وبلاگ

مقام صامتین

1. اشاراتی به معانی

سکوت، مَسکُوت: خاموشی، زبان بند کردن، خاموشی دراز. ساکت: بی سر و صدا

2. اشاراتی از قرآن

1- و اِن تَدعوهم إلی الهُدی لا یَتَّبعوکُم سَواءٌ عَلَیکُم أدَعَوتُموهُم أم أنتُم صامتون: ایشان را به هدایت بخوانید، پیروی نمی‌کنند شما را، یکسان است (تفاوتی نمی‌کند) خواه بخوانید ایشان را یا خاموش باشید. (اعراف: 193)

2- و اسرّوا قولکم اوِ اجهروا به انّهُ علیمٌ بِذاتِ الصُّدور: اگر سخن خود را پنهان دارید یا آشکارش نمایید در حقیقت خداوند به راز دل‌ها آگاه است. (ملک: 13)

3- عالمُ الغیبِ و الشَّهادة الکبیر المُتعال سَواءٌ مِنکُم مَن اَسَرّ القول و مَن جَهَر بِه: خداوند دانای نهان و آشکار بزرگ و بلندمرتبه است برای او کسی از شما سخن خود را نهان کند و کسی که آن را فاش گرداند یکسان است. (رعد: 10- 9)

3. اشاراتی از احادیث

1- پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «خدای، رحمت کند آن بنده را که سخن به خیر بگوید و بهره برد، یا از سخن گفتن بد خاموش ماند و به‌سلامت برهد.» (تحف العقول ص 46)

2- پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «هر که ایمان به خداوند و روزِ قیامت دارد، باید خیر بگوید یا خاموش ماند.» (صحیح مسلم 1/68)

3- علی علیه‌السلام: «چه‌بسا سخنی که پاسخ آن فقط خاموشی است.» (غررالحکم 1/415)

4- امام صادق علیه‌السلام: «سکوت گنجی پُر بار و زینتی برای بردبار و سرپوشی برای نادانی نادان است.» (من لا یحضره الفقیه 4/396)

5- پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «همانا اولیاء الهی خاموشی گزیدند و خاموشی آنان بر تفکر بود.» (بحارالانوار 66/289)

6- علی علیه‌السلام: «خاموش باش و بپوشان (معایب مردم را) تا سالممانی.» (نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید 20/259)

7- امام رضا علیه‌السلام: «همانا خاموشی دری از درهای بهشت است که موجب محبت می‌گردد و دلیل بر خوبی‌ها است.» (مشکاة الانوار ص 443)

8- علی علیه‌السلام: «بسا خاموشی که رساتر از سخن گفتن است.» (غررالحکم 4/69)

9-علی علیه‌السلام: «خاموشی در برابر احمق برترین پاسخ به اوست.» (غررالحکم 1/303)

10-پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «سزاوار نیست جاهل بر نادانی خود ساکت بماند. (در مقام دانایی برآید.)» (کنز العمال 10/238)

4. نکته‌ها

* یکی از ریاضات اهل سلوک، زبان را بند کردن است، یعنی مهر خاموشی بر آن زده و فقط به اندازه ضرورت در اربعین ریاضت سکوت سخن بگوید.

* اکثر گناهان بشر، از زبان اوست که مهار آن، برای نوع بشر بسیار سخت می‌باشد. پیامبر که عقل کل است و هیچ‌چیز بر او پوشیده نبوده، یکی از صفات مبارکش سکوتِ بسیار بود و بدون حاجت سخن نمی‌گفت.

وقتی مردی خدمت پیامبر صلی‌الله علیه و آله رسید و عرض کرد: «یا رسول‌الله چقدر خادم را ببخشم؟» حضرت مدتی سکوت کرده و سپس فرمود: «هر روز هفتاد بار» (اخلاق شبّر ص 200)

این درس است که در مقام جواب هر کس با تأنی و فکر که آن به خاموشی احتیاج دارد، جواب سائل را بدهد.

