مقام ساجدین
1. اشاراتی به معانی
سجده: فروتنی، پیشانی بر زمین نهادن سجاد: بسیار سجده کننده ساجد: سجده کننده
مَسجود: سجده شده، کسی که بر او سجده کنند
2. اشاراتی از قرآن
1- سیماهُم فی وُجوهِهِم مِن أثرِ السُجود: (همراهان پیامبر) نشانه ایمان آنان در چهرههایشان از اثر سجود نمایان است. (فتح: 29)
2- و إذ قُلنا لِلملائکة إسجدوا لِآدَمَ فَسَجَدوا إلّا إبلیس قال أاسجِدُ لِمَن خَلَقتَ طیناً: یاد کن آنگاه که بر فرشتگان گفتیم برای آدم فروتنی کنید پس سجده کردند جز ابلیس که گفت: «آیا برای کسی فروتنی کنم که از گل آفریدی؟»(اسراء:61)
3- و لله یَسجُد مَن فی السَّمواتِ وَ الارضِ طوعاً و کرهاً: هر که در آسمانها و زمین است و سایههایشان خواه ناخواه سپیدهدمان و دیرگاه عصرها خدای را سجده میبرند. (رعد: 15)
3- یتلون آیات الله آناء اللّیل وَ هُم یَسجُدون: بعضی اهل کتاب درستکارند که در طول شب آیات خداوند را تلاوت میکنند، درحالی که سر به سجده دارند. (آلعمران: 113)
4- و مِن اللیل فَسبِّحهُ وَ إدبار السّجود: و در پاسی از شب و به دنبال سجدهها نیز او را به پاکی بستای. (ق: 40)
3. اشاراتی از احادیث
1- علی علیهالسلام: «(بنده را) به خدای سبحان نزدیک نکند مگر سجود و رکوع بسیار.» (غررالحکم ح 10888)
2- پیامبر صلیالله علیه و آله: «اگر میخواهی خداوند تو را با من محشور فرماید، در پیشگاه خدای واحد قهار سجده طولانی کن.» (بحارالانوار 85/164)
3- امام باقر علیهالسلام: «در محل سجود پدرم آثاری برآمده بود سالی دو بار و هر بار پنج پینه میبرید.» (علل الشرایع ص 233)
4- امام صادق علیهالسلام: «سجده کردن بر تربت حسین علیهالسلام حجابهای هفتگانه را از هم میدرد.» (بحارالانوار 85/153)
5- امام صادق علیهالسلام: «سجده یعنی خضوع در برابر خداوند عزوجل … و کسی که سجده میکند و در حال سجده خدای متعال را میپرستند… چون سجده تواضع و خضوع در برابر خداوند عزوجل را بیشتر میرساند.» (علل الشرایع 341)
6- پیامبر صلیالله علیه و آله: «زمینی که مؤمن بر آن سجده میکند نورش تا آسمان بالا میرود.» (مستدرک الوسائل 4/485)
7- پیامبر صلیالله علیه و آله: «چون بندهای برای خدا سجدهای بگذارد، خداوند جایگاه سجودش را تا عمق زمین هفتم پاک میگرداند.» (کنز العمال ح 9009)
8- امام صادق علیهالسلام: «سجود، منتهای عبادت فرزندان آدم است.» (الدعوات ص 33)
4. نکتهها
* سجود جسمانی، عبارت از این است که قسمتهایی از صورت بر خاک گذاشته شود و نهادن کف دستها و نوک پاها و زانوها به زمین، با خشوع قلب و نیت خالص؛ اما سجود روحی، خالی کردن دل است از امور فانی و روی آوردن با تمام وجود به آنچه ماندنی است و برکندن لباس کبر و غرور و بریدن علایق دنیوی و آراسته شدن به خلقوخوی های پیامبر صلیالله علیه و آله (غررالحکم، ح 2210-2211)
* وقتی از امیرالمؤمنین علیهالسلام از معنای سجود سؤال شد، فرمود: «معنایش این است که مرا از خاک آفریدی و سر برداشتن از سجود معنایش این است که مرا از خاک بیرون آوردی و سجده دوم یعنی مرا به خاک برمیگردانی و سر برداشتن از سجده دوم یعنی بار دیگر مرا از خاک بیرون میآوری و جمله «سبحان ربی الاعلی» یعنی پاک و منزه دانستن خدا و «ربّی» یعنی آفریدگار من و «اعلی» یعنی بر فراز آسمانهای خود جای دارد به طوری که بندگان همه زیر دست او و مقهور عزت و شکوه اویند و اوست که همگان را تدبیر میکند و هر عروجی بهسوی اوست.» (بحارالانوار، 85/139)
* بدان ای عزیز که عرفاء عظام در توحید افعالی بنده نسبت به حقتعالی، سجده کردن را از افعال ممتاز و یگانه در عبادات جسمیه و روحانیه میدانند، لذا میبینیم در اول خلقت انسان، خداوند حضرت آدم را بهعنوان مسجود ابلیس قرار داد و او سجده نکرد؛ لذا مطرود و ملعون واقع شد.
