفس برّاق و صاف شود و این کوره ریاضت میخواهد و بس.
* در ریاضت ابتدا صبر و در نهایت استقامت لازم است تا با این حربه، نفس امّاره را منحنی و خمیده ساخت. اگر بگوییم در ریاضت، تازیانهای لازم است آن استقامت میباشد تا نفس امّاره کمکم منقاد شود. گفته شده که نفس مانند افراد فرومایه و عاصی است که باید به ضرب نیزه و چوب درست شوند و به راه آیند؛ یعنی به ضرب تازیانهٔ ریاضت، نفس امّاره که دائم در حال بدی کردن است راست گردد و به صواب گرایش پیدا کند و متعادل شود.
* اگر در ریاضت، انسان مشقّتی میکشد و پرهیزهایی میکند و رژیمی میگیرد تا از چاقی رهایی یابد، همه در راستای این موضوع است که روح از رنج پلیدی و رذایل نجات پیدا کند.
پس ریاضت را به جان شو مشتری **** چون سپردی تن به خدمت، جان بَری
یعنی سالک باید با دل، خواهان ریاضت شود. چون جسم در خدمت روح قرار میگیرد روح از رذیلهها نجات پیدا میکند. ای کامروا! اگر ریاضتی بیاختیار به تو روی آورد سر تسلیم فرود آور و شکر کن که آن موجب سیادت میشود. هرگاه حقتعالی چنین ریاضتی به تو داد شکر را به جای آور که به اختیار خودت انتخاب نکردی، بلکه خواست او بوده که تو را به ریاضت واداشت. (مثنوی 3/3398-3396) برای همین است که گفتهاند یک ریاضت اجباری است و اختیاری از بنده نیست به خواست خداوند سالک وارد کارزار و مجاهده میشود. ولی اختیاری آن است که با قاعده و اراده دنبال میکند و از استاد دستورالعمل میگیرد وارد کار ریاضتی میشود. مردن تن در ریاضت، زندگی است رنج این تن، روح را پایندگی است (3/2365)
این ریاضتهای درویشان چراست؟ **** کآن بلا بر تن، بقای جانهاست (3/3349)
نظر مثنوی معنوی بر این است: رعایت زهد و پرهیزگاری، ترک محرّمات و عمل به واجبات، قانع بودن، مراعات غذاها و شهوت چشم و فرج و گوش و … همه در تزکیه روح، لازم و ضروری است و سبب بقاء و پایندگی انسان میشود. پس صیانت از هرگونه شهوات (خواستههای) منفی و مضرّ و موافق نفس امّاره، خود ریاضت است و سالک به حیات حقیقی میرسد.
* تمثیلی زده شده که در بیان احوال طالبان و سالکان خام و مبتدی است که هنوز به آتش ریاضت و طاعت پخته نشدهاند؛ و همینکه با آن آتش روبهرو میشوند صبر نمیآورند و خواهند که از آن بگریزند. امّا هادی لایق و راهنمای صادق آنان را به ادامه سلوک و تحمّل ریاضات ترغیب میکند تا به درجه کمال پختگی و نضج روحی واصل شوند. کدبانویی داخل دیگ پُر جوش، مقداری نخود ریخته بود تا غذایی لذیذ طبخ کند. نخودها با زبان حال از آتش و آب جوش مینالیدند، امّا آن بانو به ایشان دلداری میداد که اگر این حرارت را تحمّل کنید وجودِ خامتان پخته میشود و آنگاه بر سر خوانِ انسانها نهاده میشوید و پس از خورده شدن به مرتبه جان انسان تعالی مییابید. (شرح مثنوی زمانی 3/1063)
همینکه نخود بر حکمت جوش و پختگی خود واقف شد با زبان حال به آن زن گفت: ای بانو! حال که چنین است، من با خشنودی کامل، بهخوبی خواهم جوشید و تو نیز مرا در این جوشیدن حقیقتاً یاری کن. از آن رو که تو ای بانو! در این جوشش سازنده و قوام دهندهٔ منی، با کفگیر مرا بزن که خوب میزنی! همینطور انسان بهوسیله ضربات ریاضت و عبادت، به کمال پختگی روحی میرسد و به قُرب حق واصل میشود. (شرح مثنوی زمانی 3/1073، 1063)
* مرحوم عاشقِ محبّ کربلایی احمد تهرانی میفرمود: «یکی از مردان نیک روزگار را در عالم معنا مشاهده کردم که بسیار ناراحت بود. از او پرسیدم تو که در دنیا برای خداوند چیزی کم نگذاشتی، پس نگرانیات از چیست؟ او سری تکان داد و گفت: در دنیا هر چه بلا بر سرم نازل میشد، آنها را با دعا و صدقه برطرف میکردم، ولی اکنون که باید نتیجه و بهره آن را ببرم، ناکام ماندهام.»
بعد ایشان میفرمود: «به هر مقدار که در دنیا فشار و ریاضت را تحمّل کنی به همان اندازه هم به تو یقین و توحید میدهند، نه بیشتر و نه کمتر.» (گلستان کشمیری ص 145)
* در سوره انشراح آیه 5 خداوند فرمود: «همانا با هر سختی آسانی است.» ریاضت یعنی عُسر که وعده پروردگار است که همراهش یا بعدش یسر و آسانی به دست میآید. فقط انسان در این راستا نباید نومید شود.
یُسر با عُسر هین آیس مباش **** راه داری زین ممات اندر معاش (مثنوی 5/361)
به هوش باش! مبادا ناامید شوی که آسانی با سختی همراه است فقط بدان که ریاضت و ترک حظوظ و شهوات نفسانی بهمنزله مرگ است ولی انسان به حیات واقعی میرسد.
* اگر خر نفس را با طاعت و ریاضت و ذکر حق مشغول نکنی او تو را به خودش مشغول میکند. پس، پیش از آنکه نفس امّاره بر پشت تو بار گناه و عصیان نهد تو بار طاعت را بر پشتش بنه. خری که میجهد و جفتک میاندازد، زود باری، بر پشتش بگذار. پیش از آنکه او باری بر تو نهد. (شرح زمانی 5/383) قبل از آنکه اخلاق و تقوا و اعتقاد تو از دستت برود و آتش شهوات تو را بسوزاند همّت بنه و به طرف مهار کردن نفس با دستورالعملهای اهل عرفان برو که تو را از وقوع در آتشها نجات بدهد؛ و قواعدی که میگویند، آنها را پیاده کن.
نانِ جو حقّاً حرام است و فسوس **** نفس را در پیش نِه، نانِ سبوس (مثنوی 5/3488)
یعنی نفس امّاره را باید ریاضت بدهی. گاهی نان جو نیز برای او حرام است باید نان سبوس فراهم کنی به او بدهی، یعنی نباید خواستههای او را برآوری و بر خلاف میل او کار را انجام بده تا او را مهار کنی.