یکی از مواردی که سالکین به عزلت پناه می‌برند، برای حفظ زبان، در تنهایی به سکوت فرو روند و تمرین کنند تا مهار لسان را به دست بگیرند.

* در خاموشی، نجات خوابیده است و اگر این روش ادامه یابد حکمت نصیب او می‌شود.

انسان یا باید ساکت شود یا سخن گوید آنگاه در سخن، نیکو و مختصر بگوید و الاّ خاموشی افضل بوده و لزوم دارد. آنچه درباره حفظ زبان در روایات وارد شده که یک قسمت یا نصف آن بستگی به افراد دارد، به خاموشی مصداق پیدا می‌کند. لذا امام باقر علیه‌السلام فرمود: «شیعیان ما لال‌اند.» (اخلاق شبّر ص 225 انّ شیعتنا الحرس)

قوّه عقلانی با خاموشی به استراحت می‌پردازد و این آسایش سبب می‌شود تا بهتر فکر کند و با تأنّی و حساب‌شده سخن گوید. اگر سالک سکوت را اختیار می‌کند باید مواظب باشد تا دچار خطورت منفی نشود و خویش را در خاموشی گرفتار و در عجب و بهتر بینی نبیند، یعنی پیش خود بگوید: مردم چقدر حرف می‌زنند و گناه می‌کنند، اما من به خاموشی فرو رفتم و با زبانم گناه نمی‌کنم. پس از مردم بهترم و این از آفات خاموشی است.

* چرا صمت را باید انتخاب کرد؟ چون در بیان و کلام بسیار دیده می‌شود که انسان دچار آفت زبان و بیهوده‌گویی و بی‌نتیجه بودن مطالب و آزردن کسی و عیب‌گویی و دروغ و بهتان و… می‌شود.

لقمان به پسرش فرمود: «پسرم اگر فرض کنی که سخن از نقره است سکوت از طلاست» (اخلاق شبّر ص 225)

لقمان خود حکیم بود و فرمود: «سکوت حکمت است ولی فاعلش کم است.» (همان ص 226) یعنی به‌وسیله سکوت خیلی مسائل را خداوند برایم روشن کرد و به سرّ و حکمت آن پی بردم.

* سکوت درس می‌دهد تا انسان سخنان غیر ضروری را نگوید، اما در بعضی از موارد سکوت نابجاست، مانند بی‌غیرتی، فعل حرام، تحمل خواری، عدم یاری حق و مظلوم و…

از آن طرف امر به «قرب صامتین» شده است، چنانکه رسول اعظم اسلام فرمود: هنگامی‌که بنده‌ای را دیدید که سکوت و زهد در دنیا نصیبش شده به او نزدیک شوید که القاء حکمت می‌کند و خدای تعالی می‌فرماید: «هر کس را حکمت دهند خیر فراوان داده‌اند.» (بقره: 269)

* یکی از اقسام مراقبه: توجه سالک به سکوت خودش می‌باشد که – در چه مرحله‌ای است که اگر ضعیف عمل می‌کند، یعنی مدارج و مراتب خاموشی او آثار کمی دارد و به‌عبارت‌دیگر در ریاضت سکوت به حیص می‌افتد و در فشار قرار می‌گیرد- آیا آثار مثبت آن را دارا است یا نه؟ به خاطر کم‌گویی، گاهی سالک حوصله اطرافیان و مشاغل و بعضی کارهای اهل‌وعیال زندگی خود را ندارد؛ و برای مراعات صامتی خود، افراط در نگفتن می‌کند، حتّی ضروریات را با اشاره و کنایه و رمز بیان می‌دارد و می‌گوید.

و احتمال می‌رود که آنان، از این افراط در خاموشی اذیت شوند و کسانی که خیلی موافق به خودش نیستند و یا اطلاعی از ریاضت او ندارند، به طعنه زدن و شوخی‌های نامنظم بپردازند.

در تمرین این سکوت، سالک می‌خواهد برای همیشه فضول کلام را ترک کند، لذا در پرورش و تربیت این جارحه اهتمام تام روا می‌دارد تا ملکه شود.