* چون آدم از خاک خلق شده، پس نظر نمودن به محل سجود که از خاک است و خاک زیربنای خلقت انسان است، ممدوح و موردنظر است. چون ساجد با حقیقت مشغول سجده میشود، در واقع ترک خودخواهی میکند و نهایت انکسار خود را نشان میدهد.
* البته نباید در حالت سجود فکرش به جایی دیگر برود و غافل از این حالت گردد که در این رفتن ذهن به جای دیگر، فقط جوارح در حال سجدهاند؛ پس حقیقت سجده مسمّی پیدا نمیکند. چون که در حالت سجده، دارد تنزیه حق میکند و او را پروردگار خود میخوانَد، حمد او مینماید و او را اعلی میداند ولیکن ذهنش در بازار و بانک و سینماست.
* باید جوارح و قلب با هم هماهنگ باشند تا حقیقت سجود مصداق واقعی پیدا کند و با این سیره به مرتبه بندگان مخلص میپیوندد.
* جمعی، از پیامبر صلیالله علیه و آله خواستند که از طرف خدا بهشت را برای آنها تضمین کند؛ فرمود: «با این شرط که مرا به طول سجده یاری کنید» و آنان پذیرفتند. پیامبر صلیالله علیه و آله هم بهشت را برای آنها تضمین فرمود. (اسرار الصلاه ص 426)
* در سوره حج آیه 77 خداوند فرمود: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! رکوع و سجود به جا آورید و پروردگارتان را بپرستید و کار خیر انجام دهید باشد که رستگار شوید.»
پس برای رسیدن به فلاح، از اسبابی که تأثیر کامل دارد سجده است. علت آن هم معلوم بوده که نهایت خضوع و خشوع، مورد رضایت و عامل تقرب است.
* لازمه تقرب، دور شدن از غیر حق است. در حالت سجده، بسیاری از امور ظاهر از نظر انسان پوشیده است، وقتی با حضور باشد فکر هم از رفتن به جای دیگر ممنوع میشود و حضور مصداق پیدا میکند.
* اعراب جاهلی، متکبّر بودند و از خم شدن و به سجده افتادن امتناع میورزیدند. مثلاً کسی که تازیانهاش از بالای حیوانی همانند اسب و استر میافتاد، حاضر نبود پیاده شود و تازیانه را بردارد، این را کسر شأن میدانستند.
خداوند امر به رکوع و سجده نمود تا نفس تکبّری آنها شکسته شود. لذا بعضی اهل معرفت گفتهاند: «قیام برای عبد است که در خدمت ایستاده است و سجود برای حق است چون با انکسار تمام فانی شده است.»