البته اگر استاد، تلمیذ را به اذکار قلبیه مشغول بدارد، فشار کمتری در این دوران به او وارد می‌شود.

«سکوت و حفظ زبان از لغو و باطل، از فضایل و کمالات انسانی است، بلکه اختیار زبان را داشتن و این مار سرکش را در تحت اختیار، درآوردن از بزرگ‌ترین هنرمندی‌هاست که کمتر کسی می‌تواند به آن موفق شود. اگر کسی دارای چنین قدرتی شد از آفات و خطرات بسیاری محفوظ ماند.» (شرح حدیث جنود عقل و جهل ص 386)

* استاد ما که رضوان خدا نصیب او باد، حدود ده سال آخر عمر، سکوت اختیار کرده بودند و آن به خاطر ریاضت نبوده بلکه به اراده و مشیت حق صامت بودند.

* مسئله‌ای که علمای اخلاق طرح کرده‌اند، این است که خداوند بیان را به انسان عطا کرده و حضرت موسی کلیم‌الله بوده، آیا سکوت بهتر است یا سخن گفتن؟ در جواب گوییم: پیامبر صلی‌الله علیه و آله به اباذر فرمود: «گفتار خوب بهتر از سکوت و سکوت بهتر از گفتار شرّ، واگذار زیادی کلام را و بس است تو را از سخن، آنچه تو را به حاجت برساند.» (شرح حدیث جنود عقل و جهل ص 392) چون کنترل در کلام نیست، در این بین کلام از صواب بدر می‌رود، پس سکوت افضل است.

به قول یکی از علمای اخلاق، «سبب نجات و هلاکت انسان تکلّم و خاموشی است». پس سالک باید یک میزانی داشته باشد تا با آن یا سخن گوید یا سکوت را انتخاب کند.

یعنی وقتی سالک حدود کلام مفید را از غیرمفید، دانسته و فواید سکوت و آثار آن را بداند، آن‌وقت اگر سخن گوید عبادت بوده و اگر خاموش هم باشد عبادت است.

* گاهی در توبیخ و معاتبه، کلامی که بی‌مورد و ناصواب بود، باید عضو را به کیفر رساند. یکی از عقوبت‌های آن سکوت است؛ یعنی زبان را بند کرده تا به تعادل کشیده شود. علمای اخلاق که موارد بسیاری از آفات سخن را نوشته‌اند در مداوا و ترمیم آن آفات گفته‌اند: «در درجه اول سکوت باید کرد که ضد همه است.»

زبان سرمایه است هم می‌تواند موجب خوشبختی شود و هم بدبختی. زبان دام است تا چه چیزی را صید کند، حلال یا حرام را،‌ اما صمت خوشبختی و حلال آورد است.

اگر در ریاضت صمت، موفق شود کم‌کم به کم‌گویی و ترک کلام بی‌فایده عادت می‌کند؛ وقتی دوران خاموشی را به دستور استاد حاذق پیمود، به این نتیجه می‌رسد که فکر جمع می‌شود و صاحب وقار می‌گردد و فارغ از برای فکر و ذکر می‌گردد و به عافیت می‌رسد. لذا پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «سالم کسی است که سکوت را شعار خود سازد و هلاک کسی است که به سخن باطل فرو رود.» (معراج السعاده 2/587)

چو در بسته باشد چه داند کسی **** که گوهرفروش است یا پیله‌ور

* یکی از آداب زیارت آن است که ادب محض باشد وقتی زیارت می‌خواند با تأدب و فروتنی بخواند و الّا ساکت و فاکر باشد. امام صادق علیه‌السلام فرمود: «هرگاه زیارت کردید حضرت حسین علیه‌السلام را ملازمت کنید سکوت را مگر از خیر.» (مفاتیح‌الجنان ص 420) لقمان به فرزندش فرمود: «فرزندم چه‌بسا که من، در اثر گفتار پشیمان شده‌ام اما به خاطر سکوت افسوس نخورده‌ام» (نقطه‌های آغاز ص 130)