* در عوالی اللئالی 4/114 نقل کرده است که پیامبر صلیالله علیه و آله در سجده میفرمود: «خدایا از کیفر تو به عفوت و از خشم تو به رضایتت و از تو به خودت پناه میبرم.» سه مطلب وجود دارد: توحید افعالی و صفاتی، در آخر هم بنده فانی در او میشود.
* در هر رکعت از نماز، قرائت، قنوت، رکوع و تشهد یکبار تکرار شده، اما در هر رکعت، سجده دو بار تکرار شده است و این دلیل بر اهمیت موضوع است که داریم پیرامون آن اشاره میکنیم. سجود دلالتش در خشوع از رکوع بیشتر است، لذا مرتبه سجده، از رکوع بالاتر است.
«ارباب ذوق و تحقیق، سجود نماز را بلاتشبیه بهمثابه زمین بوسی ملوک دنیا گفتهاند، چنانکه در دنیا ادراک زمین بوسی پادشاهان دنیا، با وجود پستی مرتبه ایشان مسبوق است به امور کثیره و خطرات عظیمه، مثل غایت خوف و خشیت و غایت توجه به پادشاه و عدم التفات به غیر. با وجود این همه خوف و خشیت هم، به یک مرتبه تقبل میسّر نیست، هرگاه باشد که از زیادتی خوف و سطوت پادشاهی ناگاه ترس او را فراگیرد، همچنین سجود مالک الملوک که در نهایت عظمت و جلال و غایت سطوت است.» (شرح مصباح الشریعه ص 120)
* حضرت صادق علیهالسلام به گروهی فرمود: «هیچگاه به طول دادن رکوع و سجود کسی نگاه نکنید، شاید این کار عادت او شده باشد و اگر این کار را ترک کند به وحشت میافتد، ولیکن به راستگویی و امانتداریاش بنگرید.» (علم اخلاق اسلامی 3/442) از این فقره روایات معلوم میشود که بعضی از زاهدین و عابدینِ، خشک بودند که اعتماد مردم بر آنها از طولانی کردن سجده و رکوع آنها بوده، اما در صفات و فضایل، کاستی و نقص داشتند و امام آنها را گوشزد کرد تا گول این عبادت را نخورند. اگر از سجده طولانی کسانی مانند اویس قرن و یا بعضی اولیاء الهی مانند ملّا حسین قلی همدانی و سید علی آقا قاضی و … نوشتهاند، آنان مردان حق و برای حق و متصف به فضایل اخلاقی بودند و امتیاز و شرافت عبادی آنان قابل قیاس با کسی نبوده است.
* در سوره (رعد آیه 15) فرمود: «هرچه در آسمانها و زمین هست به رغبت یا کراهت و همچنین سایههایشان بامداد و شبانگاهان سجده خدا میکنند.»
منظور از سجده آسمان و زمین چیست؟ در جواب گفته شده است: اعمال اجتماعی، به منظور اَغراض است. مثلاً بالانشینی به منظور ریاست، جلو افتادن به منظور آقایی کردن، خم شدن بهمنظور اظهار حقارت و بر زمین افتادن بهمنظور نهایت ذلت. پس به خاک افتادن را سجده گویند. تذلل را هم سجود میگویند. منظور از انجام اعمال، همان غرضها و نتایج آنهاست. برای همین خداوند، قنوت، تسبیح، حمد و سجده را به همه موجودات نسبت میدهد.
پس افتادگی در برابر ساحت عظمت و کبریایی حق، حقیقی است ولی بوسیدن و خم شدن و بر زمین افتادن آدمیان به خاطر اغراض دیگر است و تعظیم از آن فهمیده نمیشود. سجده، اختصاص به آدمیان ندارد بلکه تمام موجودات خدا را سجده میکنند، البته تذلّل موجودات و تعظیم و سجده آنها ذاتی است و به طور رغبت بوده و راهی برای اکراه وجود ندارد. (المیزان 7/437)
پس هر موجودی بهطور قراردادی و غریزی، تسلیم و منقاد بوده و افتادگی دارد و هر کدام به طبع خود عمل میکنند و برای آنها اجلها و غایات است و به جان میپذیرند.
آنها هر قاعدهٔ فیزیکی، شیمیایی و ریاضی حساب شده را تقبّل میکنند و اجراء میشوند و تخلف نمیکنند، چرا که منقاد هستند. پس، از فرمولها تخلف نمیکنند.
* از اویس قرن نقل کردهاند که میگفت: «اگر همه عمر دنیا یک شب بود، همه را به رکوع یا سجده سپری میکردم»
درباره این بیان چنین گفته میشود که همیشه خشوع و خضوع، بهترین حالات بنده نسبت به خالق است. بر خاک ساییدن پیشانی، انسان را فقیر ذاتی جلوه میدهد و هیچ استقلالی برای خود نمیبیند و مستغرق به عبودیت و اظهار بندگی است. ما اگر کمی سجدهمان طول بکشد خسته میشویم ولی اویس لذت میبرد، چون به مقام خاشعین و خاضعین رسیده؛ خود را بیرون نمیبیند که راه به درون نداشته باشد. خویش را دور و تنها نمینگرد بلکه در وصال و قرب میبیند.
به عبارتی دست نوش رب را مربوب (مملوک، پرورده) احساس میکند. عموم مردم نماز را به عنوان رفع تکلیف و عادت بدون لذت انجام میدهند ولی پیامبر صلیالله علیه و آله میفرماید: «نماز نور چشمم میباشد.» (بحارالانوار 79/193)
* محل عبادت را مسجد نامیدند که اسم مکان است از ماده سجود. سجده، کمال خضوع و نهایت تذلل است و در این مکان مناسبت آن بیشتر و نزدیکتر است و اینکه گفتهاند خداوند بعضی از ملائکه را طوری خلق کرده که آنان دائم در حال رکوع یا سجود هستند. معلوم میشود که آنان مستغرق و فانی بوده و تعلل و تکاسل نمیورزند و این فعل عبادی ایشان به عنوان خشوع و خضوع مورد تکریم حق است.
* خداوند در زمانی خاص به بنیاسرائیل فرمود: «به شما گفتیم: بدین شهر (از مناطق شامات) درآیید و از هر کجای آن خواستید فراوان بخورید و سجدهکنان از در بزرگ درآیید و بگویید خداوندا گناهان ما را بریز.» (بقره: 58)
منظور از آیه که میفرماید: حالتِ ورود، سجده باشد این است که با حال خشوع یا خضوع یا حالت منحنی وارد شوید. یا اینکه هنگام ورود، ورودِ ساجد، برای استغفار و عبادت و سجده باشد؛ یعنی روح سجده با شما همراه باشد و الّا معنا ندارد. سجده معهود در نماز، در حالت حرکت و ورود، انجام گیرد. بعضی تعبیر دیگری کردهاند: شکر نعمتها تقاضا دارد که با خشوع و تذلّل انجام گیرد. وقتی در مقام شکر واقع میشود جوارح میتواند با نیت درون، هماهنگ باشد و حالت سجده کاربردش بیشتر از همه اعضاء و جوارح است.
* امام رضا علیهالسلام فرمود: «نزدیکترین چیزی که بنده را به خداوند عزوجل میرساند ساجد بودن است.» (کافی 3/265) حال میخواهد هر نوع سجده باشد که مصداق ساجدیت پیدا کند اعم از سجده نماز، سجده شکر، حالت خشوع و تذلّل که گویای ساجدیت میباشد و…
* امام صادق علیهالسلام در سجده میگفت: «سجد وجهی اللّئیم لوجه ربی الکریم: صورت فرومایهٔ من برای صورت پروردگار کریمم سجده میکند.» (جامع الاحادیث شیعه 5/463)
حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام میفرمود: «الهی عَظُمَ الذنب مِن عَبدِکَ فَلیَحسُنِ العَفوِ مِن عِندِک: پروردگارا بزرگ شد گناه از بنده تو، پس باید گذشت و عفو تو نیز نیکو باشد.» (ارشاد مفید 2/231) آنقدر از خشیت خدا میگریست که محاسنش از اشک چشمش تر میشد.