سخن گرچه هر لحظه دلکش‌تر است **** چه بینی خموشی، از آن بهتر است

درِ فتنه بستن، دهان بستن است **** که گیتی، به نیک و بد آبستن است

پشیمان ز گفتار دیدم بسی **** پشیمان نگشت از خموشی کسی

صدف زان سبب گشت جوهرفروش **** که از پای تا سر همه گشت گوش

* اعتراضی که بر اهل سلوک زده می‌شود که: مثلاً اینان امر به معروف نمی‌نمایند، با ستمگر مبارزه نمی‌کنند، اهل درگیری و مجادله و بحث و مناظره نیستند، به زهد و دوری از اهل دنیا مشغول‌اند، لذا مقهور و مغلوب می‌شوند و…

در جواب می‌گوییم که: هر مسئله‌ای برای موضوع خاص حکمی دارد و نباید همه چیز را با یکدیگر ممزوج و مخلوط کرد. بلکه خاموشی شیوه آنان می‌شود که ترک فضول کلام کنند و به اندازه ضرورت و مفید سخن گویند نه اینکه نعوذبالله غیرت ممدوح را ترک کنند و چیزی نگویند؛ و نه طرفدار علی علیه‌السلام باشند و نه معاویه، مانند بعضی زهاد بی‌معرفت و ولایت که در زمان حضرت پیدا شده بودند و به کنجی رفتند و به خیال خودشان سالم ماندند!

بله آنچه در برخی کتب در شرح احوال کسانی که سکوت مطلق را اختیار کرده‌اند که برای توبیخ نفس از مردم کناره می‌گرفتند و سنگ در دهان می‌گذاشتند که صحبت نکنند، مبادا که گناه زبان کنند و برای تفهیم دیگران با اشاره صحبت می‌کردند؛ و امثال این‌ها، در طول تاریخ عده آنان قلیل و بدون استاد صاحب‌نفس بودند که ما هم کسی را مشاهده کردیم که با اشاره حرف می‌زد، درحالی‌که اصلاً استاد عارف ندیده بود، اما آن‌هایی که این کار را می‌کردند و برای آن‌ها میزانی بوده است از آن بهره‌ها بردند.

* «میزان»، دستور استاد عارفی است که آشنا به متون مسائل دین و نفس باشد.

پیر را بگزین که بی‌پیر این سفر **** هست بس پرآفت و خوف و خطر (مثنوی 1/2943)

گفته‌های اولیا نرم و درشت **** تن مپوشان زآنکه دینت راست پشت (مثنوی 1/2055)

در سوره اعراف آیه 154 فرمود: «چون غضب از موسی فرو نشست الواح تورات را گرفت» کلمه – سَکتَ –را در آیه به معنی سکوت، تفسیر کردند، زیرا سکوت مقابل نطق از مقوله کلام است و بعضی گفته‌اند: سکوت، خلجان قلب است. لکن سکوت هر چیزی به حسب خودش می‌باشد، سکوت از کلام، ترک نطق است و سکوت غضب، فرو نشستن آثار و آتش آن است پس سکوت به معنی خاموشی است. (اطیب البیان 5/469)

* گاهی عذاب خداوند به بعضی قوم‌ها و افراد به خاطر خاموشی بوده یعنی ترک نهی از منکر یا معاشرت با اهل گناه که خود به خود ظلم به نفس خود می‌کردند.

وقتی قوم شعیب پیامبر به سبب گناه عذاب شدند، شعیب گفت: «خدایا بدان را عذاب کردی، چرا خوبان را با آن‌ها عذاب نمودی؟» خداوند فرمود: «از جهت سکوت و مداهنه با کفار»

بعد از زمان پیامبر صلی‌الله علیه و آله عده‌ای با خلیفه اول بیعت نکردند؛ ولیکن علی را هم یاری ننمودند و همین سکوت، باعث ارتداد آن‌ها شد. (اطیب البیان 6/13)

بله بعضی مردمان هستند که مصداق آیه 193 سوره اعراف هستند که خداوند فرمود: «آن‌ها را به راه هدایت فراخوانید از شما پیروی نمی‌کنند چه آن‌ها را بخوانید یا خاموش بمانید.»