* موضوعی که در قرآن به طور تواتر به آن اشاره شده است، موضوع «مسجود واقع شدن انسان کامل» است. خداوند به ملائکه فرمود: «همهٔ شما آدم خلیفه من را مسجود قرار دهید و سجده کنید. همه ملائکه سجده کردند مگر ابلیس» (بقره:34)
گفته شده: خلافت مطلق برای انسان کامل است و حضرت آدم، اول انسان کامل و نائب و خلیفه مطلق حق بوده است. پس او مسجود فرشتگان قرار گرفت و این در هیچ موجودی اتفاق نیفتاده است. این فضیلت خاص، سبب شد که فرشتگان برای او خضوع کنند، در واقع آدم همانند کعبه و بهمنزله قبله قرار گرفت زیرا شخصیت او جامع بود.
«آدم به عنوان الگوی نوع انسان و عصاره بشریت مسجود فرشتگان قرار گرفت و بر اثر این مقام، خلافت اختصاص فقط به آدم ندارد. به همین لحاظ دشمنی شیطان نیز اختصاص به آدم ابوالبشر ندارد… کاملترین خلیفه، کسی است که به عنوان صادر اول یا ظاهر اول تجلی مییابد و دیگران در طول آنهایند.» (تسنیم 3/46، 42)
مقصود از قصد سجده، تعظیم حضرت آدم از یک طرف و برتری او بر فرشتگان از طرف دیگر بود.
البته سجده برای آدم، تحیّت بود نه عبادت. اطاعت سجده کردن برای آدم، از باب اینکه آدم مظهر حق بود نه معبود. فرشتگان در آیینه آدم، جمال حق را دیدند و سجده کردند ولی ابلیس، عکس حق را در او ندید. شخصیت حقیقی آدم مسجود ملائکه بود در حالی که شخصیت حقوقی ایشان یعنی مقام انسانی هم بوده است.
صد هزاران بحر و ماهی در وجود سجده آرد پیش آن اکرام و جود (مثنوی 1/26)
* بعضی عرفا گویند: «چون خلافت تا قیامت ادامه دارد، سجده فرشتگان بر خلفای حقیقی حق که مظهر حقاند یعنی خشوع و تذلل در برابر حق. چون ارتباط منوب با نائب، دائمی است، نائب که قطب عالم است همه به دور او میگردند و تعظیم و تکریم میکنند و به طفیلی او روزی میخورند و ارتقاء پیدا میکنند و…»
پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «آتش مواضع سجود انسانی را نمیسوزاند.» (نفحات الالهیه ص 185)
اگر کسی واقعاً مراتب بندگی را رعایت کند ولی به عللی به کیفری دچار شود خداوند، محل سجود را که علامت پرستش است نمیسوزاند. این خود رمزی است که ساجد باید به این نکته پی ببرد و غافل از آن نباشد.
و آن کسان که فاخر و احمق شدند ساجد هر چیز غیر حق شدند
* آنچه در زمین است خاکساری دارند و خضوع. لذا زمین، مسجد اهل ایمان است. با زمین و خاکِ پاک، میتوان نماز خواند؛ و سجود از صاحبان عقل و اهل تکلیف برمیخیزد. «سجود فنای عبد در حق در زمان شهود است به نحوی که از اعضاء و جوارحِ خود، بیخبر شود و رؤیت و شهود حق او را متوجه به غیر نکند.» (فرهنگ اصطلاحات عرفانی سجادی)
اما سجده از غیر انسان تذلل و رام بودن تکوینی است که مطیع و منقاد هستند و هر اراده و حرکت و سکون با مشیت حق تحقق میپذیرد. اینها نوعی شعور خاص درونی دارند که به غریزه جمادی و نباتی و عنصری و طبعی خودشان متحقق میشوند.