یعنی: بر سیه‌دل چه سود خواندن وعظ؟ **** نرود میخ آهنین در سنگ

پس حساب این دسته معلوم است که در هر حال پذیرش ندارند.

* درباره قرائت قرآن، خداوند در سوره اعراف آیه 204 فرمود: «چون قرآن خوانده شود گوش بدان فرا دارید و –انصتوا–خاموش مانید امید که بر شما رحمت آید.»

-انصات- خاموشی صرف نیست، بلکه سکوت همراه با توجه است، درحالی‌که سکوت تنها فقط تکلم ننمودن است. پس اگر سکوتی جنبه انصات پیدا کند، آثار رحمت حق بر شخص صامت نازل شود، این مرهون توجه در سکوت است که خشک‌وخالی نیست، یک مزایا و شرافت‌هایی همراه اوست که آثار وضعی مطلوب و ممدوح در پی دارد.

* موضوعی که در بحث ارتکاب معاصی مطرح شده آن است که اگر کسی گناهی را انجام می‌دهد و دیگری به فعل او راضی است، اما راضی بودن به آن به‌وسیله سکوت انجام می‌گردد. اگرچه شرکت در آن نداشته است ولی سکوت وی، یک نوع امضاء عملی و رضایت به فعل حرام است و گفته‌اند این خاموشی را برای او گناه می‌نویسند.

* در زمان اصحاب کهف که شرک و کفر حاکم بر دیار آنان بود آن‌ها به خدا پناه بردند و از خداوند برای رهایی از خطر شرک و قتل استمداد کردند، پس خداوند آنان را به‌سوی غاری هدایت کرد و بدون هیچ غذا و وسایل زندگی و چشم‌پوشی از آسایش زندگانی وارد غار شدند و در محیط ساکت و صامت اما مهد امن، عزلت گزیدند؛ این‌ها از حکومت جائر فرار کردند و در دامن حق جای گرفتند پس به خاموش خانه لطف و عزت دست یافتند.

صمت و جوع و سهر و عزلت و ذکر به دوام **** نا تمامان جهان را کند این پنج، تمام

* وقتی سالک در خاموشی می‌رود فقط سکوت زبان نیست بلکه تمامی اعضاء از گوش و چشم و … به حالت صمت می‌روند.

* آیا صمت از جنود عقل است؟ یعنی همه جا باید آن را روا داشت؟ در جواب گفته می‌شود: که مواردی که کلام لازم است یا صمت؛ تشخیص و تمییز آن به عهده شخص سالک است که ببیند کدام اصلح است آنگاه می‌توان آن را از جنود عقل شمرد.

خداوند متکلم است و انسان را ناطق آفریده است، پس صمت باید بر مبنای صواب باشد. مثلاً شخص جاهل برای او صمت واجب است چه آنکه این خاموشی حجابی برای اوست تا اینکه کسی به نادانی او پی نبرد و رسوا نشود؛ اما اگر شخصی دانشمند باشد و به کم گوئی و خاموشی بسنده کند، حتماً برای او زینت است و برای او عبادت می‌نویسند که کلامی بی‌مورد و هرزه نگفته و مراعات طرف دیگر را می‌نماید، گرچه زکات علم نشر آن است اما بی‌مورد و بی ضرورت وارد گویش نمی‌شود.

لذا علمای اخلاق نظر دارند که صمت به سکوت معنی‌دار و کنترل‌شده اطلاق می‌شود. پس سکوتی که به جا باشد مطلوب است و مطلق سکوت را صمت نمی‌گویند. «در بنی‌اسرائیل رسم بوده که هرگاه مردی می‌خواست به عبادت مشغول شود خاموشی را قبل از ده سال روا می‌داشت.» (جامع السعادات 2/357) یعنی این‌طور نبوده که بدون مقدمه وارد عبادتی شود که درون شلوغ و بیرون ساکت باشد؛ پس سکوت ظاهر و باطن سبب می‌شود که عابد در عبادتش به نتیجه مثبت و به روح عبادت و بندگی برسد.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.